eitaa logo
[ هُرنو ]
939 دنبال‌کننده
826 عکس
52 ویدیو
117 فایل
|هُرنو، به معنای روزنِ نورگیرِ سقف| 📖خواندنی‌ها، شنیدنی‌ها، و خرده‌ریزهایم. مُصطفا جواهری همه‌کارهٔ هیچ‌کاره! کاری بکن که هیچ‌وقت شرمندهٔ دلت نباشی؛ تامام! @mim_javaheri
مشاهده در ایتا
دانلود
حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند دوتا کریم در عالم برای ما باشند حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند کبوتران همه راهی سامرا باشند دلیل خوشه‌ی انگور عسکری این است که تاک‌ها ننشینند، روی پا باشند! حسن شدی که میان مُضیف چشمانت تمام شهر به عشق شما گدا باشند حسن شدی که به هنگام بردن نامت بقیع آمده‌ها یاد مجتبی باشند حسن شدی که شبیه بقیع اینجا هم همیشه گنبد و گلدسته سرجدا باشند حسن شدی که شبیه بقیع، خُدّامت؛ به دور قبر تو ذرّاتِ در هوا باشند حسن شدی که غریبی غریب‌تر باشد که زائران تو در بین کوچه‌ها باشند حسن شدی که غریبی به اوج خود برسد که خادمان تو در شهر کربلا باشند عیدتون مبارک 🌱 عکس را، شهریور ۹۴ از کبوترِ روی ایوان قبلهٔ حرم سامرا انداختم. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
قاف‌خوانی-قسمت ۱۴۴.mp3
1.39M
؛ قسمت ۱۴۴ 📖 صفحات ۵۰۶-۵۰۵ 🎤 با صدای خانم اختری ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
657K
؛ قسمت ۱۴۵ 📖 صفحات ۵۱۱-۵۰۷ 🎤 با صدای خانم اطیابی ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
قاف‌خوانی-قسمت۱۴۶.mp3
1.54M
؛ قسمت ۱۴۶ 📖 صفحات ۵۱۴-۵۱۲ 🎤 با صدای خانم کاظمی ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.08M
؛ قسمت ۱۴۷ 📖 صفحات ۵۱۷-۵۱۵ 🎤 با صدای خانم عباسی ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
پیتر‌پری‌گرو، قندان و جاروی خیس یا اشمئزاز در محل یگان خدمتی‌ام، کارمندی مشغول به کار است که حدوداً ۶۰ سال سن دارد. تقریباً هیچکس را ندیده‌ام که برخوردی در شأن سنّش با او داشته باشد. روزهای اول متعجب و بیشتر متحیر بودم. من از کودکی آموخته شده بودم که به بزرگتر _فارغ از شغل و جایگاه اجتماعی‌اش_ باید احترام بگذارم. وقتی دانش آموز دوم دبستان بودم و از باغبان پیر مدرسه‌مان به خاطر لگدکردن گل‌ها کتک خوردم، از دفتر مدرسه با بابا تماس گرفتم و با گستاخی پسر لوسی که خیال می‌کند چون در دبستانی غیرانتفاعی درس می‌خواند پس دنیا مال اوست و همه باید احترامش بگذارند، از بابا خواستم که با مدرسه تماس بگیرند و بگویند این دیگر چه وضعی است! اما بابا فقط پرسیدند که: «تو با آقای باغبان مدرسه چطور صحبت کردی؟» من‌ومن کردم. پرسیدند: «بی‌احترامی که نکردی؟» گفتم: «آخه چرا باید چک بخورم؟ اونم از یه غریبه؟» بابا گفتند: «حق بی‌حرمتی نداشتی.» و خداحافظی کردند. همان‌جا بود که آن مفهومِ قطعیِ همیشگی، دستم آمد. راه افتادم طرف آب‌نمای مدرسه و علی رغم میل باطنی از باغبان عذرخواهی کردم که بی‌ادبانه حرف زدم. با همان دست‌های خاکی‌اش بغلم کرد و با لهجه‌ای که الان یادم نیست دقیقا چه لهجه‌ای بود گفت: «تو مث نوه‌ام هستی! ببخشید که کتکت زدم...» از عذرخواهی‌اش خجالت کشیدم. و رفتم گوشه‌ای از مدرسه و های‌های به خاطر عذرخواهی پیرمرد از منِ نفهمِ لوس گریه کردم. حالا حدود ۲۰ سال از آن روز گذشته است. مردی ۶۰ ساله که تقریباً هیچکس احترامش را نمی‌گذارد می‌آید به اتاق ما و چون استوار در اتاق نیست، می‌پرسد: «دو تا قند بردارم؟» برمی‌گردم بگویم که: «اختیار دارید آقای......! این چه حرفیه؟» که می‌بینم دستانش را گرفته جلویش و خودش و دستانش را به رعشه‌ای مصنوعی انداخته و دارد ادای گداها را در می‌آورد. مشمئز می‌شوم. به قول سیمین جاروی خیس می‌کشند روی پشتم. همان جا یخ‌زده می‌ایستم. سراغ قندان می‌رود. سوا می‌کند. درشت‌ها و کوچک‌ها را کنار می‌زند تا به متوسط‌ها برسد. دو‌تا پنج‌تا هفت‌تا و همین‌طور تعدادش بیشتر می‌شود. می‌گویم: «آقای......! گفتید دو تا!» بعد قیافه‌اش را شبیه «پیتر پری گرو» می‌کند. همان که نوکر ولدمورت بود و موقع ماه گرفتگی تبدیل به موش می‌شد. برمی‌گردد و می‌آید طرف میزم. یاد حرف استوار می‌افتم. گفته بود: «مراقب فلانی باش. دست‌هاش چسب داره.» به بهانهٔ خواندن اسم رمانِ روی میزم می‌آید طرفم. می‌گویم: «مهاجران! و لطفاً اون انگشتر رو بذارید روی میز. برای من خیلی عزیزه!» حتی تصور لمس‌شدن انگشترم با انگشتِ اشاره‌اش، مورم می‌کند. مهاجران را باز می‌کنم و سرم را فرو می‌کنم لای خطوط صفحه ۱۶۲. با بی‌محلی‌ام به بیرون هدایتش می‌کنم. دلم می‌خواهد به بابا زنگ بزنم و بپرسم: «اشتباه کردم باز؟» @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
امام علی‏ علیه‌السلام: طوبی لِمَن أحسَن إلَی الِعبادِ و تَزَوَّدَ لِلمَعادِ. خوشا به حال آن که به بندگان خدا نیکی کند و برای آخرت خود زاد و توشه برگیرد. الحمدلله روند خرید و تهیهٔ لباس‌ها و کفش‌های خانوادهٔ سه‌نفرهٔ اول به طور کامل انجام شد. البته در تصویر، بعضی از خریدها آمده است. خدا از همگی قبول کند. قدردانِ تک‌تک‌تان هستم. ✅ آمادهٔ رزق بعدی شویم. و البته که ان‌شاءالله با مشارکت بیشتر. من به شما بزرگواران خیلی دل بسته‌ام! @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
928.9K
؛ قسمت ۱۴۸ 📖 صفحات ۵۲۰-۵۱۸ 🎤 با صدای خانم کلهر ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
قاف‌خوانی-قسمت۱۴۹.mp3
1.52M
؛ قسمت ۱۴۹ 📖 صفحات ۵۲۳-۵۲۱ 🎤 با صدای خانم کاردانی ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
سلام. اگر سراغ دارید که در یکی از دو زمینهٔ «طراحی و نقاشی» یا «هنرهای نمایشی و آوایی» تبحر دارد و علاقمند به تدریس در متوسطهٔ اول پسرانه (محدودهٔ سعادت‌آباد، تهران) است، لطفا آیدی بنده را برایش بفرستید یا شمارهٔ ایشان را به بنده دهید. بسیار بسیار ممنونم. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
قاف‌خوانی-قسمت۱۵۰.mp3
1.77M
؛ قسمت ۱۵۰ 📖 صفحات ۵۲۵-۵۲۴ ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
BPlus Podcast Episode 22.mp3
33.29M
🎧 پادکست BPlus نیاز به معرفی من نداره. ولی نمی‌دونم اپیزود کتاب «کار عمیق؛ Deep Work» رو گوش دادید یا نه. اگه نه، در اولین فرصت گوش کنید. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
قاف‌خوانی+قسمت۱۵۱.mp3
1.61M
؛ قسمت ۱۵۱ 📖 صفحات ۵۲۸-۵۲۶ 🎤 با صدای خانم کاظمی ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.04M
؛ قسمت ۱۵۳ 📖 صفحات ۵۲۹-۵۳۱ ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
و من چگونه بی تو نگیرد دلم؟ اینجا که ساعت و آیینه و هوا به تو معتادند. و لهجهٔ شیرینت هر لحظه زیر سقف شیفتگی‌هایم می­‌پیچد. عکس را حدود ده سال پیش، از دانشکده‌مان برداشتم. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
آمادهٔ بعدی هستید؟! ان‌شاءالله فردا پیام‌شو می‌ذارم.
به روشنايى آغاز روز سوگند، به شب سوگند آنگاه كه آرامش بخشد، پرودگارت تو را وانگذاشته و خشم نگرفته است... مصحف شریف سورهٔ ضحی سه آیهٔ اول @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.35M
؛ قسمت ۱۵۴ 📖 صفحات ۵۳۲-۵۳۴ 🎤 با صدای خانم عباسی ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
بسم‌الله دوم صدقه، رزق را جلب می‌کند. خانمی سرپرست خانواده، با چهار فرزند در اتاقی در یک خانه زندگی می‌کنند. مدتی با گاری در بازار باربری می‌کرده‌اند و مدتی هم با موتورسیکلت فرد دیگری کار می‌کرده‌اند. شوهر، خانواده را ترک کرده است. چهار فرزند، بزرگترین ۱۲ ساله، و کوچکترین ۲ساله. برای پول پیش خانه (همان یک اتاق در حیاط) وام گرفته‌اند و چند قسط عقب افتاده دارند. حدود ۶ میلیون تومان برای قسط‌های عقب‌افتاده لازم است. ان‌شاءالله اگر مبلغ بیشتری هم جمع شود، برای قسط‌های بعدی یا مایحتاج اقدام می‌کنیم. ✅ شماره کارت:
۵۸۹۲۱۰۱۵۰۳۴۲۱۸۱۶
به نام مصطفی جواهری (جهت کپی کردن شماره کارت، روی آن کلیک کنید؛ کارت برای خیریه است و پس از واریز نیازی به اطلاع‌دادن نمی‌باشد.) 🔰در صورت جمع شدن مبلغی بیش از حد مورد نیاز، در رزق سوم استفاده خواهد شد. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
جرج به من می‌گفت: «مردم همه بهم میگن خیلی کار می‌کنن. میگن نیاز دارند بیشتر پول در بیارن! که چی بشه؟ چرا با کمترین چیزهای ممکن زندگی نکنیم و به جاش وقتمون رو با خانوادمون بگذرونیم، یا تولستوی بخونیم، یا کتاب فروشی‌مون رو بگردونیم؟ به هیچ وجه قابل درک نیست.» 📚 @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
[ هُرنو ]
بسم‌الله #رزق دوم صدقه، رزق را جلب می‌کند. خانمی سرپرست خانواده، با چهار فرزند در اتاقی در یک خانه
از همهٔ عزیزانی که شرکت کردند ممنونم. حدود ۸میلیون تومان جمع شد. ان‌شاءالله ریز گزارش مالی را تقدیم می‌کنم. ارادت. خدا برکت بدهد به زندگی‌هایتان. دعاگو و دعاجو.
51.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیشب، در انتهای گپ‌وگفت‌مان با هنرجوهای نویسندگی خلاق، به بهانهٔ تمرین هفته که حول مصاحبه بود این فیلم را فرستادم و برایشان نوشتم: «این مصاحبه را از دو جهت دوست داشتم که ببینید. اول اینکه شیوهٔ مواجه‌شدن احسان عبدی‌پور و نحوهٔ مصاحبه با مهمانش قابل توجه است. و دیگر اینکه مهمان برنامه (عموحاتم)، آدمی است که ارزش شنیدن و دیدن دارد.» شاید شما هم خوشتان آمد. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف