لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قافخوانی ؛ قسمت ۲۴۳
📖 صفحات ۱۰۹۰ تا ۱۱۰۱
🎤 با صدای خانم شاکریان
❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قافخوانی ؛ قسمت ۲۴۴
📖 صفحات ۱۱۰۲ تا ۱۱۱۴
🎤 با صدای خانم اختری
❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قافخوانی ؛ قسمت ۲۴۵
📖 صفحات ۱۱۱۵ تا ۱۱۱۷
🎤 با صدای خانم عباسی
❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قافخوانی ؛ قسمت ۲۴۶
📖 صفحات ۱۱۱۸ تا ۱۱۲۰
🎤 با صدای خانم شاکریان
❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
زمان:
حجم:
1.48M
#قافخوانی ؛ قسمت ۲۴۷
📖 صفحات ۱۱۲۱ تا ۱۱۲۴
❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قافخوانی ؛ قسمت ۲۴۸
📖 صفحات ۱۱۲۵ تا ۱۱۲۷
🎤 با صدای خانم اختری
❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
aspose_%d9%82%d8%a7%d9%81%e2%80%8c%d8%ae%d9%88%d8%a7%d9%86%db%8c-%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa+%d8%a2%d8%ae%d8%b1.mp3
زمان:
حجم:
2.33M
#قافخوانی ؛ قسمت ۲۴۹
📖 صفحات ۱۱۲۸ تا ۱۱۳۱ (قسمت آخر)
❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
[ هُرنو ]
چهارشنبه بود. آخرین روزِ بازِ مدرسه، پیش از مبعثِ رسول. محمدِ مصطفی که جانِ منِ ناپاک، فدای او و خان
اول؛
اولین کبریت زیر باروتِ معدن #قافخوانی، اینجا برایم کشیده شد.
گوشهٔ ذهنم آمد که کمی، فقط کمی به آن بزرگمرد پرابهت باعظمت، نزدیک شوم.
گذشت، تا سلطان برایم کتاب #نامههای_سیمین_و_جلال را هدیه گرفت. یک هدیهٔ درست و حسابی و بیغش که مدتها منتظرش بودم.
حضرت پدر هم #رضانام_تا_رضاخان را هدیه داده بودند و معطل خواندنم بود.
این شد که...
[ هُرنو ]
اولش دو نفر بودیم. همان دو نفر همیشگی و ابدیازلی! با موتورِ هاگرید میخواستیم شروع کنیم. یکی دو نفر
سوم؛
آهسته آهسته، مسافران اتوبوس شوالیه از راه میرسیدند.
گروه سه کتاب، #سهکتاب شد. فاصلهٔ بین «سه» و «کتاب» به نیمفاصله بدل شد و فاصلههای مسافران اتوبوس هم به مرور کمتر شد...
روزانهخوانیهایمان آغاز شد و من هم #قافخوانی را شروع کردم...
[ هُرنو ]
#قافخوانی؛ قسمت ۰ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
پنجم؛
روز اول فروردین امسال، قسمت صفرم #قافخوانی را در هُرنوی عزیزم با شما گرامیان به اشتراک گذاشتم و شروع شد...
[ هُرنو ]
سلام. در دو ماه مرداد و شهریور، به علت مشغلهای شخصی ناچارم که کرکرهٔ هُرنو را تا نیمه پایین بکشم.
ششم؛
رسیدم به اول مرداد.
بالاخره در سیسالگی، روغنِ سربازی باید به تن من هم مالیده میشد.
#قافخوانی را باید چه میکردم؟
به رسم مشورتهای همیشگی، سراغ برادر بزرگترم آقای #صاحبدل رفتم که چونان نامش، همیشه پر از رجاء است.
با پررویی گفتم که قافخوانی را بسپارم به شما؟ و با همان محبت و لطف و بزرگواری همیشگی، مایهٔ دلگرمی شدند.
من دو ماه نبودم و چراغ هرنو، با صدای گرم اهالی #سهکتاب روشن ماند.
و وقتی هم که آموزشی تمام شد، بر رسم دوماههٔ هرنو باقی ماندیم.
حالا دیگر #قافخوانی را چندین نفر میخواندند...
[ هُرنو ]
#قافخوانی ؛ قسمت ۲۴۹ 📖 صفحات ۱۱۲۸ تا ۱۱۳۱ (قسمت آخر) ❇️اللهم صل علی محمد و آل محمد❇️ @
هفتم؛
و امروز، اینجا، شما پانصد و پنجاه و پنج نفر، ایستگاه آخر #قافخوانی را شنیدید...
آقای #صاحبدل، در دقیقهٔ آخرِ ایستگاه جملهٔ آخر را میخوانند که:
«اسلام پدید آمد و غریب بود و بعد از این به عاقبت هم غریب شود...»
خداوندا!
ما، از محبتمان (هر چقدر کجومعوج) به پیامبرت بود که یک سال از او خواندیم و گفتیم و صدا ضبط کردیم. هنر نکردیم. منتی هم نیست، که اگر باشد از جانب تو و اوست بر ما.
اما همین محبت را گواه بگیر و قَسَمت میدهیم که ما را ، از غریبکنندگانِ اسلامِ محمد(ص) ِ خودت قرار مده.
آمین.
و الصلاة و السّلام، علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین