تبارک الله از این فتنهها که در سر #ما ست!
این، #ما هستیم.
جای احتمالا پانصد و خوردهای نفرِ دیگر در عکس خالی است.
شاید کمی هم بیشتر!
در ذهن من، «ما» مخففِ «مبناییهای ایران» است.
از دیروز دارم گوشتکوب به مغزم میکوبم تا نخود و لوبیای حسوحالم را بکوبم و خوشطعمش کنم و بنویسم، ولی نمیشود.
میخواستم بنویسم اینکه عدهای، جمعه ساعت ۷ صبح از خواب و استراحت خود میزنند و پا میشوند و از روی مسیر سفرنامهای که ۱۴۰سال پیش نوشته شده حرکت میکنند، چه معنایی میدهد بهجز دیوانگی؟ یک دیوانگیِ ستایششده.
و این دیوانگی، #هر دیوانگیِ متولدشده یا متولدپسازاینِ مبنا، صدقهسر آن آقای عمامهبهسر است.
اینکه کلهٔ سحر بلند شوی و از قم بیایی تهران و دلگرمی شاگردهایت باشی که دور هم جمع شدهاند، یک دل وسیع و پُرهیبت میخواهد.
نمیدانم خودش میداند یا نه؛ اما این مرد، خیلی جاها الگوی پویایی و خستگیناپذیری و نشاط و شادابی است برای من.
خدا حفظش کند.
من که برای تداوم خودش و تفکرش دعاگویم و صدقهدهنده.
تورلیدر نشده بودیم که شدیم :)
پ.ن: تصویر، برای برنامهٔ سفرنامهگردی ادوارد براون باحضور اهالی سهکتاب و گعده است.
#سهکتاب
#گعده
#ما
#جوانآراسته_خدا_نگهت_داره_برامون! (استاد! ما خیلی چاکریم، به زبان دیگر :) )
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف