eitaa logo
[ هُرنو ]
942 دنبال‌کننده
833 عکس
54 ویدیو
117 فایل
|هُرنو، به معنای روزنِ نورگیرِ سقف| 📖خواندنی‌ها، شنیدنی‌ها، و خرده‌ریزهایم. مُصطفا جواهری همه‌کارهٔ هیچ‌کاره! کاری بکن که هیچ‌وقت شرمندهٔ دلت نباشی؛ تامام! @mim_javaheri
مشاهده در ایتا
دانلود
1.36M
؛ قسمت ۴۰ و ۴۱ صفحات ۱۶۵ تا ۱۷۰ 🔷 ترحیب. [ت َ] (ع مص) مرحبا گفتن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار) (آنندراج) 🔷 معاشر. [م َ ش ِ] (ع اِ) ج ِ مَعْشَر. (ترجمان القرآن) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). گروههای دوستان و به معنی مطلق گروه نیز آمده و این جمع معشر است. (آنندراج) (غیاث). 🔷 حلة. [ح ُل ْ ل َ] (ع اِ) ازار. (از منتهی الارب) (آنندراج). || ردا. (از منتهی الارب) @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
دوشنبه‌ها، برای من سنگین‌ترین روز هفته است. هفت زنگ پشت سر هم کلاس دارم و بعدش هم شورای مدرسه. برای همین، یکشنبه شب‌ها را تلاش می‌کنم زودتر بخوابم. یا حداقل دیر نخوابم. اما معمولا نمی‌شود. یعنی فکر کردن به زیاد خوابیدن، خوابم را می‌پراند! متاسفانه خواب، یکی از چندین نقاط ضعف من است. حالا، مثل اغلب یک‌شنبه‌شب‌ها خوابم پریده. گوشی را برمی‌دارم. وارد هرنو می‌شوم. بی‌دلیل وارد لیست اعضای کانال می‌شوم. جا می‌خورم... خانم مزینانی، چند ساعت پیش از مرگ، عضو هرنو شده بودند. و آن موقع، مثل بعضی دیگر از اعضا، ایشان را نمی‌شناختم. حالا؟ حالا اما اسم‌شان، اسم رمز است. رمزی که مرز تعیین کرده. مرزی بین عادت و خلاف عادت. مرگی که گرم است و گرم می‌کند. و گرمایی که یک مَگرِ بزرگ در سر ماها درست کرده که: «جدا؟! مگر آدم به همین سرعت می‌میرد؟! مگر مسخره‌بازی است؟! مگر دوربین‌مخفی است؟!» این وسط، نرگسم بی‌تاب است. بغلش می‌کنم و شعر و مداحی و مناجات و قرآن و حفظیاتم را ردیف می‌کنم تا آرام شود. نرگسی که تولدش، مثالی است برای مرگ. من از مرگ می‌ترسم. نمی‌ترسیدم ها! اما از روزی که داخل قبر رفتم و یکی از عزیزترین‌هایم را به پهلوی راست خواباندنم، از مرگ می‌ترسم. از بعدِ مرگ. از آن لحظه‌ای که دیگر اینجا نیستی. مرگ خانم مزینانی، تلنگر داشت. یک تلنگرِ محکم و سنگین. انگار که لنگر یک کشتی افتاده رویم و سه‌ِلنگ شده‌ام و پخش‌و‌پلا. گوش‌هایم هم پخش‌وپلا می‌شنوند. چشم‌هایم هم پخش‌وپلا می‌بینند. انگشتانم هم پخش‌وپلا می‌نویسند. حروف و کلمات قروقاطی‌اند‌... خواب کجاست؟ @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
دلم می‌خواست بین شلوغی‌های این مدت، خلوتی پیدا می‌کردم و یادداشتی می‌نوشتم تحت عنوانِ تکراریِ «چند روایت معتبر از یک نامعلم». کاش که بشود. و البته بر این باورم که تمام روزها، روز معلم است :) عجالتا امروز، روزشان مبارک است. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
گاو، آدمیزاد، وطن و خانه از روزنامهٔ شکوفه؛ دومین روزنامهٔ زنان ایران. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
اندکی است مهمان‌ها رفته‌اند. ریزه‌خانوم آروغش را زده و خوابیده. صوت نقد هنرجوها را در گروه‌شان فرستاده‌ام. به پشتیِ صندلی تکیه داده‌ام. نیت دارم صوت‌های عقب‌مانده را ضبط کنم. و به این فکر می‌کنم که چه سرّی است در رفاقت و تعامل با افرادی که تا به حال نه دیده‌ام‌شان و بسا حتا نه شنیده‌ام‌شان؛ اما انگار روزهای و هفته‌ها و سال‌هاست که می‌شناسم‌شان... استادیارهای سومی، سه‌کتابی‌ها، سه‌نفرِ دیگرِ آن گروهِ چهارنفره، دیگرمبنایی‌های عزیز و هنرجوها. چرا من با شماها اینطور شدم؟ تنها سرنخی که برای حل این معما دارم، وجه اشتراک این آدم‌هاست. مبنا! @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
2.44M
؛ قسمت ۴۲ و ۴۳ صفحات ۱۷۱ تا ۱۷۷ 🔷 ولید بن مغیره مخزومی، یکی از بزرگان و اشراف قریش در مکه، در زمان جاهلیت و پدر خالد بن ولید بوده است. او را از حکام عرب هم‌عصر با پیغمبر اسلام و از دشمنان و مخالفان سرسخت آن حضرت دانسته‌اند. اینجا بیشتر بخوانید. 🔷 کلند. [ ک ُ /ک َ ل َ] (اِ) دست افزار نقب کنان و گلکاران و سنگ تراشان باشد که بدان زمین کنند و آن را کلنگ نیز گویند. (برهان ). آلت کندن زمین و آن به کلنگ مشهور است و غلط است . (آنندراج ). 🔷 خلل: (خَ لَ) [ ع . ] (اِمص .) 1 - تباهی ، فساد. 2 - پراکندگی ، تفرق 🔷 زبرجد یکی از سنگ های قیمتی است که تنها به رنگ سبز یافت می شود. بسیاری از سنگ ها را می توان در رنگ های متفاوتی در محدوده صورتی روشن تا آبی یافت؛ اما زبرجد دارای ظرافت ابدی سبز رنگ است. البته رنگ سبز این سنگ گرانبها، با مقدار آهن موجود در ساختار بلوری آن ارتباط مستقیمی دارد. رنگ سبز زبرجد از رنگ سبز تیره تا سبز روشن متغیر است. @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.49M
؛ قسمت ۴۴ و ۴۵ صفحات ۱۷۸ تا ۱۸۳ ❇️ بگو: «...بسم الله الرحمان الرحیم» من این بگفتم. از برکت این نام راحتی در هفت اندام من آمد. 🔷 آنچه شنیده‌ایم که چون پیامبر در روز مبعث از کوه حراء به خانه آمد، وحشت‌زده و پریشان بود و گفت مرا بپوشانید و خدیجه او را پوشانید و پیامبر به خواب رفت تا جبرئیل آمد و دومین سوره را آورد، یعنی سوره (یا ایها المدثر) اینها همگی برخلاف واقع و دون شان پیامبر ختمی مرتبت است. امین‌الدین طبرسی مفسر بزرگ شیعه در تفسیر (مجمع البیان‌) می‌‌گوید: (یا ایها المدثر) یعنی ای کسی که در بستر خفته‌ای برخیز و قوم خود را از عذاب خداوند بیم ده، و در این راه سخت کوشا باش. سپس روایت (دثرونی، دثرونی، زملونی، زملونی‌) را نقل می‌کند و بر آن ایراد گرفته و می‌گوید: این درست نیست. زیرا خداوند با علائم روشن به پیامبر وحی می‌فرستد تا یقین پیدا کند آنچه به وی رسیده از جانب خداوند است. پس از وحی هم نیازی به چیزی ندارد که او را تقویت کند و دچار بیم و هراس نمی ‌شود، و مضطرب نمی‌گردد. آنچه از جمع بین احادیث صحیح و معتبر آغاز وحی، استفاده می‌شود این است که پس از نزول آیات اوائل سوره اقرا بر فراز کوه حراء و اعلام مراسم پیامبری حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله) همان روز یا روز دیگر که وی درخانه خوابیده بود، یا می‌‌خواست بخوابد، پیک وحی برای دومین بار آمد و سوره (مدثر) را آورد و گفت: ای کسی که خفته‌ای یا در لباس خواب هستی! برخیز و قوم را بیم ده! @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.45M
؛ قسمت ۴۶ صفحات ۱۸۴ تا ۱۸۷ 🔷 انگشت مسبحه: [ اَ گ ُ ت ِ م ُ س َب ْ ب ِ ح َ / ح ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) انگشت سبابه . انگشت شهادت. 🔷 مه [مَ] (حرف ربط) حرف نهی به معنی نه. (ناظم الاطباء). به معنی نه باشد که حرف نفی است و به عربی لا گویند و افادهٔ معدوم شدن و نابود گردیدن هم می‌کند مثل مه این ماند و مه آن، یعنی نه این ماند و نه آن. (برهان). 🔷 کاوین . (اِ) کابین که مهر زنان باشد و آن مبلغی است که در وقت نکاح کردن مقرر کنند. (برهان). 🔷 تپانچه: توگوشی، چک، سیلی، کشیده. 🔷 کبش. [ ک َ ] ( ع اِ ) گوسفند دوساله و گفته اند چهارساله. (اقرب الموارد). بره دو ساله. (لغت نامه مقامات حریری) @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
میمِ عزیز! آنجا که نامی نیست، جمجمه‌ات را قرض بده برادر! @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
آخ از ۱۶ اردیبهشت... آخ...
امروز، هشتمین سالگرد فوت مادرجونه. بعد از فوت‌شون، این دوبیتی رو پدرجون براشون گفتن. بعدترش گفتن اینو برام تابلو کن. بابا خطاطی‌شو انجام دادن، روی آینه برش لیزر کردم و با خود پدرجون رفتیم و قاب کردیمش. برای روز پدر آماده‌ش کردم و هدیه دادم به پدرجون. چندماه بعدش پدرجون هم فوت شدن... حالا اون قاب، توی پاسیوی خونه‌مونه... کنار بنجامین و دیفن‌باخیای یادگاریِ خودشون... لطفا منت بذارید به من و برای و یک فاتحه بخونید... @hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف