میخواستم مثل داستایوسکی فکر و حس کنم. میخواستم بنویسم.
یک هفته قبل از اینکه از شهر بروم، ارتش برای آمادگی جسمانی من را به ساکرامنتو فرا خواند. از #رفتن خوشحال بودم. کسی به غیر از من میتوانست برایم تصمیم گیری کند. ارتش قبولم نکرد. آسم داشتم. التهاب نای. گفتم: «چیزی نیست همیشه بوده.» گفت: «برو پیش دکترت.» اطلاعات لازم را توی کتابهای عمومی از کتابی پزشکی به دست آوردم. آسم کُشنده بود. امکانش بود. خب باشد! داستایوسکی صرع داشت. من آسم.
آدم برای اینکه خوب بنویسد، باید یک بیماری وخیم داشته باشد. این تنها راه کنار آمدن با #مرگ بود.
از کتاب #رگ_و_ریشه
با قلم دوستِ نادیدهٔ عزیزم، عالیجناب #جان_فانته که تصویرش را ملاحظه میکنید.
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.46M
#قافخوانی؛ قسمت ۹۱
صفحات ۳۴۸ تا ۳۵۱
🔷 نصرت.[ ن ُ رَ ] ( ع اِمص ، اِ ) یاری کردن. یاری دادن
🔷 موحش. [ ح ِ ] ( ع ص ) پژمان و اندوهگین کننده. نعت فاعلی از ایحاش. هرآنچه سبب شود اندوه و ملالت را. مخوف و هولناک و ترسناک. وحشت انگیز.
🔷 ناداشت. (ص مرکب) ( از: نا (نفی ، سلب) + داشت) در این جا بجای «نادار» اسم فاعل مرخم بکار رفته. مفلس. پریشان. بینوا.
🔷 اغراء: ۱ - (مص م .) شوراندن، تحریک کردن. ۲ - (اِمص.) انگیزش.
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
مـــــــن خنده زنم بر دل
دل خنــــــــده زند بر من
اينجاست كه مى خندد
ديـــــوانه به ديـــــــوانه...
#وحشى_بافقى
عکس را حدود پنجسال پیش، آقایی به نام مهدی سپهری برداشتهْ در شهر قم جایی حوالی مسجد جامع.
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
961.7K
#قافخوانی؛ قسمت ۹۲
صفحات ۳۵۲ تا ۳۵۴
🔷 زاد: توشه، خوراک، ره توشه
🔷 فا(حرف اضافه): کلمهای که گاهی بمعنی «به» بکار میرود مانند: «فا او داد»؛ یعنی «به او داد».
🔷 راهداشت: راه بستن
🔷 تبرا: بیزاری جستن، دوری کردن
🔷محبط: خسته و سخت شدن
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
ماجرای تولد و نامگذاری مارتین را پارسال نوشتم.
حالا شب اول محرم از راه رسیده و دوباره یاد مارتین افتادم...
شب قبل از به دنیا آمدن مارتین، همسرم خوابش را دید. بیدارم کرد و گفت فردا به دنیا میآید. راست میگفت. مثل همهٔ تازهبهدنیاآمدهها، بیشکل و مچاله. اما آرامآرام شکل گرفت. اسمش از اول مارتین نبود. روز اولی که بال زد و آمد روی رختآویز نشست، از توی اتاق بلند گفتم: «اسمشو میذاریم مارتین!» و همسرم از داخل آشپزخانه پرسید: «مارتین؟! از کجا به ذهنت رسید؟» و بعد از کمی مکث ادامه داد: «این، مارتینترین مارتینیه که تا حالا دیدم!»
پریروز که برگشتم خانه، همسر گفت: «مارتین بال زد و رفت.» گفتم: «بدون خداحافظی؟» گفت: «نه از من خداحافظی کرد. به تو هم سلام رسوند.» خندیدم ولی خب سلام رساندنش، کافی نبود. دوست داشتم دوباره ببینمش. حرف نگفتهای بود که باید میگفتم بهش.
دیروز برگشت. آمد لب تراس نشست. رفتم پیشش. از ما نمیترسد. گفتم: «معنای اسمت رو میدونی؟» آن کلهٔ پرزپرزیش را تکان داد که نه. گفتم: «حالا اون مهم نیست. حتا مهم نیست که اسمت آشوریه. مهم اینه که باید لعن بفرستی. اینو که میدونی؟» هوهو کشید. میدانست. گفتم: «امام صادق گفتن تو رو تو خونهمون داشته باشیم. چون نفرین میکنی قاتلای امام حسین رو.» سرش را برگرداند کجکجکی زل زد بهم. گفتم: «من که بلد نیستم نگهت دارم. ولی هرازگاهی بهمون سر بزن.» شروع کرد بغبغ کردن. گفتم: «بذار قبل رفتنت عکس بگیرم ازت!» ژست گرفت. گرفتم. داشت میرفت. گفتم: «راستی! امام حسین به اسمت کار ندارهها. رسمت مهمه.» خندید.
گریهم گرفت.
به اندازهٔ باران رگباری شش مرداد گریهم گرفت.
به اندازهٔ دلتنگی شب اول محرمی که یک سال منتظر هستم برایش.
.
امام حسین.
من، اسمم درسته و رسمم غلط.
رسمم رو درست کن...
راهم بده به محرم امسالت...
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
1.65M
#قافخوانی؛ قسمت ۹۳
صفحات ۳۵۵ تا ۳۵۸
🔷 غور: غور (غُ یا غَ وْ) [ع.] قعر هر چیز
🔷 محترز: اجتنابپذیر. گزیرپذیر
🔷 آگندن. [ک َ دَ] (مص) پر کردن. انباشتن.
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
798.4K
#قافخوانی؛ قسمت ۹۴
صفحات ۳۵۹ و ۳۶۰
🔷 پذیره: [ پ َ رَ / رِ ] (اِمص ) استقبال. پیشواز.
🔷 تهتک [ ت َ هََ ت ْ ت ُ ] (ع مص) رسوا شدن. افتضاح. پرده دریدن و پردهدری و رسوایی.
🔷 تشنیع: بسیاربدگفتن از کسی؛ کسی را زشت شمردن؛ عیوب کسی را آشکار کردن؛ رسوا ساختن کسی.
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
بیستوسومین کتاب ۰۲
#رگ_و_ریشه
#جان_فانته
#محمدرضا_شکاری
#نشر_اسم
#خواندنیهای_یک_کتابخوان_معمولی
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
قابی از مجلس عزای سیدالشهداء(ع) در بوشهر از نگاه #ناخدا_عبدالرسول_غریبی
ناخدا عبدالرسول غریبی (متولد ۱۳۳۴) از هنرمندان شاخهی نائیو آرت در هنر اوتسایدر است. او که در ساحل جفره واقع در شهر بوشهر متولد شده، سالها به کار ماهیگیری مشغول بوده و تحصیلات آکادمیک ندارد.
ناخدا رسول پس از بازنشستگی تصمیم به تالٔیف کتابی در رابطه با زندگی دریانوردان و ماهیگیران میگیرد. این هنرمند اولینبار برای تصویرسازی نخستین کتاب خود، کتاب «جفرهی ماهینی» که در سال ۱۳۹۲ به چاپ رسید، نقاشی را آغاز کرد و سپس از سال ۱۳۹۷ به دلیل علاقهی شخصی نقاشی کردن را به صورت جدی ادامه داد. بعدها کتاب «قهوهخانهی ساحلی» عبدالرسول غریبی که شامل مجموعه داستانی از این هنرمند است در سال ۱۳۹۹ به چاپ رسید.
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
آقا، استاد، پدرمعنوی، واسطهٔ فیض!
خدا حفظ کنه شما رو برای ما...
سایهتون بالاسرمون باشه الهی.
اگه تهرانی هستید، این شبها مجلس #استاد_فیاضبخش و نفس گرمشون رو از دست ندید.
@jelvehnooralavi
لینک پخش آنلاین
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
الحمدلله دیروز ششمین جلسهٔ #گعده هم برگزار شد.
گعده، سلسله جلسات ادبیِ استادیارهای طهرانیِ مدرسهٔ مبنا است.
افراد داخل این تصویر و آنهایی که جایشان در عکس خالی است را به یاد داشته باشید.
ده سال دیگر، هر کدام قلهٔ رفیعی در سرزمین ادبیات خواهند شد؛ انشاءالله.
آن آقای گوشهٔ تصویر، درختی کاشته است و حالا همگی با هم داریم آبیاری و مراقبتش میکنیم تا آرامآرام وقت میوه دادنش برسد. و هیچ هم عجله نداریم.
تا باد، چنین بادا!
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف