جامانده!
این روزها این عبارت آتشی شده بر قلب بعضیها؛ آن بعضیهایی که به اصطلاح جا ماندند از خیل اربعینیها!
روی حرف من با آنهاست!
با آن علمدارانی که جسمشان از خیل زوار جاماند تا عَلَم ظهور بر زمین نماند؛
با آن پزشکی که نبودنش دردی میشد بر جان بیماران خسته دل...
با آن جوانی که ماند تا سایهی امنیت بماند...
با آن مادری که بار مادری بر جان خرید تا گهوارهی سربازان ظهور خالی نماند...
با آن پیر خسته دلی که اگر چه جسمش توان رفتن نداشت اما جانش تکثیر شد در گام های فرزندان رشیدش که امروز راهی مشایه شدند...
روی صحبتم با آنانیست که ماندند چون نبودنشان آرزوی دیرینهی یزیدیان زمان بود!
روی صحبتم با شماست؛
میدانم، داغ زیارت مُهر شده بر دلهای بیقرارتان، اما بدانید قطعا مُهر قبولی حسین خورده بر کارنامهی فداکاریتان!
شما ماندید تا برافراشته بماند پرچم ظهور!
شما ماندید تا راه اربعین باز بماند تا روز ظهور!
این درست نیست که بگویید جاماندید!
همهی ما محبان حسین،زیر یک پرچمیم؛ چه آنهایی که رفتند تا راه اربعین خاری شود در چشم یزیدیان زمان...
چه آنهایی که ماندند تا ایران قوی، تیری شود بر قلب دشمنان!
در مکتب حسین، فقط یزیدیان و اصحابشان جاماندهاند!
ما جا نَماندیم؛ ما هر جا که باشیم، پای رکاب حسین هستیم تا روز ظهور!
میان محبان حسین، جا مانده نداریم، همه نام واحد داریم:
«#دلدادگان_مکتب_حسین»
و «#علمداران_ظهور»
✍آينــــــــــﮫ
#اربعین
#نشر_با_منبع_زیباتر_است
لینک کانال ما در ایتا:
https://eitaa.com/Ayenehmadari
لینک کانال ما در بله:
https://ble.ir/ayenehmadari
مادران عزیز سلام! 🌹
حال دلتان خوبست؟ ❤️
🔹می دانم عده ای این روزها کربلا نرفتید و حال دلتان بدجور بارانیست!
🔸عده ای هم رفتید اما جگرگوشههایتان را به معتمدی سپردید و راهی شدید! اما هزااارهم که آن معتمد، خوب و صمیمی باشد، باز دلتان در تلاطم است که، نکند فلان شود نکند بهمان شود! و به عبارتی حلاوت زیارت، آنگونه که باید و شاید روزیتان نمیشود!
🔹و عده ای هم که دل را به دریا زدید و با کودکانتان راهی این سفر؛ باری عظیم به دوش دارید که جز یک مادر نمیتواند سختیها و عظمت آن را درک کند!
وقت شما را نمیگیرم، چون میدانم به اندازهی کافی خودتان دغدغه دارید که دیگر وقتی برای خواندن متنهای پر فراز و نشیب من را ندارید؛ 🥱
اما تا شما درگیر مادری کردنتان هستید، سخنی نه چندان کوتاه با اطرافیانتان دارم؛ سخن که نه، بهتر است بگویم، گله گذاری و شاید تنبّه و بیداری! 🤨
پس با اجازه، من وکیل شما میشوم، بسم الله! 🤓
******
اطرافیان مادران سلام! 😊
میشود کمی پای صحبتهایم بنشینید؟ 🙏
من امروز به وکالت از طرف مادران چند خطی نامختصر، حرف دارم!
چند روز پیش گله ای از چند مادر شنیدم و چند روز از دردِ مهر شده بر جانشان به خود پیچیدم و سوختم و...! 😭
بگذارید این گونه موضوع را شروع کنم:
«مادران جامانده!» 😔
نه؛ فقط فکرتان طرف اربعین و جاماندگان نرود، مادران خیلی بیشتر از اینها جاماندهاند! 😕👇
◽️در مجلس روضه گوش تا گوش خانه، زنان نشستهاند و مادری با فرزند یا فرزندان کوچکش هم در گوشه ای از این گوش تا گوش خانه! 🏠
ناگهان فرزندش، بچگی اش گل میکند و سر و صدایی به پا میکند؛🥳
آن وقت نگاه ها از گوش تا گوش خانه به سمت مادر روانه میشود و هیس و نچ نچ جمعیت، روانهی گوشش! 😒
و در این میان، تیری روانهی قلبش: 🏹
«خوب مجبوری با فرزند کوچک روضه بیایی؟بمان خانه ثوابش هم بیشتر است!» 😖
و احیانا تایید دسته جمعی این کلام😏
و نتیجه اش:
«مادر جامانده از روضه و داغ بر دل نشسته!»😢
***
یا مثلا مادری بعد از چند ماه خانه نشینی و بچه داری به سرش که نه، به دلش میزند، نمازی را با جماعت مومنین بخواند؛ آن وقت وسط رکعت دوم نماز، ناگهان صدای فغان و گریه کودک به هوا میرود و به هیچ ایما و اشاره و دست و گوشهی چادر تکان دادن مادر و حتی در آغوش گرفتن حین نماز هم ساکت نمیشود؛ 😣
نماز به پایان میرسد و هنوز تسبیحات، نگفته ده نفر از جلو و عقب شماتت میکنند که:
«می ماندی در خانه،نه خودت را مستاصل میکردی و نه ما را بریده از عرش!!»😡
و نتیجه:
«مادری جامانده از مسجد و داغ بر دل نشسته!» 😔
****
یا مثلا مادری که راهی دسته های عزاداری میشود و هر کس اورا میبیند، دایهی مهربان تر از مادر شده و نامهربانی آفتاب و گرما یا سرما را به رخ مادریش میکشد:🤓
«میماندی خانه،ثوابش هم بیشتر بود،طفل معصوم گناااه دارد!» 😕
و نتیجه:
«مادری جامانده از هیئت دسته و داغ بر دل نشسته» 😭
*****
حالا حتما از آن طرف مجلس عده ای که با مسجد و هیات و دین قهر و غریبهاند، برایم سوت و کف وهورا میکشند که راست می گویی! 😎
اصلا خصلت مذهبیها و مکانهای مذهبیست این دلشکستنها! 😤
اما نه، خیلی هم برای خودتان کف و سوت و هورا نکشید! 😏😏
👈شمایی که دم میزنید «دین ما انسایت است»!!
یادتان میآید، در سینما، مترو، اتوبوس و حتی وسط بازار و پاساژ و حتی لب ساحل! وقتی صدای گریهی کودکی بلندشد، با نگاه شماتت کننده و اَخ و پیف گویان، قلب مادر را روانه رفتید که:
«بنشین خانه،اینجا که جای بچه آوردن نیست!!!»
و نتیجه:
«نتیجهی همه عکس العمل های شما شد جاماندن مادران از دین و دنیایتان!»
❇️البته مادران هیچ گاه شاید به رویتان نیاوردند و همیشه عذر خواستند بابت «حضورشان در دین و دنیاتان»!! 🤦♀
...
«و مادران جامانده»
دردی ست به وسعت تاریخ بشری!
سخن را کوتاه میکنم!
👈بیایید کمی بیشتر به فکر دل مادران باشیم!
مادران هم سهمی دارند از این دین و دنیا!
👈بیایید کمی از دین و دنیایمان را با مادران تقسیم کنیم؛
✅هم«ثوابش بیشتر است»
✅هم«انسانیتش بیشتر»!!
مادران یک عمر جاماندند برای ما؛
🔹کمی صبر،کمی سکوت، کمی عطوفت خرج کنیم، تا غمی تازه بر دل مادران ننشیند!
هم«ثوابش» بیشتر است و هم«انسانیتش»! 😌
یادمان نرود این مادران بودند که به ما هدیه دادند، دین و دنیارا... 🧕
✅بیایید و کمی «جا» باز کنیم برای مادران جامانده!🌹
✍آينــــــــــﮫ
#جا_مانده
#به_سفارش_جمعی_از_مادران_از_همه_جا_مانده
#نشر_با_منبع_زیباتر_است
لینک کانال ما در ایتا:
https://eitaa.com/Ayenehmadari
لینک کانال ما در بله:
https://ble.ir/ayenehmadari
༺༺ما رأیت الا جمیلا༻༻
‼️ستون غزه، ستون فلسطین، این بناها و این ستونها که امروز آوار شده، نیست! 🏚
✅ *ستون غزه تویی!* 🧕
تویی که امروز با صلابت، میان خرابهها ایستادهای؛ 💪
حجاب بر سرت، قنداقهی غرق به خون فرزند تازه متولد شدهات، در آغوش وچفیهی مُهر شده به خون همسر، بر شانهات و کفشهای خونین پسرکت در دستت... 😭
❗️و تو همچنان ایستادهای! 🗻
غزه، امروز به پشتوانهی تو ایستاده است؛👌 ستونش تویی، قوت قلب و دلگرمیش تویی و اصلی ترین دشمنِ دشمنش، حقیقتا، تویی!🧕
بانوی غزه، گزافه نیست اگر بگویم:
✨« تو از تبــــار زینبی!» ✨
زینب، بنت علی، دخت فاطمه، که داغ دیده ولی داغِ شکستنش، تا ابد بر دل یزید و اعوان و انصارش ماند؛ ‼️
و ندای «مــــا رایت الا جمیـــــلا»یش، کاخ ظلم یزیدی را ویران کرد!👌
اری! زینب، تکیه گاه اصحاب کربلا، پیامآور عاشورا و ندای خونهای ریختهشدهی شهدای کربلا بود! ✅
🔅و امروز، صلابت تو، خم به ابرو نیاوردن تو، و این چنین ایــــــستادن تو در هجوم درد ها، جهان را به لرزه در آورده و به زودی، به مدد الهی ، طوفان اقتدارت، کاخ ظلم صهیونیستهای یزیدی تبــــــار را بر سرشان ویران میکند! 🌪
🔅بانوی غزه، پس همچنان، همچون «زیـــــــنب»(سلامالله علیها)
در هجوم غمها و رنجها، تاب بیاور و بایست و با دعـــــــای مادرانه وبغض خواهرانهات، فرزندان وبرادران غزه را یاری کن...🙏
پیروزی نزدیک است و به زودی، باهم و کنارهم در قدس
نماز شکر میخوانیم! ✌️
آری؛«سنصلی فی القدس» ✊
✍آينــــــــــﮫ
#بــــانوی_غزه
#صلابت_زینبی
#میلاد_حضرت_زینب_اسوهی_مقاومت_زنان_مبــــــارکباد
#نشر_با_منبع_زیباتر_است
لینک کانال ما در ایتا:
https://eitaa.com/Ayenehmadari
لینک کانال ما در بله:
https://ble.ir/ayenehmadari
انگار همین دیروز بود که رشتهی پرستاری قبول شد! 😍
از همان کودکی، از بازی با عروسکهایش گرفته تا انشاء مدرسهاش با موضوع شغل آینده، طعم پرستاری داشت! 👩⚕
وقتی خبر قبولی را به خانواده داد، چشم های پدر برق شادی زد و چشم های مادر خیس اشک ذوق شد! 🥺
دوست و آشنا هر روز تماس می گرفتند و به صفورا تبریک می گفتند؛ 😎
این روزها قشنگترین روزهای زندگی صفورا بود؛ 😍
هر روز وقت رفتن به دانشگاه، با اشتیاق شالش را دور سر می پیچید و با وسواس مرتب می کرد؛
کفش هایش تمیز و براق بود و خط اتوی لباسهای زیبا و رسمیش، هیچگاه فراموش نمیشد... 👩⚕
و حالا امروز،صفورا چه زیبا شده بود در لباس فارغ التحصیلیش👩🎓
**سالها گذشت و صفورا، حالا یک پرستار تمام عیار شده! از آن دست پرستارهایی که بیمارها وقت و بی وقت به بهانه های مختلف صدایشان می زنند تا نه فقط با قرص و دارو که با لبخند مهربان و پرانگیزه اش، درمان شوند! ☺️
حالا نام صفورا ، پر طرفدارترین نام، در بین اهالی بیمارستان المعمدانی بود! 😊
نه تنها بیمارها که از پزشک و پرستار گرفته تا خدمه و همه، هرجا کم میآوردند، این صفورا بود که با مشاورههایش، بامهربانیهایش، با همدردی ها و با صدای آرامَش، آرامِش به جانشان می نشاند و خستگی را از قلب و روحشان می زدود... 😇
به خصوص این روزها!
روزهای سردی بود...بیمارستان، حتی تابستان هایش هم سرد است اما هیچگاه، المعمدانی انقدر سرد و غم زده نبود!
صدای شیون از گوشه به گوشه به گوش می رسید! 😔
پدری نعش دو فرزندش را به دوش می کشید و مادری قنداقهی خونین به دست، ضجه میزد؛ دختری به دنبال جنازه مادر میدوید و فریاد یتیمی میزد، پسری چشم هایش غرق ترس بود و با لکنت، بریده، بریده مادرش را صدا می زد؛ تازه دامادی، بر کفن سفید عروسش، عاشقانه اشک می ریخت و غزل جدایی می نوشت و تازه عروسی، با لباس سفید خونین، از ریختن سقف آرزوهایش گریه می کرد و بر سر و صورت می زد... 😭
و صفورا...
خبری از اتوی لباس و شالهای زیبایش نبود!
حالا، دیگر صفورا سرتاپا غرق خون بود و اشک!🩸 😭
صفورا گاه زخم دست کودکی را می بست و گاه دل زخمی مادری را تسکین می داد!❤️🩹
صفورا حالا هر چه زخم میبست این جراحت ها، تمام ناشدنی بود! 😭
صفورا حالا هزار بار تکثیر شده بود و هر ثانیه، بالای سر مجروحی میان اشک هایش لبخند التیام میزد!
صفورا خسته بود، هزاران بار خسته... 😓
چشم هایش خستهی دمی خواب بود و... 😔
و ناگاه، به یک لحظه... ❤️🔥
دیگر بیمارستان المعمدانی، ساکت و خاموش
شده... 😔
صدای ضجهها، گریه و فریادها، صدای دستگاه های آی سی یو و صدای پِیج پزشک ها...!
دیگر هیچ صدایی نیست! 😭
به نگاه، صدای سوت موشک و صدای وخیم انفجار...
حالا صفورا خوابیده و به احترام چشمان خستهاش، بیمارستان المعمدانی یکپارچه
غرق سکوتی ابدی شده؛ تا صور اسرافیل... ‼️📣
صفورا جان شهادتت مبارک... 😭
✍آينــــــــــﮫ
#پرستار_غزه
#بیمارستان_المعمدانی
#روز_پرستار_مبارک
#نشر_با_منبع_زیباتر_است
لینک کانال ما در ایتا:
https://eitaa.com/Ayenehmadari
لینک کانال ما در بله:
https://ble.ir/ayenehmadari
*تعطیلات جهانی*
نوشت:
«تعطیلات در ایران، تقریبا از تمام کشورهای جهان بیشتراست.»
بی درنگ و تامل پاسخ دادم:
«بشنو باور نکن!
ایران کی و کجا صد و هفتاد روز تعطیلات، پشت هم داشته؟»
جواب داد:
«نه نداشته؛ مگر تو جایی را میشناسی که انقدر تعطیل باشد. محال است!»
نوشتم:
«بله میشناسم، تو هم میشناسی، اصلا تمام دنیا میشناسند.
سازمان ملل، مجامع جهانی، یونیسیف، گروههای دفاع از حقوق زنان، حقوق کودکان، حقوق حیوانات و طبیعت دوستان، کشورهای عربی، رئیس جمهورهای غیر عربی، اروپایی و غیر اروپایی، همه صد و هفتاد روز است که تعطیلند.»
نوشت:
«مگر میشود؟»
نوشتم:
«نمیشود؟ حالا که شده!
۱۷۰ روز است مردان غزه شهید میشوند، کودکان غزه گرسنه جان میدهند، زنان غزه، هتک حرمت شده، در خون خود میغلتند، حتی حیوانات و طبیعت غزه هم زیر آتش جنگ اسرائیل نابود میشوند، اما کسی دم بر نمیاورد! هیچ مجمع جهانی، در حمایتش حرفی نمیزند!
نمیدانم کودکان غزه کودک نیستند یا زنانش جنسشان با زنان دیگر متفاوت است؟
حتی حقوق حیوانات و طبیعت غزه هم انگار هیچ اهمیتی ندارد، تا نه برای مرگ بشریت، حداقل برای طبیعت و حیواناتش دل بسوزانند.
سازمان ملل هم انگار پونز نقشه را درست وسط غزه کوبیده تا نبیند میان ملل، چنین کشوری هم وجود دارد و دارد روزی هزار بار سلاخی میشود!
تعطیلی از این بیشتر؟
صد و هفتاد روز است همه تعطیل شده اند و خبری از آنها نیست!»
هیچ ننوشت؛ اما من هنوز کلی حرف برای نوشتن که نه، برای فریاد زدن سر جهان و اهالی دنیا داشتم و دارم:
«گاوهای شیرده آخورشان پر شده و بی تفاوت به گرسنگی کودکان غزه، مسلمانی بدتر از لاییک پیش گرفتهاند. سازمانهای جهانی، کم مانده تابلوی *تمام جهان به جز غزه* سر درشان نصب کنند، چشم به روی غزه بسته اند و صدای نحسشان در نیامده، خفه شده اند،دریغ از بیانیه ای!
لعنت به بیانیههای بی ارزششان!
صد و هفتاد روز است غزه هر روز باران خون میبارد. صد و هفتاد روز است، مادران غزه، با قصهی سفره رنگینی از غذا، کودکانشان را گرسنه میان گل و لای میخوابانند. صد و هفتاد روز است مردان غزه یا شهید شده اند، یا با دیدن رنج فرزندان و زنانشان آرزوی مرگ میکنند. صد و هفتاد روز است زنان غزه نفسهایشان را از ترس نفسهای سیاه سربازان منحوس اسراییل، در سینه حبس کرده اند.
صد و هفتاد روز است انسانیت در تمام مجامع بشری تعطیل شده...!
این یک رکورد تاریخی تعطیلات جهانی ست!
ننگ بر دنیایی که مدتهاست، انسانیت در آن تعطیل شده!
✍آينــــــــــﮫ
#نشر_با_منبع_زیباتر_است
لینک کانال ما در ایتا:
https://eitaa.com/Ayenehmadari
لینک کانال ما در بله:
https://ble.ir/ayenehmadari
🔴 رسانه عبری نوشته بود: مردان شجاع شما همه مردهاند.
_مامان، چوبهای برج هیجانمون رو کجا جمع کردید؟
چشمها را از تلویزیون گرفتم و به دخترها که چهارتایی کنار هم ایستاده بودند و منتظر جوابم بودند، نگاه کردم: «چی کجاست؟ باز میخواین خونه رو بهم بریزین؟»
رقیه پیشتاز شد: «نه، کارمون تموم شد جمع میکنیم، چوبهای برج هیجان کجان؟»
دم عمیقی گرفتم و بازدمم را کشدار از بینی خارج کردم:
«تو انبار، کارتن دومی، پلاستیک سبز، پایین، گوشه سمت راست کارتن.»
جملهام تمام نشده، بچهها دویدند سمت انبار و همزمان صدای ممنون گفتنشان دورتر شد.
سری تکان دادم و دلم برا کارتنها و البته بیشتر برای خودم سوخت که تا چندثانیه دیگر، چینششان کن فیکون میشود.
باز مشغول دیدن تلویزیون شدم.
چند دقیقه بعد صدای بچهها بلند شد. صدایی شبیه موشک و خمپاره می دادند و توپها را به سمت چوبها شلیک میکردند.
وقتی جدیتشان را در زدن چوبها و خوشحالی بعد از هم پاشیدن منطقهی چوبی دیدم، توجهم به سمتشان جلب شد. صدای تلویزیون را کم کردم تا بهتر از کیفیت بازیشان سر در بیارم و زیر چشمی، طوری که حواسشان را پرت نکنم، بازی را زیر نظر گرفتم.
هر کدام از دخترها یک توپ داشت و فرمانده یک لشکر؛ رقیه، دختر نه سالهام فرمانده ارشد بود و نقشهی حملات را برای فرزندان کوچکتر یا همان فرماندههای مناطق مختلف، میریخت:
«خوب، طبق بررسیهای من، این چهار منطقه، مال اسرائیله، هرکدوممون از یه سمت حمله میکنیم و نابودشون میکنیم، بچهها تا میتونین اسرائیلیا رو بکشین، اونا خون خیلیا رو ریختن و حالا وقت انتقامه!»
توپها شلیک شد و چوبها یکی یکی و چندتا چندتا ریختند و هربار با زدن منطقهی مورد نظر فریاد زدند و جیغ خوشحالی کشیدند؛ این جزء موارد نادری بود که جلوی جیغ کشیدنشان را نگرفتم، آخر آتش انتقامشان نباید سرد میشد.
حسنای دوساله ام، دودستی توپها را با تمام قدرتش به چوبها میزد و با افتادن هر تکه چوب بالا و پایین میپرید.
بچهها، چند دقیقه بعد، تمام مناطق به اصطلاح اسرائیلی را منهدم کردند. دستها را مشت کردند و بالا گرفتند و در حالیکه جشن پیروزی گرفته بودند، به طرف آشپزخانه دویدند.
چند لحظه بعد، ظرف باقیمانده زولبیا بامیه افطار را آوردند و مقابلم گرفتند:
«بفرمایید»
ارام ظرف را پس زدم: «نه مامان، تازه خوردم ممنون.»
فاطمه گردنش را کمی کج کرد: «نه مامان این فرق میکنه، مثلا اسرائیل رو شکست دادیم این شیرینی پیروزیمونه.»
معصومه خندید و به چوبهای پخش شده کف هال اشاره کرد:«همشون رو از بین بردیم، اینام ساختمونا و جنازههاشونه که ریخته»
در جوابش خندیدم و آخرین بامیه باقیمانده را، برداشتم: «اها، به به مبارکه، پس این شیزینی خوردن داره».
دخترها مشغول جمع کردن چوب ها شدند و من مشغول چک کردن پیام رسانها.
رقیه چوبی را میان مشتش گرفت:
«مامان، خیلی دوست دارم اسرائیلیا رو واقعا از بین ببرم.»
حواسم پرت پیامی شد و متوجه صحبتش نشدم:
«ها...چی؟ جانم مامان؟»
_میگم با اینکه من و ابجیام دختریم خیلی دوست داریم بریم جنگ اسرائیل، اخه اون روز شنیدم اخبار گفت اسرائیل چند تا فرمانده ایرانی رو کشته. دوست دارم حالا جای اون فرماندهها من برم باهاش بجنگم. اصلا هم نمیترسم.
پیام، توییت رسانه عبری زبان در پاسخ به پیام رهبری درباره انتقام از اسرائیل بود.
رهبر، از انتقام توسط مردان شجاع و پشیمانی اسرائیل گفته بودند و رسانه عبری هم در پاسخ نوشته بود:
«مردان شجاع شما همه مرده اند.»
بی تفاوت به پیام اسرائیلی، لبخندی یک طرفه زدم و به دخترم پاسخ دادم:
«میدونم دخترم. تو و أبجیات و خیلی از مردم ایران، آمادهن تا اسرائیل رو نابود کنن»
نگاهی به منطقه پوشالی چوبی اسرائیل که انگار طوفانی ان را نابود کرده بود، انداختم:
«جایی که دختر بچههاش هم، مرد میدان مبارزه با اسرائیل هستند، مُردن مردان شجاع، توهمی بیشتر نیست! طوفان الاحرارها در راهند.»
✍آينــــــــــﮫ
#طوفان_الاحرار
#نشر_با_منبع_زیباتر_است
لینک کانال ما در ایتا:
https://eitaa.com/Ayenehmadari
لینک کانال ما در بله:
https://ble.ir/ayenehmadari
چند نفری وسط حرفم، ببخشید گفتند و خداحافظی کردند.
مادر نفس حوصلهی ادامه بحث را نداشت. این را از چرخیدن مدام سرش به این سو و ان سو فهمیدم.
آخر تاب نیاورد و دستی به پشت شانهی مادر آسنا زد:«ول کن این حرفا رو هر کی میتونه بچه بیاره. راستی! ست باشگاهیایی که سفارش داده بودی رسید؟» و همزمان با جمع خداحافظی کردند.
تا به خود آمدم من مانده بودم و نگاه مستقیم خورشید که توی صورتم میتابید.
سوار ماشین شدم و به برکتی که بعد از تولد هر کدام از بچهها به زندگیمان وارد شده بود فکر کردم. متراژ خانه بزرگتر شده بود، ماشین بهتری خریده بودیم، مسافرت و خریدمان سرجایش بود و با وجود همه این خرجها، هیچ وقت کم نیاوردیم.
مهمتر از همه دلمان خوش بود و دغدغهی معاش نداشتیم، پشتمان به خدایی گرم بود که رازق، کوچکترین نامش بود.
به خانه رسیدم و مشغول پخت ناهار شدم.
شاید حق داشتند که از هزینههای فرزندآوری میترسیدند؛ بعضی چیزها حلوای تنتنانی و تا نخوری ندانی است، باید تجربه کنی تا باورت شود، مثل همین برکت!
✍آينــــــــــﮫ
#اقتصاد_و_فرزندآوری
#قسمت_دوم
#نشر_با_منبع_زیباتر_است
لینک کانال ما در ایتا:
https://eitaa.com/Ayenehmadari
لینک کانال ما در بله:
https://ble.ir/ayenehmadari
مردم ایران حواستون هست؟!
شهید رئیسی رو قبول ندارن...
شهید سلیمانی رو موی دماغ امریکا توصیف میکنن
و نظرات رهبری رو سلیقهای و طبق خوشامد شخصی بیان میکنن(البته این یکی رو فهمید زود اصلاح کرد...)
بعد میشینن واسمون قرآن و نهج البلاغه از حفظ میخونن(اونم با راهنمایی رقیب البته)
حواسمون باشه یه وقت خسر الدنیا و آخرتمون نکنن این جماعت تزویر!!!
✍آينــــــــــﮫ
#نشر_با_منبع_زیباتر_است
لینک کانال ما در ایتا:
https://eitaa.com/Ayenehmadari
لینک کانال ما در بله:
https://ble.ir/ayenehmadari
خوب چون اینجا کانال مادریست یه نکته تربیتی رو که از این مناظره یاد گرفتیم به بچههامون یاد بدیم:
عزیز دل مادر، احترام طرف مقابل واجبه!🤨 خصوصا وقتی طرف مقابل تو رو «جناب اقای پزشکیان» و با لفظ «شما» خطاب میکنه، نباید تو بهش بگی: «این»،«اون»،«تو»...
این الفاظ رو واسه درخت و سنگ میگن و تو کوچه خیابون و چاله میدون؛😑
نه به عنوان کاندید ریاست جمهوری!!! 😤
افرین گل مادر😡
رعایت ادب کن، اگه نه مجبور میشیم ضرب المثل رو بروز رسانی کنیم:
«ادب از که آموختی، از پزشکیان!!!» 🤦♀
✍آينــــــــــﮫ
#نشر_با_منبع_زیباتر_است
#ادب_ریاست_جمهوری
لینک کانال ما در ایتا:
https://eitaa.com/Ayenehmadari
لینک کانال ما در بله:
https://ble.ir/ayenehmadari
به بچههام گفتم از پای مناظره برن تو اتاق، خدایی باید بشینم تا مدتها اموزههای دکترررر پزشکیان رو از ذهنشون پاک کنم🤕👇
⛔️دکتر پزشکیان در اشاره به افراد: این، اون
⛔️دکتر پزشکیان در جواب حرف طرف مقابل: بگو بابا!!!!!! 🙄
⛔️دکتر پزشکیان به مجری(وقتی ازش میپرسه اینو شما گفتی): حالا تو بگو چیکارداری!!!!! 🤬
⛔️دکتر پزشکیان: بقیه دروغ میگن! منم که راست میگم! بعد تهمت میزنه و میگه چرا تهمت میزنی! 🤥
⛔️دکتر پزشکیان: چرا تو انقدر برنامه داری؟(مثل اینکه درس نخونی بعد به شاگرد اول کلاس بگی تو چرا انقدر درس میخونی؟!) 😑
⛔️دکتر پزشکیان: حالا من یه چیزی گفتم بین دانشجوها.... الان میخوام رئیس جمهور بشم فرق داره! 🤫
⛔️مجری به دکتر پزشکیان: برنامهتون چیه؟!
پزشکیان: رئیسی خراب کرده!👈👉
مجری: خوب برنامه شما در این موضوع چی؟ پزشکیان: من بعدا کارشناس پیدا میکنم بشینن بخونن، نظر بدن ،اونوقت یه کاریش میکنم! 😩
مجری به دکتر پزشکیان: برنامهتون برای اجرای قانون چیه؟
پزشکیان: بله، اجرای قانون برنامه ماست! 😶🌫
⛔️دکتر پزشکیان: من میدانم که نمیدانم(اونوقت این ادم که نمیدونه میخواد رییس جمهور بشه!) 🤯
⛔️دکتر پزشکیان: به من چه دوستام و اطرافیانم که به عنوان کارشناس میبرم چی میگن یا چی پرتاب میکنن!!!😵
(نه خودش روگردن میگیره نه اطرافیانش رو)😬
📛واااای خدایا ایشون رئیس جمهور بشه باید یه کتاب مجزای ادبیات فارسی بنویسن!!! 😪
✍آينــــــــــﮫ
#مناظره_بدون_روتوش
#مردم_حواستون_هست؟
#نشر_با_منبع_زیباتر_است
لینک کانال ما در ایتا:
https://eitaa.com/Ayenehmadari
لینک کانال ما در بله:
https://ble.ir/ayenehmadari
‼️فرمان جهاد صادر شد...
از روزی که رهبر عزیزمان حمایت و ایستادن در کنار مردم لبنان و حزب الله را بر همه مسلمانان فرض و واجب اعلام کردند، میان مردم و نیروهای انقلابی تکاپوی عجیبی راه افتاد.
هرکس در هر نقشی که هست، دنبال راهی برای اطاعت از این امر رهبری میگردد.
توی گروهی وارد شدم، تعدادی از مادران طلاهای خود را برای حمایت از لبنان بخشیده بودند. گروهی دیگر علاوه بر حمایت های مالی شخصی، با خانواده و اطرافیان تماس میگیرند تا کمک مالی بیشتری برای جبهه مقاومت و مردم لبنان جمع اوری کنند.
چند کانال هیات مذهبی هم، آدرس سایتهایی را برای اعزام به لبنان در قالب نیروهای امدادی و ... گذاشتهاند.
🔺یکی مالش را نذر جبهه مقاومت کرده، یکی اماده است جانش را در این راه بدهد.
آن ها که اهل ولایت شناسی هستند دیگر چون و چرا نمیکنند، همه یکصدا میگویند، رهبر امر کرده؛ واجب است... ✅
📌حالا میان این بحبوحه خواستم نکتهای را به مردم انقلابی و ولایی کشورم گوشزد کنم!
‼️مساله جبهه مقاومت این روزها، از دست رفتن سرمایههای انسانیست!
افرادی که سالها برای این جبهه تربیت شدهاند و حالا نبود هرکدامشان زخمی عمیق شده بر جان خسته لبنان و فلسطین و...! 😔
اینجاست که اهمیت تعداد افراد و #جمعیت یک جبهه مشخص میشود!
👈حالا لحظهای تصور کنید کشور ما نیروی انسانی کافی نداشته باشد؛ آن وقت برای حفظ کشور باید فرمانی از رهبر مسلمین صادر شود برای حمایت از ایران عزیزمان در برابر دشمنان!
‼️خدا آن روز را نیاورد که کشور پیر باشد و کفتارهای جهان به سمتش هجوم بیاورند...
اما از آن جایی که رهبری حکیم، سکاندار این کشتی ست، سالها قبل مساله #فرزند_آوری را به عنوان یک #جهاد مطرح فرمود و در تمام این سالها، در مناسبات مختلف، اهمیت مساله #جمعیت و #فرزند_آوری را بارها گوشزد کرد، چه در میان مسئولین، چه در میان مردم! ✅
اما ای سرباز ولایت، تو که حالا برای اطاعت از امر رهبر، حاضری از جان شیرینت، از مالت، از سرمایهات بگذری؛
تویی که حاضری لباس رزم، تن خود و عزیزانت کنی و به امر رهبر در برابر دشمن خونخوار بایستی؛
در این چندسال حواست بود که رهبر چندبار مساله #جهاد_فرزنداوری را تکرار کردند؟ 😔
⁉️اما واکنش تو چه بود؟
چند فرزند به فرزندانت اضافه کردی؟
نکند حرف رهبر را زمین گذاشتی و بهانه آوردی:
_بهانه مشکلات اقتصادی و سختی معیشت
_بهانه سختیهای دوران بارداری و مشکلات جسمی ناشی از آن
_بهانه امکانات رفاهی و آینده فرزندت
_بهانه سختی تربیت در این دوره زمانه
و بهانههایی برای برداشتن بار رهبر و ولی، از روی دوشت!
نکند روزی برسد که به خاطر این بهانهها، کشورمان پیر شود و با جمعیت کم، تاب مقاومت در برابر دشمن نداشته باشد! 📛
تا به حال به این فکر کرده ای که فرزندان تو، سرمایههای ایندهی جبهه مقاومتاند؟
چندسرباز برای این جبهه اماده کردهای؟
فرمان رهبر در خصوص جمعیت سالهاست صادر شده!
نکند خود را به خواب بزنیم و زیر پای دشمن بیدار شویم!
امروز وظیفه ما معطوف دو جبهه ست!
✅یکی ایستادن کنار مردم لبنان و حزب الله
✅یکی جهاد در جبهه #فرزند_آوری
از اهمیت این دو امر رهبر غافل نشویم تا مبادا فرصت تمام شود و دشمن بر ما مسلط شود. ❌
✍آينــــــــــﮫ
#نشر_با_منبع_زیباتر_است
https://eitaa.com/Ayenehmadari
https://ble.ir/ayenehmadari