🔴 برای اینکه اثبات شود #طب_اسلامی داریم باید حداقل به ۱۲ نکته اساسی زیر پاسخ دهیم:
🔻۱. ثابت کنیم که در اسلام به جز برخی دستورات کلی برای رعایت بهداشت و سلامتی؛ دستورات پزشکی خاصی برای درمان بیماریها داریم. مثلا چگونگی رفع گرفتگی عروق یا سرطان خون از طریق آیات و احادیث. (بیماریهایی که جدید هم نیستند و هزاران سال قدمت دارند) وقتی قرآن درباره عدد رکعات نماز با این اهمیت سکوت کرده چگونه میتواند وارد جزئیات درمان و امور پزشکی شده باشد؟
چنین دستوراتی مطلقا در قرآن و روایات نیست و با فرض محال اگر چنین روایاتی وارد شده باشد وارد مرحله بعد یعنی میزان اعتبار روایات و اطمینانآور بودن آنها میشویم.
🔻۲. در بحث روایات پزشکی و درمانی روایات صحیح السند بسیار کم است در مقابل انبوهی روایت موضوع و یا ضعیف السند داریم. بهعلاوه از منابع معتبری نیستند و از نظر صاحبنظران علم حدیث این منابع و بسیاری از روایات تضعیف شدهاند. دقت کنیم حتی با وجود برخی روایات صحیحالسند، نام آن را #علم نمیگذارند و از چند روایت، علم #طب_اسلامی خارج نمیشود. علم ، مبانی، مبادی، اصول، ساختارها و تعاریف مشخصی دارد، همانند علم کلام اسلامی، فلسفه اسلامی و ... اجمالا طب اسلامی با تعریف و شاخصهای حداقلی یک علم انطباق ندارد
🔻۳. اینکه گفته شود علم طب، همانند علم فقه است و همانگونه استنباط میشود، نوعی مغالطه است. علم فقه مستند به آیات قطعی قرآن و روایات معتبره است. مقایسه علم طب و علم فقه مقایسهای نادرست است. کدام فقیهی تاکنون توانسته ادعا کند که علم طب همانند علم فقه است؟ در واقع با این ادعا، پایه قوی و مستحکم علم فقه را نیز متزلزل خواهیم کرد.
🔻۴. کدام بخش طب اسلامی قطعی و یقینآور است؟ روایات طبی عموماً یا خوشبینانه غالباً #مرسل و به #نقل_وجاده هستند. با چنین اسنادی چگونه میتواند یقینآور و اطمینان بخش باشد؟ میدانیم که حتی با اثبات سلسله و متن یک حدیث، احادیث، #ظنی_الصدور هستند.
🔻۵. در بحث #قلمرو_دین نیز این سوال اساسی مطرح است که آیا قلمرو دین مسائل درمان مسلمانان است؟ جزئی یا کلی؟ هرگز قلمرو دین این نیست. مگر نه اینکه پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع)، مسلمانان را به اطباء ارجاع میدادهاند؟ #ارجاع، یک شیوه ثابت در سیره اهل بیت است. یعنی قلمرو دین، پزشکی و... نیست.
🔻۶. البته میتوان سرآغاز علم طب را آموزههای وحیانی انبیاء اولین دانست که به مرور، تجربه دانشمندان به آن افزوده شده است لیکن این ادعا که طب ِاسلامی و راه رسیدن به آن علم، وحی است، علاوه بر اینکه متکی بر براهین عقلی و شرعی نیست، بطلان آن به وسیله تجربه ثابت شده است.
🔻۷. اما با عبور از مبادی تصدیقیه؛ در بعد مصداقیه نیز موضوع محل خدشه است. مدعیان طب اسلامی میگویند که #دهها_هزار حدیث پزشکی داریم. مگر چه تعداد حدیث داریم که #دهها_هزار از آن، حدیث پزشکی و طبی است؟ برای نمونه؛ مرکز تحقیقات دارالحدیث با تعدادی اساتید خبره، دو مجلد احادیث پزشکی را تحقیق و منتشر کردند که حداکثر به دو هزار حدیث میرسد. اغلب این احادیث، مرسل، ضعیف السند و یا ضعیف المتن هستند
🔻۸. یکی از ادله بسیار قوی در رد طب اسلامی، بعد #فقه_الحدیثی روایات پزشکی است که بحثی مستوفی میطلبد. در دانش فقه الحدیث بسیاری از روایات طبی رد میشوند و یا حداقل تسامحاً بر موارد جزئیه مصداقیه و نه کلیه، دلالت مینمایند
🔻۹. احادیث طبی، هفت دسته هستند و منطق فهم خودشان را دارند. احادیث، صرفا یک جمله عربی نیستند که بتوان با فرهنگ لغت آنها را ترجمه کرد و به مفهوم آن رسید و به عنوان مراد معصوم بیان کرد. امری که امروزه مرسوم است. علم منطق فهم حدیث بر این اساس پایهریزی شده است
🔻۱۰. توجه کنیم روایاتی که درباره خواص میوهها و خوردنیها و... آمده در #طب محل نظر نیستند بلکه آن چه در علم طب (مدرن، سنتی، اسلامی) مطرح است بُعد #درمان است. این احادیث (در صورت اثبات سند و متن) قواعد پیچیدهای برای فهم دارند.
مثلاً به مدخل #داء و یا #سَنّوت در احادیث ارجاع میدهم. (با ترجمه دقیقی که عرب فهم میکند و نه ترجمه امروزی غلط در غالب کتب. دهها نمونه قابل بیان است) که کاملا منطبق بر زمانه و شرایط خاصی است و قابلیت تعمیم ندارد
🔻۱۱. اما از بُعد قاعده تخصیص. عموماتی از طرف شارع در حوزههای مختلف بیان شده است. چه بسا که مربوط به یک زمان، مکان و شرایط خاص است. در بسیاری از موارد در حوزه #درمان (علاج) تخصیص داریم و تعمیم ندارد. مثلاً: الحبة السوداء شفاء من كل داء. (سیاه دانه دوای هر دردی است)
🔻۱۲. توجه داریم که طب سنتی (یونانی، ایرانی، هندی، چینی) با قدمت هزاران ساله که محصول تجربه عمومی بشر است با طب اسلامی متفاوت است و بخشهایی از آن در روایات اهل بیت هم آمده است. به طب سنتی میتوان عنوان علم داد ولی طب اسلامی خیر
#حسین_دارابی
@hosein_darabi
🔴 برای اینکه اثبات شود #طب_اسلامی داریم باید حداقل به ۱۲ نکته اساسی زیر پاسخ دهیم:
🔻۱. ثابت کنیم که در اسلام به جز برخی دستورات کلی برای رعایت بهداشت و سلامتی؛ دستورات پزشکی خاصی برای درمان بیماریها داریم. مثلا چگونگی رفع گرفتگی عروق یا سرطان خون از طریق آیات و احادیث. (بیماریهایی که جدید هم نیستند و هزاران سال قدمت دارند) وقتی قرآن درباره عدد رکعات نماز با این اهمیت سکوت کرده چگونه میتواند وارد جزئیات درمان و امور پزشکی شده باشد؟
چنین دستوراتی مطلقا در قرآن و روایات نیست و با فرض محال اگر چنین روایاتی وارد شده باشد وارد مرحله بعد یعنی میزان اعتبار روایات و اطمینانآور بودن آنها میشویم.
🔻۲. در بحث روایات پزشکی و درمانی روایات صحیح السند بسیار کم است در مقابل انبوهی روایت موضوع و یا ضعیف السند داریم. بهعلاوه از منابع معتبری نیستند و از نظر صاحبنظران علم حدیث این منابع و بسیاری از روایات تضعیف شدهاند. دقت کنیم حتی با وجود برخی روایات صحیحالسند، نام آن را #علم نمیگذارند و از چند روایت، علم #طب_اسلامی خارج نمیشود. علم ، مبانی، مبادی، اصول، ساختارها و تعاریف مشخصی دارد، همانند علم کلام اسلامی، فلسفه اسلامی و ... اجمالا طب اسلامی با تعریف و شاخصهای حداقلی یک علم انطباق ندارد
🔻۳. اینکه گفته شود علم طب، همانند علم فقه است و همانگونه استنباط میشود، نوعی مغالطه است. علم فقه مستند به آیات قطعی قرآن و روایات معتبره است. مقایسه علم طب و علم فقه مقایسهای نادرست است. کدام فقیهی تاکنون توانسته ادعا کند که علم طب همانند علم فقه است؟ در واقع با این ادعا، پایه قوی و مستحکم علم فقه را نیز متزلزل خواهیم کرد.
🔻۴. کدام بخش طب اسلامی قطعی و یقینآور است؟ روایات طبی عموماً یا خوشبینانه غالباً #مرسل و به #نقل_وجاده هستند. با چنین اسنادی چگونه میتواند یقینآور و اطمینان بخش باشد؟ میدانیم که حتی با اثبات سلسله و متن یک حدیث، احادیث، #ظنی_الصدور هستند.
🔻۵. در بحث #قلمرو_دین نیز این سوال اساسی مطرح است که آیا قلمرو دین مسائل درمان مسلمانان است؟ جزئی یا کلی؟ هرگز قلمرو دین این نیست. مگر نه اینکه پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع)، مسلمانان را به اطباء ارجاع میدادهاند؟ #ارجاع، یک شیوه ثابت در سیره اهل بیت است. یعنی قلمرو دین، پزشکی و... نیست.
🔻۶. البته میتوان سرآغاز علم طب را آموزههای وحیانی انبیاء اولین دانست که به مرور، تجربه دانشمندان به آن افزوده شده است لیکن این ادعا که طب ِاسلامی و راه رسیدن به آن علم، وحی است، علاوه بر اینکه متکی بر براهین عقلی و شرعی نیست، بطلان آن به وسیله تجربه ثابت شده است.
🔻۷. اما با عبور از مبادی تصدیقیه؛ در بعد مصداقیه نیز موضوع محل خدشه است. مدعیان طب اسلامی میگویند که #دهها_هزار حدیث پزشکی داریم. مگر چه تعداد حدیث داریم که #دهها_هزار از آن، حدیث پزشکی و طبی است؟ برای نمونه؛ مرکز تحقیقات دارالحدیث با تعدادی اساتید خبره، دو مجلد احادیث پزشکی را تحقیق و منتشر کردند که حداکثر به دو هزار حدیث میرسد. اغلب این احادیث، مرسل، ضعیف السند و یا ضعیف المتن هستند
🔻۸. یکی از ادله بسیار قوی در رد طب اسلامی، بعد #فقه_الحدیثی روایات پزشکی است که بحثی مستوفی میطلبد. در دانش فقه الحدیث بسیاری از روایات طبی رد میشوند و یا حداقل تسامحاً بر موارد جزئیه مصداقیه و نه کلیه، دلالت مینمایند
🔻۹. احادیث طبی، هفت دسته هستند و منطق فهم خودشان را دارند. احادیث، صرفا یک جمله عربی نیستند که بتوان با فرهنگ لغت آنها را ترجمه کرد و به مفهوم آن رسید و به عنوان مراد معصوم بیان کرد. امری که امروزه مرسوم است. علم منطق فهم حدیث بر این اساس پایهریزی شده است
🔻۱۰. توجه کنیم روایاتی که درباره خواص میوهها و خوردنیها و... آمده در #طب محل نظر نیستند بلکه آن چه در علم طب (مدرن، سنتی، اسلامی) مطرح است بُعد #درمان است. این احادیث (در صورت اثبات سند و متن) قواعد پیچیدهای برای فهم دارند.
مثلاً به مدخل #داء و یا #سَنّوت در احادیث ارجاع میدهم. (با ترجمه دقیقی که عرب فهم میکند و نه ترجمه امروزی غلط در غالب کتب. دهها نمونه قابل بیان است) که کاملا منطبق بر زمانه و شرایط خاصی است و قابلیت تعمیم ندارد
🔻۱۱. اما از بُعد قاعده تخصیص. عموماتی از طرف شارع در حوزههای مختلف بیان شده است. چه بسا که مربوط به یک زمان، مکان و شرایط خاص است. در بسیاری از موارد در حوزه #درمان (علاج) تخصیص داریم و تعمیم ندارد. مثلاً: الحبة السوداء شفاء من كل داء. (سیاه دانه دوای هر دردی است)
🔻۱۲. توجه داریم که طب سنتی (یونانی، ایرانی، هندی، چینی) با قدمت هزاران ساله که محصول تجربه عمومی بشر است با طب اسلامی متفاوت است و بخشهایی از آن در روایات اهل بیت هم آمده است. به طب سنتی میتوان عنوان علم داد ولی طب اسلامی خیر
#حسین_دارابی
@hosein_darabi