#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
#زیارت_مخصوصه
دور از حرم افتادم و غم مطلق شد
حسرت به دلِ سائلِ مستحق شد
جا مانده ام از زیارت مخصوصه
این داغ به داغِ اربعین ملحق شد!
#مرضیه_عاطفی
@hoseiniye_ye_del
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
نصر من الله و فتح قریب
ضامن آهوست به دردم طبیب
#سیدپوریا_هاشمی
@hoseiniye_ye_del
#امام_رضا_ع_مناجات
#زیارت_مخصوصه
دلم باید پُر از منظومه باشد
به یاد خواهری مظلومه باشد
زیارت میشود مخصوصه وقتی؛
به نام ِ حضرت معصومه(س) باشد!
#مرضیه_عاطفی
@hoseiniye_ye_del
دنیا چه می فهمد که ما یک گوشه از مشهد
دارالشفای دردهای بی دوا داریم
#حسن_شیرزاد
@hoseiniye_ye_del
ای ابر! شبیه برگ پاییز ببار
تا خانهی آفتاب، یکریز ببار
دلتنگ خراسانم و دور از سلطان
رفتی حرمش به جای من نیز ببار
#رضا_قاسمی
@hoseiniye_ye_del
تا هست دخیل تو به کارم گره نیست
با بودن تو بغض در این حنجره نیست
تا حرف زدم گریستی! فهمیدم
فولاد دل من است این پنجره نیست
#محمدعلی_بیابانی
@hoseiniye_ye_del
رواق باغ رضوان می پسندم
دلی در بند جانان می پسندم
فقیرم کن رضاجان، جان زهرا
که من حج فقیران می پسندم
#رضا_دین_پرور
@hoseiniye_ye_del
کَس نسِتانَدم به هیچ، اَر تو برانی از دَرم
مُقبل هر دو عالمم ، گر تو قبول میکنی
#سعدی
@hoseiniye_ye_del
گفتند بلا بلا بلا، گفتم چشم
از روز الست با رضا، گفتم چشم
من آمده بودم به ولايت برسم
گفتی «انا من شروطها» گفتم چشم
#مرتضی_آخرتی
@hoseiniye_ye_del
#امام_رضا_علیه_السلام
#زیارت_مخصوص
(باحال معنوی مناسب، مطالعه بفرمایید)
جگرم یاد حسین ریخت بهم یا بن شبیب
زخم شد ؛از غم او پلکِ ترم یا بن شبیب
تهِ گودال که جای پسرِ زهرا نیست
جای قرآن که به زیر سم ِ مرکب ها نیست
پیرُهن از تن ِ بیسر شده در آوردند
بی کفن در وسط دشت رهایش کردند
حرمت مهریه مادر ِ سادات شکست
آب می خواست ولی نیزه دهانش را بست
جد مظلوم مرا با لب عطشان کشتند
مادرش دید و به گیسوی پریشان کشتند
ناله زد مادر ما دست به مویش نزنید
با تَهِ خنجر خود ضربه به رویش نزنید
خبر از حرمت بوسیدن مادر دارید؟؟
پای خود را زلبان پسرم بر دارید
#قاسم_نعمتی
@hoseiniye_ye_del
#امام_رضا_علیه_السلام
#شهادت
#مثنوی
از تب زهرِ نفسگیر، تنت می لرزد
همچنان مار گزیده، بدنت می لرزد
چه کنم ناله ز دل، وقت تردد نکشی؟!
چه کنم تا که عبا را به سر خود نکشی؟!
رنگ در چهره نداری و رخت زرد شده
مهربان، دست رئوفت چقدر سرد شده
شمس نورانی افلاک، زمین افتادی
باز هم پا شدی از خاک، زمین افتادی
بر زمین پیکر خود را مکش اینقدر بس است
تا به حجره، پر خود را مکش اینقدر بس است
به در حجره رسیدی، به غمت چیره شدی
یاد مادر، به در حجره ی خود خیره شدی
میخ در، ناله ی جانسوز چرا سر داده؟!
جای در، شعله به جان جگرت افتاده
عمر پر برکت و پر مرحمتت شد طی، وای
رو به قبله شده ای، قبله ی عالم، ای وای
خاطرت باز سوی کرب و بلا جمع شده
فرش های کف این حجره چرا جمع شده؟!
نه رد سرمه به چشم است، نه رد اخم است
کار گریه به حسین است، دو پلکت زخم است
خواهرت نیست کنارت، به عیادت برسد
اندکی صبر کن آقا که جوادت برسد
غم مخور تا که جوادت به دلت تاب دهد
تشنه ای؟ زود به دستت قدحی آب دهد
بین این حجره کسی سنگ به سویت نزند
پنجه ی شمر لعین شانه به مویت نزند
حرمله نیست، سنان نیست، خیالت راحت
خواهرت دل نگران نیست، خیالت راحت
دم آخر احدی دست به خنجر نَبَرد
بین این حجره کسی پیرهنت را ندرد
داغدار غم جدت شده ای؟ نیست عجیب
بازهم روضه بخوان، ناله بزن یابن شبیب...
#محمد_جواد_شیرازی
@hoseiniye_ye_del
زیر ایوانِ طلا چشم ترم مخصوص ِ توست
جَلد خود کردی مرا! بال و پرم مخصوص ِ توست
ضامن آهو شدی! پشتم به عشقت گرم شد
آبروداریِ روزِ محشرم مخصوص توست
رو زدم بر غیر و تا درها به رویم بسته شد
زائرم کردی و گفتی: این حرم مخصوص توست
رد نکردی از درِ باب ٱلجوادِ(ع) خود مرا
آمدم آقا! امیدِ آخرم مخصوص توست
مشهدت حجّ فقیران است و اطرافِ ضریح
هر چه می بینم تویی! دور و برم مخصوص توست
سر به دیوارِ حرم عشق شهادت داشت و
زائری میگفت آقاجان! سرم مخصوص توست
چشم هایش قطره قطره اشک، بعد از هر نماز...
دست بر سینه سلام ِ مادرم مخصوص توست
لااقل ایکاش امشب زائرت بودم! ولی-
نیستم...امّا حسابم کن! کرم مخصوص توست!
#مرضیه_عاطفی
@hoseiniye_ye_del
عطر ضریح پاکت خوشبوتر از گلاب است
هر عشق دیگری جز عشق شما سراب است
ناقابلی چو من هم با تو بها گرفته
شأن کبوتر اینجا بالاتر از عقاب است
گفتی سه جا می آیی یکبار اگر بیایم
جزتو کدام شاهی اینگونه خوش حساب است
یک عکس یادگاری با مادرم گرفتم
من خاطرات خوبم در صحن انقلاب است
با جمله رئوفان رسم تو فرق دارد
پیش از طلب دعاها نزد تو مستجاب است
ما دل به تو سپردیم پس رو به راهمان کن
آن دل که بی تو باشد دل نیست یک خرابه ست
این خاک غرق نور است از لطف مشهد و قم
آن سو که ماه باشد این سو هم آفتاب است
#محمود_یوسفی
@hoseiniye_ye_del
#امام_رضا_علیه_السلام
#زیارت_مخصوصه
#غزل
وابسته ام به نان و نوایت هنوز هم
می میرم عاشقانه برایت هنوز هم
سلطان تویی و شاعر درباری ات منم
هستم در آروزیِ عبایت هنوز هم
دعبل که نیستم ولی افتاده ام ببین
از عجز و التماس به پایت هنوز هم
در گوشِ آهوانِ به صیاد مبتلا
می پیچد انعکاس ِ صدایت هنوز هم
هفت آسمان مجاورِ باب الجوادِ(ع) توست
خورشید محو آینه هایت هنوز هم...
نقاره خانه، پنجره فولاد، خادمان
شاهانه است صحن و سرایت هنوز هم
شکرخدا که میشود از عشق مُنقلب
در صحن انقلاب، گدایت هنوز هم
محتاجم و کنار ضریحت نشسته ام
در انتظارِ خیرِ دعایت هنوز هم
با سردی و گلایه و با دلخوری که نه...
با رأفت است لطف و عطایت هنوز هم
از راه دور عرض سلام و دو قطره اشک
پر میکشد دلم به هوایت هنوز هم!
#مرضیه_عاطفی
@hoseiniye_ye_del
#امام_رضا_علیه_السلام
#زیارت_مخصوصه
#غزل
باغ عاشق خزان نمیفهمد
خشکیِّ آسمان نمیفهمد
عاشق اصلاً کنار معشوقه
“دیر” و “زود” و “زمان” نمیفهمد
وقت پروازهای روحانی
بال ، “بُعدِ مکان” نمیفهمد
کاهل این را که: از کجا آمد؟!
روزیِّ آب و نان نمیفهمد
این کریمی که ما شناخته ایم
ازدحام دُکان نمیفهمد
بعد از اینکه غذا گرفتی هم
داخل صف بمان نمیفهمد
شیطنت های بچه را از عمد
پدر مهربان نمیفهمد
اختیاراً تقلب ما را
موقع امتحان نمیفهمد
پرده ای بر دلش نشسته اگر
روضه را روضه خوان نمیفهمد
گفت زینب: حسین برگردیم
شأن ما را سنان نمیفهمد
ای برادر بس است خطبه نخوان
حرمله که زبان نمیفهمد
برق انگشترت مرا ترساند
باز دارم گمان نمیفهمد…
دست خود را نیاوری بالا
به خدا ساربان نمیفهمد
بعد تو صورت رباب دگر
معنی سایبان نمیفهمد
آیه های لب تورا که کسی
غیر از این خیزران نمیفهمد
چوب خوردی ولی ظفر با توست
اربعین مقصد سفر تا توست
#رضا_قربانی
@hoseiniye_ye_del
#امام_رضا_علیه_السلام
#زیارت_مخصوص
نیلی ترین رنگ ها بر پیکرش بود
معلوم بود امروز روز آخرش بود
معلوم بود آقای ما را زهر دادند
وقتی که می آمد عبایش بر سرش بود
دستی به پهلوی پر از درد خویش داشت
بر شانه دیوار دست دیگرش بود
دختر ندارد تا که دستش را بگیرد
پس لااقل ای کاش آنجا خواهرش بود
پا شد خودش را جمع کرد اما زمین خورد
این ضعف خیلی مایه درد سرش بود
اصلاً زمین خوردن برای او طبیعی است
از بس که دنبال صدای مادرش بود
در حجره بی فرش خود افتاده بود و
تصویری از گودال در چشم ترش بود
می گفت یا جدا چرا خاکت نکردند
حتی کفن بر جسم صد چاکت نکردند
#علی_اکبر_لطیفیان
@hoseiniye_ye_del
#امام_رضا_ع_شهادت
چون جام زهر... غریبانه سر کشید
فریاد زد خدا و... عبا را به سر کشید
پنجاه و چند ساله ی موسی به کوچه ها
پنجاه و چند مرتبه آه از جگر کشید
با سینه ای که آتش از آن شعله می کشید
ناله برای کشته ی دیوار و در کشید
او بود و خاک حجره و یک ناله ی ضعیف
آری نفس نفس زدنش تا سحر کشید
یک روزه زهر بر دل زارش اثر نمود
وقت سحر به جانب دادار پر کشید
در انتظار آمدن میوه ی دلش...
پا را به سوی قبله چنان محتضر کشید
سینه زنان، دریده گریبان، پسر رسید
دستی به روی ماه کبود پدر کشید
آه از دمی که زینب کبرای غم نصیب
« آمد تن امام زمان را به بر کشید»
با دست زخم خورده ی خود دختر علی
تیر شکسته از تن مولا به در کشید
گل مانده بود در وسط تیغ و نیزه ها
آمد ز پای ساقه ی یاسش تبر کشید
از خاک زیر حنجر خونین دلبرش
با نیّت شفا روی چشمان تر کشید
#مجتبی_روشن_روان
@hoseiniye_ye_del
شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
بر صفحهی روزگار نامش باقیست
اندیشه و راه ناتمامش باقیست
فرماندهی قدس بود پس تا روزِ
آزادی قدس انتقامش باقیست
#علی_سلیمیان
#ساعتیکوبیست
#بهوقتحاجقاسم
@hoseiniye_ye_del
#مولاناامیرالمومنینعلیعلیهالسلام
#غزل
به یمن نام شما می شوم حریف ردیف
غزل بگویمت ایندفعه با ردیف ردیف
ردیف شعر علی جز علی نمی بینم
علی علی شنوم از لب شریف ردیف
در آن زمان که تو بودی میان آن مردم
بگو چگونه شده این همه خلیفه ردیف؟!
ردیف و قافیه و شعر، ابتر است اگر_
که شاعرت نکند لعن بر سقیفه ردیف
قسم به جان پیمبر، قسم به ظهر غدیر
خدا نموده به مدح شما صحیفه ردیف
ردیف کن نجفم را به جان فاطمه ات
شود زیارتم از لطف آن عفیفه ردیف...
#امید_افضلی
@hoseiniye_ye_del
#مولاناامیرالمومنینعلیعلیهالسلام
#مدح
#غزل
اگرچه لحن سخن گفتنم حماسی نیست
چه باک! بین من و شاعران قیاسی نیست
قلم بدست گرفتم دم از علی بزنم
بگو حریم ولایت که اختصاصی نیست
قسم به صاحب دم، صاحب سلاح دو دم!
علیشناسی ما غیر حقشناسی نیست
من از حدیث "منم شهر علم" فهمیدم
علوم سینهی مولایم اقتباسی نیست
غدیر، نقطهی عطف مسیر تاریخ است
خموش باش! مگو دین ما سیاسی نیست!
نگاه کن به سرانجام ابن ملجم ها
و طلحه تا ته خط، آنکه میشناسی نیست!
ببند دل به ولایت ، قدم بنه در ره
که از عزیمتِ در راه دین، هراسی نیست
#نفیسه_سادات_موسوی
@hoseiniye_ye_del
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#قصیده
چو سبوی می پرستان که شود خمارِ دستت
بکشم مدام ساقی به سر،انتظارِ دستت
به همان محل که شیشه ز تهی شدن عرق کرد
ز چه سربلند گردم منِ شرمسارِ دستت
چو سبو دو دستِ خود را زده ام به سر که شاید
سحری،شبی، بیایم نفسی، به کارِ دستت
تو چه تاک آفرینی که بدون خونِ انگور
چه شراب ها که ریزد به لب از فشارِ دستت
سر زلف خود گرفتی و نگفتی،این دل مست
گذرد چگونه سالم ز دو آبشارِ دستت
به غدیر دین کامل شود از کفت نمایان
چه بگویم و نویسم من از ابتکار دستت...............
تو به تیغ آبدارت قدمی بزن به صحرا
که هزار لاله روید سحر از بهارِ دستت
بگذار خار باشم که به دامنت بچسبم
نه چو خاتمی كه از لطف رود از دیارِ دستت
در مسجدی گدایم که تو در رکوع باشی
به خرابه ای خرابم که رسد انارِ دستت
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
مگر آنکه بازجوید رهی از حصار دستت
چه گشاد شد کلاهی که به سر نهاد جبریل
که هزار شه پرِ او نکند مهارِ دستت
دل ما که چشمِ مستت بنموده مستِ چشمت
چه تلاش کرده ای که شده هوشیار دستت
نه چو صوفی ام ولیکن ز شراب مدح نابت
سر من برون نیاید چو مه از مدارِ دستت
قلمی که دفتر دل بپذیرد عاشقانه
به خدا که نیست الا سر ذولفقارِ دستت
دل تاب خورده من نشود ز زانویت صاف
مگر آنکه مثل تیغت بشود دچار دستت
ز چه رو کمان گرفتی ز چه در کمین نشستی
كه به شوق چشم نازت شده ام شکار دستت
منم آنکه ایستاده ز غمت چو شمع سوزان
نکنم طلب خموشی مگر از شرار دستت
به دل و به دیده ی من اثری نماند الا
دوسه یادگار پایت، دو سه یادگار دستت
مپسند همچو میثم بشوم به نخل راضی
خوشم آن زمان که رقصد سر من به دار دستت
چو یتیم بی نوایی بنشسته ام به راهی
که به کوی مویم افتد نفسی گذار دستت
چه خوش است دیده ای که ز نیاز بی نیازی
به دو پای لنگ مژگان شده رهسپار دستت
ز همان محل که زهرا (س) به دو دست تو دهد دست
سر عمر و درب خیبر نشد افتخار دستت
به غدیر خم دو دستت شده یار پاک دستی
که به دفن همسرت شد به دو دست، یار دستت
ز چه تا ابد نپیچد به خودش طناب از غم
که نموده عالمی را همه سوگوار دستت
اگر از فراق زهرا کمرت شکست، والله
نشنیده و نبیند کسی انکسار دستت
تو به شانه ی (غریبت) بگذار دست خود را
که زمین و آسمان ها نکشند بار دستت
من از عار بی کلاهی ز تو شرمسار بودم
که گذاشت منتش را به سرم دوباره دستت
به خدا ردیف شعرم شده بود چشمت اما
چه کنم كه طبع وحشی شد امیدوار دستت
#محسن_قاسمی
@hoseiniye_ye_del
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#قصیده
تا تیغِ زلفت ای پدر خاک! خورد تاب
ما سرگذاشتیم بر این تیره ی تراب
دوریست آن عذابِ الیمی که گفته اند
میسوزد از فراق تو دوزخ در التهاب
کج ذوقِ بد سلیقه کسی که بهشت را
کرده ست با وجودِ نجف باز انتخاب
ای آفتابِ حُسن! تو را گریه میکند
یعقوب وار گوشه ای از آسمان، سحاب
این "هفت" بار طوف که بر دورِ "بیتِ" توست
یعنی "معلّقات" نمانده ست بی جواب
انگار خلق محرم راز تو نیستند
وقتی که هست کعبه چنین بر تنش حجاب
"خاتم" صدا زدند نبی را، به شانه اش
گشتی سوار، مثلِ نگینی که بر رکاب
ای لنگر زمین و زمان! بی تو تیغِ موج
با نوح آن کند که بسی کرده با حباب
پیچیده داستان دخیلی که بسته است
دورِ ضریحِ دستِ ترک خورده ات طناب
حلقه زند اگر به عبایِ سخاوتت
بسته شود دهانِ در از لطفِ بی حساب
عالم تمام خندق اگر بود، لب به لب
با دستِ ذوالفقارِ تو پُر میشد از ثواب
بالا بگیر دست که آیند سوی تو
بی برکه ی غدیر جهان چیست جز سراب
ای یارِ عرش! از چه کنار تو با غرور
هی غار غار میکند آن کمتر از غُراب
بر گوششان روایتِ لولا علی بس است
آنها که رفته اند پی قولِ ناصواب
بیم است پای خطبه ات از مست بودنم
همّام برنخواست، اگر خورد از این شراب
نهج البلاغه ی تو و قرآنِ مصطفی
هر دو گرفته اند ز یک چشمه انشعاب
دستی برآب بردی و دیدند اهلِ دل
دست خداست عکس خودش را گرفته قاب
نان جوین هرآینه خوردی، ندیده است
گندم میان خانه ی تو سنگِ آسیاب
انداخت پرده دستِ عقیل از عدالتت
کور است هرکه درک ندارد از آن عتاب
قرآن به دست، بینِ صلاتینِ ظهر و عصر
افتاد چشم من به همین آیه از کتاب:
"نمرود اگر خداست، خلیل خدا! بگو
کاری کند ز غرب برون آید آفتاب..."
لبخندِ با کنایه نشاندم به روی لب
ناگاه در خیال خودم کردمش خطاب:
فرمانِ ردّ شمسِ علی را چه میکنی؟!
خورشید برده است از آقای ما حساب
اندیشه در دو ذات حرام است، ذات حق
با ذاتِ در خدا شده ممسوسِ آن جناب
خواندیم مَن یمُت یَرَنی...نصف جان شدیم
شب های بی قرار، سپردیم دل به خواب
پایِ دل است و چشم، ملک کاش مینوشت
خیر مرا به سنگ و خطای مرا بر آب
شکر خدا به ساحتِ مولای عالمین
جُرمی به غیر شعر نکردیم ارتکاب
#مسعود_یوسف_پور
@hoseiniye_ye_del
15.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ خانه ی پدری
شعر و اجرا 👈 سید حمیدرضا برقعی
🌸🍃
@hoseiniye_ye_del