فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۲#_بهمن🇮🇷🇮🇷
گزارش آقاحسین دادستان از دزفول
@hoseiniyeh_koodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۲# _بهمن🇮🇷🇮🇷
گزارش حنانه خانم آیت از دزفول
@hoseiniyeh_koodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۲#_بهمن🇮🇷🇮🇷
گزارش فاطمه خانم آیت از دزفول
@hoseiniyeh_koodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#۲۲_بهمن🇮🇷🇮🇷
گزارش رقیه خانم آیت از دزفول
@hoseiniyeh_koodak
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به هرکی لبخند☺️
روی لبش کشیده😊
پاشید بگید یا علی🌹
که روز نو رسیده😍
#حسینیه_کودک_روضةالزهرا
@hoseyniyeh_koodak
#جشن داریم جشن داریم 🎊🎊
چه جشنی جشن میلاد امام علی (ع) وروزپدر
🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊
منتطرتون هستیم فقط کافی بزنید روی این لینک
http://skyroom.online/ch/rozatoalzahra/koodak
#جشن میلاد
اجرای عمو حاج آقا وکوتی کوتی 🐛عروسک محبوب قلبها
هم اکنون حسینیه کودک
@hoseyniyeh_koodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام بچه های عزیزم❤️
این #کلیپ رو ببینید و حتماااا برای ظهور امام مهربونمون دعا کنید🤲🏻
یه #عکس هم از خودتون در حالیکه دارید دعا می کنید برامون بفرستید
@hoseiniyeh_koodak
#شعر#مهدوی
🌸دل های ما می دونه
🌱صاحب این زمونه
🌸امام مهدی ما
🌱مولای مهربونه
🌸یه عالمه ستاره
🌱از آسمون می باره
🌸وقتی میاد میگم من
🌱زمستونم بهاره
📚کتاب به سوی خورشید،علی رجبی
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
@hoseiniyeh_koodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
*۲۳* روز مانده تا میلاد آقاو مولایِ مهربانمان...🎊💫🌷
التماس دعای فرج🤲🏻
@hoseiniyeh_koodak
#قصه
#مهدوی
آی قصه قصه قصه، نون و پنیر و پسته یه قصه بی غصه!
هر کی دوست داره این قصه قشنگ رو گوش کنه ، بلند بگه یا مهدی ❤️
🐝🐝زنبور لپ گلی ما خوشحال و خندان پرواز میکرد تا یه قصه شیرین پیدا کنه ویزززززززز
🐝🐝زنبور کوچولو پرواز کرد تا به یه جنگل رسید و روی شاخه درختی نشست.
🐝زنبور کوچولو خیلی تعجب کرده بود
چون اون جنگل هم درختای کمی داشت وهم درخت ها سرسبز و شاداب نبودن. میدونید چرا؟
🐝زنبور کوچولو تو فکر بود که یه دفعه دید
زمین داره نگاهش میکنه.
🐝 زنبور کوچولو گفت:
سلام زمین مهربون چرا ناراحتی؟
چرا این جنگل درختاش کم هستن؟
زمین آهی کشید و گفت: آخه چند ساله که بارون کم میاد و آب کمتر شده.
تازه آدمها وقتی میان جنگل آشغال میریزن و جمع نمیکنن و این باعث میشه آشغال ها زیاد بشن و نفس کشیدن برای من سخت بشه.
تازه آدمها که با هم دعوا میکنن من ناراحت میشم
بعضی جاها مردم خیلی فقیر هستند من ناراحت میشم
🐝زنبور کوچولو که اینها رو شنید خیلی ناراحت شد و به فکر فرو رفت...
زمین مهربون که ناراحتی زنبور کوچولو رو دید
با صدای بلندی گفت: اما زنبور کوچولو
یه روزی میاد که تمام این قصه های تلخ تموم میشه
🐝زنبور کوچولو با خوشحالی و تعجب گفت: چه روزی ؟؟؟
زمین خندید و گفت : روزی که امام زمان علیهالسلام بیان .
اون وقت دیگه یک عالمه بارون میاد(البته بهتره گفته بشه به اندازه ی نیاز بارون میباره)
ودرخت ها و سبزه ها سرسبز میشن
دیگه هیچکس آشغال تو دریا و زمین نمیریزه
مردم با همدیگه دعوا نمیکنن با هم مهربون میشن.
دیگه هیچکس فقیر نیست و خیلی از چیزهای خوب دیگه.....
🐝🐝زنبور لپ گلی با خوشحالی بالا و پایین پرید و گفت:
واای چه روزای خوب و شیرینی🌺🌺🌺
من از خدای مهربون میخوام که هر چه زودتر اون روز برسه .
زمین مهربون هم با خوشحالی گفت:
آره زنبور لپ گلی منم خیلی منتظر اون روز هستم .
و همه سختیها رو به امید اون روز تحمل میکنم.
🐝🐝زنبور کوچولو با خوشحالی از زمین خداحافظی کرد و رفت تا این قصه شیرین رو برای دوستانش تعریف کنه 🐝🐝🐝
👌👌والدین و مربیان خلاق میتونید روی زیبایی های ظهور بیشتر مانور بدین.
📚«برگرفته از کتاب معارف مهدویت ویژه مربیان»
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
@hoseiniyeh_koodak