eitaa logo
حسینیه هنر اراک
191 دنبال‌کننده
325 عکس
54 ویدیو
0 فایل
ادمین کانال: @admin_harak
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹دوره راهنمایی بود که من بخاطر یک بیماری سخت معده‌ام، در بیمارستان تهران بستری شدم و جراحی انجام دادم. احسان بخاطر دلبستگی شدیدی که به من و خانواده داشت بخاطر دوری‌ام خیلی بی قراری می‌کرد. در طول روز چند بار زنگ می‌زد و گریه می‌کرد و می‌گفت مامان کی برمی‌گردد. من هم بهش وابسته بودم دلم طاقت دوری‌اش را نداشت مدام می‌گفتم من را ببرید خانه. 🔹دو هفته‌ای می‌گذشت که تهران مانده بودم تا اینکه بالاخره مرخص شدم. از وقتی که پا به داخل خانه گذاشتم مدام دورم می چرخید و من را می‌بوسید و حالم را می پرسید. 🔹بااینکه دیگه مرخص شده بودم اما باز هم استراحت مطلق بودم و نباید در خانه کار می‌کردم. با این وضعیت احسان خیلی کمک کارم بود. از خرید بیرون تا پخت و پز و جارو کشیدن در خانه. با اینکه درس‌هایش سنگین بود اما مدرسه و درس مانع نشد که حواسش از من پرت بشود. مثل پروانه دور من می‌چرخید. 🔹این خصلتش تا زمان جوانی‌اش ادامه داشت. حتی وقتیکه خسته از سرکار و دانشگاه به خانه بر‌می‌گشت و باز هم در کمک کردن به من و همسرش دریغ نمی‌کرد. 🔰آغاز پروژه تاریخ شفاهی در @hoseiniyehonar_arak