eitaa logo
حسینیه هنر اراک
197 دنبال‌کننده
249 عکس
38 ویدیو
0 فایل
روابط عمومی: @sedali118 مدیریت حسینیه هنر: @Mojtaba92_403
مشاهده در ایتا
دانلود
چند روایت از جهاد زنانه؛ طلاهایی که گران‌تر از قیمت‌شان خریده شدند! روایت اول؛ فرهوده جوخواست پشتیبانی جنگ ادامه دارد... روایت دوم؛ رقیه فاضل طلاهایی که گران‌تر از قیمت‌شان خریده شدند! روایت سوم؛ مریم برزویی کتاب‌هایی که چندبار خرید و فروش شده‌اند mehrnews.com/x368TS @hoseiniyehonar_arak
🔸روی فرش کوچک اتاق پر شده بود از جعبه‌ها، روبان‌ها، مهره‌ها و نخ‌های رنگا رنگی که دیدنشان حسابی آدم را سر ذوق می‌آورد. تصور اینکه آن روبان‌ها هنرمندانه روی گیره‌ای گره بخورند و تبدیل به گل سر شوند و روی موهای نرم دخترکی بنشینند، بسیار شیرین بود. 🔸دور تا دور اتاق نشستیم تا کار را شروع کنیم. همین که نشستیم نگاهی به جمع انداختم و دیدم در میان اعضا دانشجو، معلم و تعدادی هم مادر دیده می‌شود؛ ولی همگی‌مان، برای یک هدف مشترک از استراحت صبح جمعه زده بودیم تا بیاییم و کاری هر چند کوچک را برای جبهۀ مقاومت انجام دهیم. 🔸در حین کار، مدام این جمله رهبری از ذهنم می‌گذشت: «کمک کردن به جبهۀ مقاومت، بر همۀ ما مسلمانان فرض است.» نمی‌دانم، شاید همه مثل من داشتند به همین فکر می‌کردند که خدا کند ما هم بتوانیم به اندازۀ سر سوزنی باعث خوشحالی رهبرمان شویم. 🔸در همین فکرها بودم تا اینکه صدای خانم قربانی که داشت مهربانانه، کار را به همۀ ما یاد می‌داد من را به خودم آورد: ـ عزیزم اون فندک را اونطوری گرفتی، دستت نسوزه. ـ نه ببخشید حواسم رو جمع می‌کنم. ـ از من نمی‌خواد عذرخواهی کنی من برای خودت میگم. حال حتماً برایتان سؤال می‌شود که ماجرای فندک چیست؟ جانم برایتان بگوید که خانم قربانی به هر نفر یک کار را محول کرده و یادش داده بود و من هم وظیفۀ داشتم با حرارت فندک بعضی جاهای گل سرها را به هم بچسبانم. 🔸البته راستش را بخواهید تقریباً تمام طرح و ایده هم از خانم قربانی بود؛ گویا شبه نذری داشته که هنرش را مهربانانه در اختیار دخترهای فلسطینی بگذارد؛ اما چون نمی‌شد که گل سرها را به غزه و فلسطین رساند، تصمیم بر این شد که گل‌سرها را همین‌جا در غرفه‌ای بفروشیم و پولش را برای جبهه مقاومت بفرستیم. 🔸القصه؛ دست‌هایمان بین روبان‌ها، مهره‌ها و نخ‌های رنگی می‌چرخید و دل‌هایمان، خدا می‌داند کجاها که نبود. همگی با عشق و محبت و در عین حال بغضی گلوگیر، داشتیم گل سرها و دستبندها را آماده می‌کردیم. گل سرهای رنگی رنگی همۀ ما را به یاد کودکان غزه، لبنان و فلسطین انداخته بود: معصومیت کودکانه، جنگ، آوارگی، ترس، نا امنی، تشنگی، گرسنگی، کمبود دارو و ... ✒️زهرا قربانی @hoseiniyehonar_arak
🔶طبق روال هر هفته خواستم در مراسم هفتگی روضه هیئت شرکت کنم؛ اما این بار انگیزه‌ام دو چندان بود و هیئت رفتنم با همیشه قدری فرق داشت. ذوق و شوقم برای این بود که قصد داشتم برای جبهۀ مقاومت گل سرهای تولید شدۀ خودمان را بفروشم. ساعت از ۲۰:۳۰ گذشته بود و برای همین، سریع آماده شدم تا به موقع مسجد و به هیئت برسم. 🔶چون وقت کم بود، فاصله خانه تا مسجد‌ که فقط یک کوچه است را با سرعت رفتم. وقتی رسیدم جلوی درب مسجد، با دوتا از دختران جوان هیئتی رو به رو شدم. بعد از سلام و احوال پرسی، سر صحبت را باز کردم: ـ گل‌سر نمیخواید؟ ما چند نفری اینا رو خودمون ساختیم و حالا میخوایم به نفع لبنان بفروشیم‌شون. ـ ببینم چه مدلی‌ان؟ ـ ببین این شکلی‌ان؛ همه مدلی هم داریم ـ عه آره... تبلیغش رو تو یکی دو تا از کانالها دیدم. اگه میشه من ازشون عکس بگیرم و برای چند تا از دوستام بفرستم و اگه اونا هم خواستن بیان از شما بخرن. ـ باشه حتماً؛ خودتون چند تا میخواید؟ ـ ما چهار تا میبریم. 🔶هنوز صحبتمان تمام نشده بود که خانم جوانی همراه دو دختر کوچکش وارد مسجد شدند. آن دو شیرین عسل که یکی‌شان سه ساله و دیگری شش ماه بود با نخی نامرئی من را سمت خودشان کشاندند. با مادرشان سلام و احوالپرسی کردم و خودشان هم حسابی ناز و نوازش کردم. بعد رو به مادرشان گفتم: ـ برای این دو فرشته گل سر نمی‌خرید؟ البته این رو بگم سودش برای پشتیبانی از جبهۀ مقاومته. ـ کجاست؟ میتونم ببینم؟ ـ آره حتماً... ببینید این طرح‌ها رو داریم. ـ نمیشه فقط هزینه بدم؛ اما گل سر رو نبرم؟ ـ وقتی که میخاید بخرید، برای چی نبرید؟ شما دختر دارید براتون قابل استفاده ست. ـ شما درست می‌گید؛ اما میخوام یه بار دیگه هم اینا رو بفروشید. ,✒️ لیلا جوخواست @hoseiniyehonar_arak
🔶بعد از جمع آوری مرحله اول طلاها که ۲۳ گرم به دستمان رسید دیگر وقت فروششان بود. یکی از بچه‌ها نظرش تحویل به دفتر حضرت آقا بود و دیگری، فروش در سایت دیوار. نهایتاً تصمیم‌مان این شد که با قیمتی بیشتر از تابلوی طلا فروشی بفروشیم. یک روز در یک مهمانی دوستانه بودیم و کارمان را باهاشون درمیان گذاشتیم. یک خانم از همان جمع اعلام کرد: 《من انگشتری که گفتی حلقه نامزدی بوده رو با گرمی ۶ تومن، میخرم. ما یه صندوق قرض الحسنه‌ داریم که با خرید این قطعه هم به پول صندوق اضافه میشه و هم از طرف اعضای صندوق ما هم کمکی کردیم》. نفر دوم هم گفت: 《 ۱۰ گرمشم من برمی‌دارم، گرمی ۵تومن》. حدود ۷ گرم را فروختیم و عزممان جزم شد که بقیه را با قیمت بالاتر هم به دیگران پیشنهاد دهیم. 🔶در همین گیرو دار گوشی‌ام زنگ خورد. یکی از بچه‌ها با ذوق زیادی که توی صدایش بود گفت من ۵ گرم را با دو برابر قیمت تابلو فروختیم. یعنی گرمی ۸ تومن. خرید با قیمت تابلو ۲۰میلیون می‌شد اما ما با قیمت ۴۰میلیون فروختیم. 🔶خدارا شکر کردیم و باقی مانده‌ها را جدا کردیم، اما خبر نداشتیم که همچنان سیل کمک ها جاری است. همین که داشتیم به خیرها تحویل می‌دادیم، یکی از دوستانم اطلاع داد سری دوم طلاهای اهدایی در راه است. ‌در این بین هم‌زمان با جمع آوری کمک‌های نقدی دیگر، حواسمان به ثبت روایت هم بود. یکی یکی با اهداکننده ها تماس مجدد گرفتیم. قرار گذاشتیم برای حضور در حسینیه و گفتن خاطراتشان از پشتیبانی زنانه. حکایت همچنان باقیست... ✒️ فرهوده جوخواست @hoseiniyehonar_arak
16.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔆هدیه‌ای برای دوست 🔻دخترانی که با هنر خود گل‌سر و سبد می‌بافند تا با فروش آن به جبهه مقاومت کمک کنند. @hoseiniyehonar_arak
13.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠در پس چهرۀ ظاهری جنگ چهره ای می‌بینیم که کاملا زنانه است. از قضا جنگ هرگاه سراغ ما آمد، زنان هم درگیر پشتیبانی از مردان شدند تا به دشمن بفهماند با کل امت طرف است و زن و مرد ندارد. 🔻وقتی از جبهۀ مقاومت صحبت می‌کنیم تصور همگی فقط مردانی است که لباس رزم پوشیده‌اند و اسلحه به دست در مقابل دشمن ایستاده‌اند؛ اما باید بدانیم جبهۀ مقاومت یعنی زنان و مردان دوشادوش همدیگر. @hoseiniyehonar_arak
6.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠روضه‌ای که فقط عزا نبود، اشک نبود، مصیبت نبود. میدان جنگ و حماسه‌ای بود که تمنّای "یالیتنی کنا معک" را با یاری دوست‌داران اباعبدالله معنا بخشید و تسکینی بر قلب لبنانی‌ها شد. 🔻روایتی از زنان کنشگر اراک که در یک روضه خانگی پویش اهدای طلا را رقم زدند. @hoseiniyehonar_arak
31.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠هدیه تولدی که به جبهه مقاومت اهدا شد. 🔰حس همدردی را که داشته باشی حتی در سن پایین هم میتوانی از چیزی که دوست داری دل بکنی. @hoseiniyehonar_arak
🔸مهمان خانۀ برادرشوهر بودیم. آقای خانه با کمک همسرش درحال چیدن سفره بود. هنوز خیلی از ظرف‌ها و غذا‌ها باقی مانده بود تا سر سفره گذاشته شوند. برادر شوهر نگاهی به من انداخت و کمی تأمل کرد. چند لحظه بعد گفت: - شنیدم طلاهای مقاومت را به مزایده گذاشتین! - بله! به قیمتای خیلی خوبی فروش رفته. - اگه یه تعداد انگشتر بدم به مزایده میذارین به نفع لبنان؟ - طلاس؟ - همشون نقره‌ان! - میگن شما وابستگی و علاقه شدیدی به انگشتراتون دارین! چطوری دلتون میاد ازشون بگذرین؟! - اغلبِ آدما از دوست داشتنی‌هاشون به‌خاطر لبنان گذشتن؛ اینها که دیگه چیزی نیست. - خیلی خوبه! حتماً، بیارید ببینم چه شکلی‌ان. - چشم! سفره رو که آماده کردم، میارمشون. بعد از تمام‌شدن صحبتمان، دلش طاقت نیاورد. وسط چیدن سفره، با عجله رفت سراغِ میز و کشو را بیرون کشید. چهار‌تا انگشتر نقره‌اش را در دست گرفت و با شوق تمام به سمتم آمد. انگشترها را جلوی من گذاشت و یکی‌یکی برایم توضيح داد: - ببین! این حرز امام جواده و قلم زنی شده؛ یه میلیون و دویست بفروش. این یکی کار دسته؛ پنج میلیون ارزش داره. این «یازهرا» هم یه میلیون‌ و پونصد می‌خرن. آخر‌ی هم این نگین قرمزس که می‌تونی هشتصد تومن بفروشیش. سریع از تک‌تک‌شان عکس گرفتم. دو دل بودم که آیا خریداری پیدا می‌شود یا نه! با‌این‌حال، دلم نیامد هدیه‌اش را پس بزنم. با توکل بر خدا انگشترهایش را قبول کردم و به یکی از دوستانم که مسئول فروش بود، پیام دادم. با موافقت او اطلاع‌رسانی را شروع کردیم. 🔸روز اول گذشت و خبری از مشتری نشد؛ روز دوم و سوم هم همینطور. دیگر ناامید شده بودم‌، تا اینکه بعد از گذشت یک هفته مطلع شدم، آقای خیّری که قبلا از ما طلا‌ به قیمت بالاتر خریده بود، این‌بار هم تمامی انگشترها را حاضر است از ما بخرد؛ و باز هم گران‌تر از قیمت فروشنده. درنهایت ایشان ده میلیون پرداخت کرد و هرکدام از انگشترها را به یکی از برادرانش بخشید. @hoseiniyehonar_arak
23.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸امروز مردم در امنیت تمام به زیارت عتبات می‌روند. این امنیت مرهون خون‌هایی است که بر زمین ریخته می‌شود. غیور مردانی که در حال مبارزه با خصم هستند و دارند برای امنیت ما می‌جنگند. پشت سر این غیور مردان ملتی قهرمان هستند که زیارت کربلا را وا می‌گذارند و با پشتیبانی از جبهۀ مقاومت به محضر امام حسین(ع) می‌رسند. 🔺حال که جهاد اصغر بر زنان فرض نیست آنها هم تصمیم گرفته‌اند با جهاد اکبر که یک گوشه از آن بحث انفاق است این نبودشان در جبهه را جبران کنند. @hoseiniyehonar_arak