eitaa logo
حُسینیه‌دل
292 دنبال‌کننده
463 عکس
231 ویدیو
0 فایل
- به دلت بقبولان دنیا فانی است ! | اَمیرالمومِنین'علیه‌السلام' | - کپی؟ فعلا فقط فورواد
مشاهده در ایتا
دانلود
از نیازمندی هام میشه به اون موقع هایی اشاره کرد ، که کفشامو دستم میگرفتم و تو بین الحرمین با رفیقم قدم میزدیم !' آقای اباعبدالله💔.
حُسینیه‌دل
--
دلم پر میزنه واسه اون لحظه که بارفیقم رسیدیم جلو باب القبلة ، زانو زدیم.. گفتیم : رسیدیم کربلا الحمدالله :))))💔 آره آقا ؛ الحمدالله قربونت برم .
حُسینیه‌دل
پیرهن‌مشکیمو‌تنم‌کنم ، عطرگل‌محمدی ، عقیقمم‌دست کنم چفیه‌‌ای‌هم‌که‌همسفر‌کربلام‌بودبردارم ، بوی‌اسفندجلوی‌در ، پیکسلی‌که‌روش‌نوشته مسئول‌نظم ، سینه‌زنی ، چشای‌ورم کرده ، آخرشبم‌قیمه‌امام‌حسین بدن دستم !
یادش‌بخیر . . شب‌ آخری‌ که‌ کربلا‌ بودم‌ رفیقم‌ بهم‌ گفت بی‌ تاب‌ نباش‌ ؛ برمیگردی‌ دوباره‌ انقد‌ نوکری‌ میکنی‌ و اشک‌میریزی‌ تا‌ امام‌حسین‌ دوباره‌بطلبت💔 منم‌ رو به‌ گنبد‌ بابغضِ‌ صدامو‌ اشک‌ چشام گفتم‌ آره ؛ میرم‌ انقدسینه‌ میزنم‌‌ و‌ گریه‌میکنم توهیئتت‌ که‌ دوباره‌ دعوتم‌کنی! . . .
حُسینیه‌دل
+🚶🏻‍♂
اولین‌باروآخرین‌باری‌که‌این‌تابلورودیدم کربلابود اره‌خب‌قبلش‌هم‌توعکسا .. امشبم‌که‌توهیئت‌اصن‌حالم‌عجیب‌‌شد یهو‌همچی‌اومد‌جلو‌چشام :)))💔 ومنی‌که‌زل‌زده‌بودم‌به‌خاطراتم .. اره ؛ هیئتت‌بویِ‌کربلا‌میدهد ! پ.ن :حقیقتا‌دلم‌میخواست‌اینو‌بکنم‌و‌ بیارمش‌تواتاقم‌برا‌خودم .
حُسینیه‌دل
ولی‌من‌اینونباید‌میدیدم💔 :) - حسین‌منوبرگردون . . /11/15.
حُسینیه‌دل
خاطرات‌اربعین‌دارد‌مرا‌دق‌میدهد کرده‌درگیرِ‌بلایایم‌فراق‌کربلا . . . .
ازلحاظ‌روحی‌نیازمندم‌برگردم‌ به‌اون‌شبایی‌که‌ : توبین‌الحرمین‌روبروگنبد نشسته‌بودیم‌وسرموگذاشته‌بودم روشونه‌رفیقم‌آروم‌اروم‌اشک‌میریختم واون‌زیارت‌عاشورامیخوند ( : 🚶🏻‍♂. .
حُسینیه‌دل
ولی‌‌ این‌ دقیقا همون زاویه ای بود که‌ هرچی‌ بهش خیره‌ میشدم‌ از خستگی‌ چشم خبری نبود .
منوبرگردون‌به‌زمانی‌که‌کنج ِضریحت بیقرارشانه‌خالی‌میکردم‌از‌درد‌های‌روزگار . .
دلم‌اسیره ؛ سحرهای ِکربلاروک ِ یادم‌نمیره :))💔
حُسینیه‌دل
نمیدانم کجایی هستم اما خوب میدانم ، هوایی هستم آواره ای در مرز مهرانم ! هلبیکم یازوار هلبیکم:) . . . 💔
حُسینیه‌دل
ـ
حتی شب ُ تنهایی منو یاد تو میندازه اون زیارت‌های ِ شبانه که خودمو خودت بودیم و تنهایی میومدم تو بغل ِضریحت . .
حُسینیه‌دل
بزرگ‌ ترین‌ صله‌ای‌ که‌ از‌امام‌حسین‌ گرفتم‌ اون‌ دسته‌ از رفیقام‌ بودن‌ که‌ توهیئت‌ باهاشون آشناشدم
حالا که فکر میکنم همه عمرم بیهوده‌اس به غیر از اون لحظاتی که تو هیئتت اشک میریزم و به سینه میکوبم یا یه گوشه‌ای ، توحرمت ، رو کاشی‌های سرد بین الحرمین ، زانو زدم و نگاهت کردم :) . . - منو برگردون آقای اباعبدالله -
دلم واسه دست بلند کردنا وقتی نزدیک ضریحت میشدم تنگ شده💔
حُسینیه‌دل
مرا دوباره به‌آن روزهای ِخوب ببر سپس رهاکن و برگرد ، من نمی‌آیم 💔 .