eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.6هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
333 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
یک به یک از نوكران اینجا تشكر می‌كنند حیدر و پیغمبر و زهرا تشكر می‌كنند جفت و جورِ كارها اینجا به دست فاطمه‌ست كار را او می‌كند...، از ما تشكر می‌كنند!!! ✍ @hosenih
حال ما با تو، تا که بهتر شد... خبر آمد که روز آخر شد من دلم باز گریه می‌خواهد کم برای تو "دیده‌ام" تَر شد پیرهن مشکی مرا بردار این لباس، آبروی نوکر شد از شب اول محرم بود... حال من حال و روز دیگر شد نَفَسم زیر خیمه ذکر شد و.. اشک من زیر خیمه، کوثر شد گفتم از غُصه‌ی تو جان بدهم... حیف جور دگر مقدّر شد خوب و بد دیده‌ای حلالم کن! عفو کن خاطرت مکدر شد... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ما روز را همین‌که به عشق تو شب کنیم یا اینکه گاه، نام تو را ذکر لب کنیم_ شکری‌ست که به نعمت داغ تو گفته‌ایم کاری نکرده‌ایم که مزدی طلب کنیم نگذاشتی که در دل گودال دق کنیم بگذار لااقل ز غمت گاه تب کنیم ما احترام روضه‌ی‌تان را نداشتیم خوب است جان دهیم که شاید ادب کنیم ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دری که بوسه‌گه انبیای عظمی شد چگونه بود که با ضربه‌ی لگد وا شد؟! بجای دسته گل، جای احترام و سلام شرار، قسمت آن خانه‌ی معلی شد مقابل نفس بانوی عفیف علی صدای عربده‌ی یک غریبه پیدا شد آهای سینه زنان، فاطمه زمین افتاد کمک دهید که در بین کوچه دعوا شد امان ز میخ که کج رفت، سمت پهلو رفت امان ز «در» که شکست و بلای زهرا شد غلاف تیغ یکی و دوتا نه، خیلی بود چگونه این‌همه ضربه به دست او جا شد؟! اگرچه پشت «درِ» خانه رفته بود از حال به احترام نگاه علی ز جا پا شد 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در سِلک ما، معراج رفتن، پَر نمی‌خواهد مؤمن پَری بهتر ز چشم‌ تَر نمی‌خواهد با اشک، وقتی حاجت ما را روا کردند گریه کُن‌ات مشکل‌گُشا دیگر نمی‌خواهد خاک حسینیه برای شاعر‌ان کافی‌ست از تو نوشتن جوهر و دفتر نمی‌خواهد جاروی دستم را نگیر از دست من «خانم» این روضه‌خانه‌ها مگر نوکر نمی‌خواهد!؟ ذات تو را تمثال "أَعْطَیْنا" بیان کردند تفسیرِ دیگر، سوره‌ی کوثر نمی‌خواهد با دیدن روی تو با خود روبه‌رو می‌شد آئینه‌ای بعد از تو پیغمبر نمی‌خواهد تو مستقیماً حامل وحی خداوندی دیگر خدا جبریلِ نامه‌بر نمی‌خواهد نور وجودت را «علی» از قبل خِلقَت دید این مُدَّعا شاهد از این بهتر نمی‌خواهد وقتی دعای‌ تو نگه‌دار علی باشد دیگر «سپر» را فاتح خیبر نمی‌خواهد نان تو خادم‌پرورِ بیتِ یدالله‌ است نانی به‌جز این سفره را قنبر نمی‌خواهد ذرات روی چادرت حُکم طلا دارد تا گرد و خاکش هست، فضّه، زر نمی‌خواهد چادرنمازت سایه‌سارِ مُلک سَلمان است جز سایه‌ی امنِ تو این کشور نمی‌خواهد این نسل سِوُّم، خوب در پیکار ثابت کرد حرف دفاع از دین که باشد، سر نمی‌خواهد تمّار اگر باشی به روی دار خواهی‌گفت: حرف ولایت را زدن، منبر نمی‌خواهد این انقلاب فاطمی چل سال ثابت کرد جز نسلِ زهرا و علی، سرور نمی‌خواهد چل سال جنگیدیم پای پرچم زهرا فرزندْ جز خون‌خواهیِ مادر نمی‌خواهد * * نجّار کاش از ابتدا بی میخ، در می‌ساخت هرگز کسی این‌گونه‌ دردسر، نمی‌خواهد مادر تقلا می‌کند قدری رها گردد دیوار پیله کرده، میخ در نمی‌خواهد... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تو هم تا نفس داشتی سوختی تو هم پشت در پابه‌پام اومدی ولی آرزو داشتم لااقل میموندی و مادر صدام می‌زدی نذاشتن که حتی به دنیا بیای نذاشتن ولی تو مسیح منی نشد آخرش هم ببینیم که شبیه علی یا شبیه منی چقد زینبم آرزو داشت که داداش محسنش رو ببینه... نشد می‌دونی حسینم چقد دوس داشت پا گهواره‌ی  تو بشینه... نشد؟! تو هم بی نشونی مث مادرت نه... قَدرت واسه هیشکی معلوم نیست اینم حکمت با علی بودنه کی عشقش علی هست و مظلوم نیست تا دیدی درو با لگد می‌زنن تا دیدی غریبم، شدی غیرتی تو هم، سنگ عشقو به سینه‌ات زدی ولی آه... میخِ درِ لعنتی بمونه واسه بعد، حرفای سخت بمونه واسه چند سال دیگه واسه روزی که صحبت کربلاس تو خیمه یه مادر به بچه‌ش میگه: عزیزم می‌خوام روسفیدم کنی برو هرچی دارم فدای حسین نذاری بگن که بابات بی کسه گلوتو سپر کن برای حسین سه تا میخ در یا سه شعبه... چی بود یکی گفت پسر رو نشونه بگیر علی اصغر اون‌روز محسن شدو رباب پیش زهرا نشد سر به زیر ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بار دیگر عزای عاشوراست از غمی بی قرینه باید گفت دو سه خط سوگواره‌ی غربت در عزای سکینه باید گفت قطره از وصف بحر درمانده من کجا، مدح دختر ارباب ای که بوده حسین مداحت السلام ای سکینه بنت رباب در کرامات حضرتش کافی‌ست شیر او را رباب داده، همین در غریبی او فقط بنویس به عمو مشک آب داده، همین کربلا بود دشتی از روضه او بلاهای خویش را دیده در عبایی پر از علی اکبر روح بابای خویش را دیده روضه می‌خواند دور دارالحرب نعش‌ها را یکی یکی که شمرد دید، بابا علیِ اصغر را به امیدی گرفت و با خود برد پدر آمد ولی چه آمدنی! غرق خون کرد چشم قافله را دید دور جنازه‌ی اصغر همه گفتند لعن حرمله را از وداع سکینه و ارباب جگر کائنات خون شده بود آه از آن دم که دید این دختر زینِ باباش واژگون شده بود با تنی خون گرفته از گودال آمدی ذوالجناح! بی بابا کاش می‌شد رها نمی‌کردی وسط تیر و نیزه‌ها او را پدرم را غریب بین دو نهر نحر کردند با لب عطشان السلام علیک ای بی سر السلام علیک ای عریان ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اول ناگاه کتاب گریه را وا می‌کرد آن قدر که پشت ناله را تا می‌کرد در مجلس روضه‌ی امام صادق یاد لب خشکیده‌ی بابا می‌کرد دوم بانو! بنشین، بخوان، بگو حرف بزن از تیر نشسته بر گلو حرف بزن بانو! دم آخری کمی آب بخور از خاطره‌ی دست عمو حرف بزن سوم از سایه‌ی سنگ، رد شده لشگر من زنجیر نشسته روی زخم پَر من این غصه، شبانه، بی صدا پیرم کرد: تشت و سر و چوب و گریه‌ی خواهر من چهارم چوبی که به لب اشاره می‌کرد آن‌روز از عمه جگر پاره می‌کرد آن‌روز ترسیدم از آن چشم حرامی ناگاه... وقتی که مرا نظاره می‌کرد آن‌روز پنجم در قاب عطش اگرچه تصویر‌ شده از خوردن آب تا ابد سیر شده او بعد هزار و چارصدسال هنوز ایستاده درِ خیمه، ولی پیر شده ششم نه که بدن عزیزمان سر دارد نه پیرهن کهنه‌ای در بر دارد غارت شده زیر دست و پا... ای مردم! این جسم غریب مانده، مادر دارد هفتم در باغ عزای کربلا تاک شده آیینه‌ی لب‌های عطشناک شده جَرّوهَا عِدّ‌‌ه مِن اَعراب امّا انگار سکینه با پدر خاک شده هشتم می‌دید خود حضرت زهرا ای وای افتاده تن ماه به دریا ای وای تا خطبه بخواند از اسیری و عطش از منبر نیزه رفته بالا ای وای نهم از شام اسارتی که مهتاب نداشت راهی به سرای چشم او خواب نداشت بابا، غریب و تشنه بود و دختر جز اشک نگاه خشک خود آب نداشت دهم چشم تو پر از صحنه‌ی درگیری بود یک قافله دست و پای زنجیری بود فکرش دل سنگ را شکست ای بانو تیری که به سینه خورد عجب تیری بود ✍ @dobeity_robaey
به‌مناسبت هفته سلامِ خیلِ ملائک به محضرِ شهدا به پیرِ عشق، خمینی، به رهبر شهدا قرارِ قلبِ شکسته بهشت‌ِزهرا شد بهشتِ ماست قبور مُطهّر شهدا نهاده دست به سینه، همه قیام کنیم برای عرض ادب در برابر شهدا حیاتِ دین خدا ضامنش همین خون‌هاست درود حق به سپاهِ دلاورِ شهدا عجب شکوه عظیمی‌ست در صفِ محشر عبور قافله‌سالارِ بی سرِ شهدا چه عاشقانه نشستند پای دلبر خویش چه دلبری‌ست واللهِ دلبرِ شهدا بدون شک همه مهمان فاطمه گشتند که هست مادر ارباب، مادرِ شهدا کسی اگر سندش را طلب نمود، بگو: شمیم سیب، می‌آید ز پیکر شهدا به راه دین همه هستیِ خود فدا کردند عطا کنید به ما هم ز باورِ شهدا خدا کند که نفس‌های آخر ماهم شود شبیه نفس‌های آخرِ شهدا بخوان وصیت این پیرهای سیر و سلوک نشین عزیز دلم پای منبرِ شهدا وصال خواهی اگر راهکار آن اشک است که گریه‌های سحر هست کوثرِ شهدا عبور کن شبی از سیمِ خاردارِ نفس که راه یابی از این دَر، به مَعبرِ شهدا ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به‌مناسبتِ هفته شهیدی در میان کاروانت می‌شوم یا نه؟ غبار رهگذار عاشقانت می‌شوم یا نه؟ دلم سنگ است می‌دانم، دلم تنگ است می‌دانی نمی‌دانم که خاک آستانت می‌شوم یا نه... مرا با گوشه‌ی چشمی خواندی اما کاش می‌گفتی فدای چشم‌های مهربانت می‌شوم یا نه... فدای تو چه جان‌های جوانی شد بگو آیا فدای آن شهیدان جوانت می شوم یا نه؟ سرم را کاش بر زانو بگیری یوسف زهرا بگو وقت شهادت، میهمانت می‌شوم یا نه؟ ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به‌مناسبت هفته حال و هوای شهر، نفسگیر می‌شود تا حلقه‌های اشکِ تو زنجیر می‌شود چیزی نمانده است به خطِّ مقدّمت بابا! صبور باش اگر دیر می‌شود تاول به تاول است تمامِ تنت... ببین تاول شبیهِ دردِ تو تکثیر می‌شود رفتارِ عده‌ای به تو آسیب می‌زند گاهی زبان، زبانه‌ی شمشیر می‌شود هرروز دیده‌ای ز کمانِ دهانشان حرفی که تیر می‌کشد و تیر می‌شود ساکت نشسته‌ای و نگاهی نمی‌کنی وقتی وجودت از همه کس سیر می‌شود کم کم شبیهِ آیِنه‌ها می‌شوی دگر دارد تمامِ خوابِ تو تعبیر می‌شود تو می‌روی و تازه جوان می‌شوی و من آن دختری که از غمِ تو پیر می‌شود ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به‌مناسبت هفته آن اسم اعظم که نشانی می‌دهندش سربند یا زهراست، محکم‌تر ببندش هرکس که در سر آرزوی عشق دارد هنگام رفتن با شهیدان می‌برندش بابا! وصیّت نامۀ همسنگرت کو؟ این روزها خون می‌چکد از بند بندش آقا معلم قصه از آن‌روزها گفت کردند سالِ آخری‌ها ریشخندش شرمی نکردند از صدای سرفه‌دارش چیزی نخواندند از نگاه دردمندش گیرم عَلم از دست عباسی بیافتد عباس دیگر می‌کند از جا بلندش هر کس به این آسانی اهل کربلا نیست کار حسین است و دل مشکل پسندش ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e