eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
313 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
هرچند درک فاطمه برتر ز فهم ماست در حشر از عذاب خدا شیعه اش رهاست روشن ترین تجلی دنیایی دعاست وقتی که کعبه دامنش از دست ما جداست زهرا به جای ما به دعا ایستاده است توحید نام دیگر این خانواده است @hosenih آن کس که قدر او زده تقدیر را ورق خیرش همیشه حایل «من شر ما خلق» با هر نماز نافله اش می‌دمد شفق از نور آمده است و بنی آدم از علق بالاترین ستاره‌ی افلاک فاطمه است رکن نخست و محور لولاک فاطمه است زهرا نبود سوره‌ی کوثر نداشتیم نوری میان ظلمت محشر نداشتیم حیدر نداشتیم و پیمبر نداشتیم در آفرینش اسوه‌ی مادر نداشتیم با اینکه نیست ذات خداوند را بدل زهرا دلیل خلق جهان بود از ازل قرآن ناطق است ولی در حجاب راز «حتی تورمت قدماها» ست در نماز پیچیده در قنوت شبش ناز با نیاز دستش فقط به سمت خدا می‌شود دراز وقتی غذای خانه‌ی او دیر می‌شود صد سفره از بهشت سرازیر می‌شود @hosenih هم شأن شانه های بلندش فلک نبود در مالکیت فدکش نیز شک نبود ای قوم این که پاسخ نان و نمک نبود مزد دعای خیر هجوم و کتک نبود با نیت کمک به عزاداری اش روید هیزم نه! با گلاب به دلداری اش روید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هلال می‌شود از بار ماتمش قد ماه به خاک می‌چکد اشک و به عرش می‌رود آه @hosenih به زیر چوبه‌ی تابوت، شانه ای لرزان درون سینه پر از بغض ماتمی جانکاه هوای باغچه ی خانه را خزان زده است که عمر مادرمان شد شبیه گل کوتاه چقدر غصه ز چشم پدر سرازیر است؟ نگاه می‌کند از گوش چشم جانب چاه صدای سوخته‌ی در هنوز می‌آید که روز من شده از دود آه شام سیاه گذشتن از دل کوچه دوباره مشکل شد از اتفاق پر از خاطرات بستن راه @hosenih شب است و هفت نفر در سکوت می‌خواند به عزت و شرف لا اله الا الله شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کسی که سورهٔ توحید در لباس بشر شد کسی که از جبروتش جبین معرکه تر شد هزار نافله خواندم رخش برات سحر شد خبر گرفتم از آیات و او جواب خبر شد بگو به منکر او زندگیت ختم به شر شد @hosenih خدا شبیه علی محرمی به راز ندارد و کعبه جز به روی او نگاه باز ندارد ز قبل مبعث هم روز بی نماز ندارد علی به مدحت ما شاعران نیاز ندارد هزار شکر که اینسان از او به شعر نظر شد قرار بود که از کعبه پرده ای بگشاید قراربود چو بت رفت از آن فرشته درآید فرشته ای که جهان را خودِ بهشت نماید شکفته شد دل کعبه بدون شاید و باید چنان انار ترک خورده ای که عین شکر شد کسی شبیه علی خطبه‌ی فصیح ندارد شراب ناب به پیمانه‌ی ضریح ندارد میان می زدگان اینقدر ذبیح ندارد علی شبیه خدایش شده شبیه ندارد خدا تجلی خود کرد و ذات «فیه ظهر» شد اگر که سایه‌ی شمشیر او به ماه بیفتد میان لشگر شب جوی خون به راه بیفتد گذار درد و دلش نیز اگر به چاه بیفتد ز نخل ها همگی میوه های آه بیفتد خبر ز راز علی داشت نخل اگر که نفر شد اگرچه پیش سلونی سوال ساده نکردم بر آستان اجابت دعا اعاده نکردم هنوز ناد علی را که استفاده نکردم خراب طرح ضریحم که میل باده نکردم همین که دور علی گشت لب دومرتبه تر شد @hosenih سلام میکنم از چشم تا جواب ببینم میان پلک تر اورا به قاب آب ببینم قرار نیست دم قبض روح عذاب ببینم به خاک سر بگذارم که بوتراب ببینم که عمر پای همین لحظه‌ی وصال به سر شد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گرچه دریای فضیلت های تو محدود نیست عفو کن توصیف ما آن سان که حقش بود نیست عشق یعنی جانمان خوردست با نامت گره جز تولی و تبری رمز تار و پود نیست ذکر تسبیح سلاطین جهان یا مرتضی است هیچ شاهی جز علی از دید ما مقصود نیست @hosenih تو ببخشی یا نبخشی همچنان پشت دریم ما گدای دیدنت هستیم بحث جود نیست فضل تو بر جمله ی پیغمبران ثابت شده است زادگاه هیچ یک از انبیا مسجود نیست ای موذن دل ببر با بردن نام علی نعمتی که در صدای حضرت داوود نیست مثل ابراهیم در آتش صدایت میزنیم سوختن را حاصلی جز بوی خوش از عود نیست سوختیم از عشق و پر زد سوی کویت روح ما چشم ظاهر بین نمیدانست اینها دود نیست @hosenih «نزِّلونی» گفتی و در کار افکندی گره عقل مارا قدرت تشخیصت از معبود نیست گرچه ناچیزم ولی با خود نگه دارم ز لطف در فروش جنس بی مقدار قطعا سود نیست بس که شیرین است دیدار تو در پایان عمر مرگ در بدو تولد هم برایم زود نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زمین دست توسل زد به پایش آسمان حتی ستاره در ستاره پیرو اش شد کهکشان حتی اگر چه دور تا دورش در و دیوار زندان بود نشد خاموش خورشیدی که بوده نیمه جان حتی @hosenih تجلی داشت در والکاظمین الغیظ طوری که تجری داشت پیش صبر او زخم زبان حتی معین کرد با یک گوشه چشمش رزق عالم را کسی که لب نزد آسوده بر یک لقمه نان حتی کریم است آنچنان که باورم خواهد شد آن دنیا اگر گویند بخشیده به زندانبان امان حتی امام و دست بسته قصه تا کی میشود تکرار مدینه شام یا بغداد؟ ساکت شد زمان حتی مسیحا بود یا یوسف؟ همان مردی که در زندان هدایت شد ز انفاسش زن آوازه خوان حتی @hosenih همه دیدند از این گل نمانده غیر گلبرگی بعید است اینکه بشناسد تنش را باغبان حتی غریبی یعنی آن شاهی که بعد از رنج زندانش نشد تشییع روی شانه های شیعیان حتی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باید از ذات تو آموخت فقط باور را دید در آینه ی چشمه ی تو کوثر را تو همانی که کمی قبل رسالت حتی خواند بیت غزل بعثت پیغمبر را چه نیازی است که از مرتبه ات دم بزنیم فقط این بس که تو مادر شده ای مادر را مادر مادر سادات به نورت سوگند برکت توست که بر سجده گذارم سر را چه نمازیست نمازی که به چشمش یکجا دیده نفس نبوی را و تو و حیدر را شرح این لحظه پر شور شنیدن دارد این همه نور به یک آینه دیدن دارد @hosenih ای که خورشید در این آینه حیران شماست آسمان کودک مستوجب احسان شماست پسر مریم اگر گشت مسلمان نبی شخص مریم به گمانم که مسلمان شماست کاملا اشرف زنهای قریشی بانو کیست آن مرد که اندازه برهان شماست؟ هیچ کس قبل نبی اهل حریم تو نبود این خودش مدرک عذرایی دامان شماست شجر طیبه هم را که همه میدانند که گل سرسبدش برکت گلدان شماست بی سبب نیست به این مرتبه خوشنام شدی بانوی وحی شدی مادر اسلام شدی @hosenih بعد پرواز تو غم بر دل طه مانده اشک در آینه صورت زهرا مانده مادر فاطمه جایت چقدر خالی بود که ببینی گل تو پشت دری جا مانده کاش بودی که حسن پیش تو اشکی میریخت از همان کوچه و آن لحظه ی تنها مانده ارغوانی شدن صورت و درد بازو روضه هایی است که از ام ابیها مانده نفسی سرد نشد آتش این غم هرگز داغ این واقعه در سینه ی دریا مانده اسم آب آمد و آمد به لبانم ناگاه به فدای لب خشک تو ابا عبدالله شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گرچه دریای فضیلت های تو محدود نیست عفو کن توصیف ما آن سان که حقش بود نیست عشق یعنی جانمان خوردست با نامت گره جز تولی و تبری رمز تار و پود نیست ذکر تسبیح سلاطین جهان یا مرتضی است هیچ شاهی جز علی از دید ما مقصود نیست @hosenih تو ببخشی یا نبخشی همچنان پشت دریم ما گدای دیدنت هستیم بحث جود نیست فضل تو بر جمله ی پیغمبران ثابت شده است زادگاه هیچ یک از انبیا مسجود نیست ای موذن دل ببر با بردن نام علی نعمتی که در صدای حضرت داوود نیست مثل ابراهیم در آتش صدایت میزنیم سوختن را حاصلی جز بوی خوش از عود نیست سوختیم از عشق و پر زد سوی کویت روح ما چشم ظاهر بین نمیدانست اینها دود نیست «نزِّلونی» گفتی و در کار افکندی گره عقل مارا قدرت تشخیصت از معبود نیست @hosenih گرچه ناچیزم ولی با خود نگه دارم ز لطف در فروش جنس بی مقدار قطعا سود نیست دل به دریا میزنم دریا مریدان تواند خیری از این عاقبت بهتر برای رود نیست بس که شیرین است دیدار تو در پایان عمر مرگ در بدو تولد هم برایم زود نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بس که شیرین است دیدار تو در پایان عمر مرگ در بدو تولد هم برایم زود نیست شاعر: @dobeity_robaey
گرچه دریای فضیلت های تو محدود نیست عفو کن توصیف ما آن سان که حقش بود نیست عشق یعنی جانمان خوردست با نامت گره جز تولی و تبری رمز تار و پود نیست ذکر تسبیح سلاطین جهان یا مرتضی است هیچ شاهی جز علی از دید ما مقصود نیست تو ببخشی یا نبخشی همچنان پشت دریم ما گدای دیدنت هستیم بحث جود نیست فضل تو بر جمله ی پیغمبران ثابت شده است زادگاه هیچ یک از انبیا مسجود نیست ای موذن دل ببر با بردن نام علی نعمتی که در صدای حضرت داوود نیست مثل ابراهیم در آتش صدایت میزنیم سوختن را حاصلی جز بوی خوش از عود نیست سوختیم از عشق و پر زد سوی کویت روح ما چشم ظاهر بین نمیدانست اینها دود نیست «نزِّلونی» گفتی و در کار افکندی گره عقل مارا قدرت تشخیصت از معبود نیست گرچه ناچیزم ولی با خود نگه دارم ز لطف در فروش جنس بی مقدار قطعا سود نیست دل به دریا میزنم دریا مریدان تواند خیری از این عاقبت بهتر برای رود نیست بس که شیرین است دیدار تو در پایان عمر مرگ در بدو تولد هم برایم زود نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ملک قنداقه اش را با شکوه محشر آورده و گل از خاک پای شاهزاده سر در آورده برای شاخه ی سدره خدا برگ و بر آورده گمانم نسل زهرا باز هم پیغمبر آورده و بعد از لؤلؤ و مرجان، خدا یک گوهر آورده همان که مات خود کرده است ماه آسمانی را به لبخندش دو چندان کرده شوق زندگانی را محبت را سیادت را رسول مهربانی را علم کرده است در تاریخ مفهوم جوانی را که حرفی از تمام حرف ها زیباتر آورده زمین از ابر رحمت موج زد مانند دریا شد دم عیسی بن مریم باد زلف این مسیحا شد نبی بعد نبی در احترام مقدمش پا شد حواس عرش محو دست های ام لیلا شد همان دستی که ماهی چون علی اکبر آورده علی روح جوانی شد که غم از پیر میگیرد که خورشید از نگاهش نور عالم گیر میگیرد وقار از راه رفتن های او تأثیر میگیرد اذان روزی سه نوبت از لبش تکبیر میگیرد که اسلام از لبان او اذانی دیگر آورده پس از خورشید تشنه میشود مهتاب هم تشنه برای دیدن لب‌های تو شد آب هم تشنه زبان میگفت گشته مثل تو ارباب هم تشنه از آن داغی که شد گهواره ی بی تاب هم تشنه ببخش این شعر ها را که فقط چشم تر آورده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ملک قنداقه‌اش را با شکوه محشر آورده و گل از خاک پای شاهزاده سر در آورده برای شاخه‌ی سدره خدا برگ و بر آورده گمانم نسل زهرا باز هم پیغمبر آورده و بعد از لؤلؤ و مرجان خدا یک گوهر آورده همان که مات خود کرده است ماه آسمانی را به لبخندش دو چندان کرده شوق زندگانی را محبت را سیادت را رسول مهربانی را علم کرده است در تاریخ مفهوم جوانی را که حرفی از تمام حرف‌ها زیباتر آورده زمین از ابر رحمت موج زد مانند دریا شد دم عیسی بن مریم باد زلف این مسیحا شد نبی بعد نبی در احترام مقدمش پا شد حواس عرش محو دست‌های ام‌ لیلا شد همان دستی که ماهی چون علی اکبر آورده علی روح جوانی شد که غم از پیر می‌گیرد که خورشید از نگاهش نور عالم گیر می‌گیرد وقار از راه رفتن‌های او تاثیر می‌گیرد اذان روزی سه نوبت از لبش تکبیر می‌گیرد که اسلام از لبان او اذانی دیگر آورده پس از خورشیدِ تشنه می‌شود مهتاب هم تشنه برای دیدن لب‌های تو شد آب هم تشنه زبان می‌گفت گشته مثل تو ارباب هم تشنه از آن داغی که شد گهواره‌ی بی تاب هم تشنه ببخش این شعرها را که فقط چشم تر آورده ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پیش پای من اگرچه راه غیر از چاه نیست شکر، اما دستم از دامان تو کوتاه نیست از زمانی که پیاده تا حریمت آمدم تازه دیدم تا بهشت آنقدرها هم راه نیست گنبدت خورشید تابانی‌ست در شب‌های شهر آن‌قَدَر که در غزل‌ها صحبتی از ماه نیست گاه و بی‌گاه آمدن یا گاه‌گاهی آمدن هیچ‌کس نشنیده از دربانِ اینجا "شاه نیست" پنجره فولادِ تو طوری گره وا می‌کند که ضریحت نیز از غم‌های ما آگاه نیست اشک‌های شوق بر مژگان جارو شاهدست هیچ کاری در حرم همراه با اکراه نیست در زیارت‌نامه‌هایت مهربانی جاری است هیچ یک اما به خوبیِ امین الله نیست © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به جز تصویر صحن تو مگر مفهوم زیبا چیست؟ اگر فرش حریمت نیست، دیگر فرش دیبا چیست؟ میان چشم‌های زائرانت موج می‌زد شوق نمی‌دانم بدون شوق تو تکلیف دریا چیست نشستم صبح تا شب روبروی گنبدت شاید بفهمم علت پیدایش امروز و فردا چیست هنوز از صحن تو بیرون نرفته، سخت دلتنگم بدون دردسر فهمیده‌ام روز مبادا چیست غبار فرش‌هایت را شبی پیغمبری می‌بُرد و می‌دانست خادم، راز اعجاز مسیحا چیست ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کشیده در گره ابروی ابلاغ صریحش را ملائک در تکاپویند آیات فصیحش را به یک چشمش هدایت می‌شود نجران نصرانی بنازم صورت تأکید در حشو ملیحش را اگر دم را به نفرینی بر آرد هیچ ترسایی نمی‌ماند که بر لب آورد نام مسیحش را پیمبر آمده با اهل بیتش، پنج سوگندی که تضمین می‌کند در هر جدل قول صحیحش را کشیشان دل به شک ماندند تا آن روز در وعده کتاب توبه را خوانند یا شعر مدیحش را ** کلیسا اشک می‌ریزد برای مصطفی وقتی میان کوفه بیند رأس فرزند ذبیحش را ذبیحی که هزاران مسجد و دیر و کلیسا هم به غبطه بوسه می‌بارند آغوش ضریحش را ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چنان ز خون من این خاک سیر خواهد شد که از تمام جهان دستگیر خواهد شد علیِ اکبرم امروز مثل دریایی‌ست که قطره قطره نصیب کویر خواهد شد به جای آب و نوازش، به جای جرعهٔ شیر گلوی اصغر من سهمِ تیر خواهد شد چه بگذرد به دل ساقی حرم وقتی که چشم مشک به باران، نظیر خواهد شد به ساربان بدهم خرج این سفر را چون به نرخ خاتم خونین، اجیر خواهد شد میان خلعت غم خواهرم در این طوفان به دست بادِ مخالف اسیر خواهد شد سپرده‌ام به بیابان و خار، طفلم را سه‌ساله‌ای که به یک روز پیر خواهد شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شب است و هفت نفر در سکوت می‌خوانند «به عزت و شرف لا اله الا الله»@hosenih@dobeity_robaey
به دست‌های کریمت کرم بدهکار است برای گفتن مدحت قلم بدهکار است در احترام تو باید چه گفت حیرانم که لفظ پیش تو ای محترم بدهکار است به محضرت نرسیده گرفت حاجت را گدا به جود تو چندین قدم بدهکار است شکوه خاتم تو ذکر حسبی الله است به این عبودیتت کعبه هم بدهکار است چهار وارث خود را به کربلا دادی چهار شعر به تو محتشم بدهکار است غریب هستی و دنیا چقدر شرمنده است که پای مرقد تو یک حرم بدهکار است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e