eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
315 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ به ما ز راس غریبی خبر دهد نیزه تمام دلخوشیه زینب است بر نیزه سری به نیزه شد و آفتاب را گریاند سری که شد سر بغض علی به سر نیزه @hosenih به صبح نیزه و ظهر و غروب هم نیزه و خورده اند یتیمان تو سحر نیزه یکی ز دخترکان تو گفت:یا ابتا زدند بر سر طفلت حسین!سر نیزه! رباب همسفر حرمله!بیا و ببین نگاه مضطرب شیرخواره بر نیزه @hosenih مپرس حال مرا خوب نیست احوالم ز بس نظاره شدم در کنار هر نیزه فتاده ای ز نوک نی بلند مرتبه شاه هزار بار شدی جا به جا به هر نیزه به بزم کوفه برادر تو گیر افتادی سکوت کرده ای اما لبالب از دادی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ دخترت غرقِ در بلا شده است قدّم از ظلمشان دوتا شده است شهرشان رنگ و رو گرفته پدر روی دستانشان حنا شده است @hosenih اهل بیت رسول را زده اند مزد جدم چه خوب ادا شده است سهم تو سنگ تیز از روی بام سهم من فحش و ناسزا شده است ریخت دندان شیری ام بابا دهنم لال و بی صدا شده است این چه وضعیست؟! آبرویم رفت! رخت هایم چه نخ نما شده است چشم وا کن ببین که ناموست وارد مجلس غِنا شده است @hosenih چند روزی ندیدمت ، چه عجب دامنم غرق در طلا شده است باورم نیست این همان سر توست حنجر تو جدا جدا شده است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ زان لحظه که بر نام حسن جان نظر افتاد از چهره ی فرسوده ی من پرده بر افتاد از بس که درخشان بُوَد این نام در افلاک انگار که در عرش معلّی قمر افتاد @hosenih زیباییِ محض است جمال عَلَوییَش از شهد دو لب هاش بهای شکر افتاد اولاد علی تک تک شان باب مرادند اما گذر من به حسن بیشتر افتاد وقتی که حسن هست نیازی به کسی نیست افسار نبردی به دو دستش اگر افتاد... . ..چون جنگ جمل محشر کبری بدهد رخ از ضربه ی تیغش شتر حیله گر افتاد ... او مرجع درد است مقاتل همه گفتند از مادر او پیش نگاهش ثمر افتاد از ضرب لگد بود حسن دید که ناگاه روی تن مادر وسط شعله در افتاد تنهاش گذارید به غمهاش بسوزد این زهر دگر چیست به جان جگر افتاد؟ @hosenih این قوم لعین رحم نکردند به نعشش روی بدنش تیر به جای سپر افتاد ... در کرببلا قصّه ولی طور دگر شد بر سینه ی عریان برادر تبر افتاد... ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ زد و با لگد مرا انداخت دست بردار من نبود ولی خواست تا مرا عذاب دهد ناسزا گفت پیش من به علی آدم بی حیا همین طور است کار و بارش عذاب و آزار است همه جا مرا کتک زده و باز از من ولی طلبکار است @hosenih چه قدر بد دهن شده این شمر حرمله هم شده شبیه به او مُردم از دست زجر و سیلی هاش خسته ام عمه جان عمویم کو تا رسیدیم پشت دروازه حُرمت و شرم بود؟ هیچکدام عمه آزار دید آنجا که دور ما پر شد از نگاه حرام شهر را بسته اند آذین و مست کرده اند و خوشحالند غرق در شادی اند زیرا که قاتلان شهید گودالند دردهای زیاد دارم لیک سر تو دیدم و دلم شد آب زینت شانه های پیغمبر شان تو کجا و بزم شراب؟ @hosenih بی حیایی اشاره می کرد و چشم تو به سکینه بود پدر همهمه بود و ولوله که یزید گفت برخیز انتخاب کن و بِبَر عمه مثل همیشه حامی بود "کَذَّبَت.." گفت و شرمسارش کرد سخنش کار تیغ حیدر کرد دشمنت را جریحه دارش کرد.. ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ چیزی دگر مانده ست از این پیکرم؟ نه تو فکر کن یک لحظه بودم محترم...نه @hosenih خولی همین که چادرم را با خودش برد گفتم به او نامرد دیگر معجرم نه تو آشنایی با کبودی های صورت من را ببین هستم شبیه مادرم؟ نه؟ دروازه ی ساعات و بازار و خرابه اینها نبوده درد های آخرم نه... تازه رسیدم به یزید و بزم نحسش خیلی جسارت کرده بر راس تو،کم نه @hosenih آن مرد شامی یک کنیز از ما طلب کرد حلقه زده اشکم به چشمم خواهرم نه.. ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e