بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
#حامد_خاکی
▶️
مرا عشق دادند و سر را گرفتند
مرا بال دادند و پر را گرفتند
به آتش نشستیم و باغش نکردند
و از دستمان هم تبر را گرفتند
سلوکِ بدون تبادل نداریم
چنین حال اهل نظر را گرفتند
زمین می زنند عاشقان را به زودی
همین عده که دور و بر را گرفتند
که عشاق باید رهایی ببینند
و اینگونه راز سفر را گرفتند
اگر دل ببندی به اشکی که داری
بگیرند ، این چشم تر را گرفتند
به ما عشق دادند هستی گرفتند
ولی دستمان را دو دستی گرفتند
@hosenih
سپردند دست حسن کارها را
گرفتار ها را گرفتار ها را
مرا دور ننداخت این خانواده
نگیرد خدا این نگه دار ها را
تو باشی و ما دستخالی بمانیم؟
بپرداز دین بدهکارها را
تو این قدر دل را که لازم نداری
چرا پس به زلفت زدی دارها را
نخوابیدن ما پس از پانزده شب
تو را هدیه دادند بیدار ها را
به دست تو دادند این سائلان را
به چشم تو دادند بیمار ها را
به ماها اگر این فقیری می آید
به تو بیشتر دستگیری می آید
@hosenih
در خانه ات را زدن کار ماهاست
گدایی ز کوی حسن کار ماهاست
مزار تو شمع است و پروانه ات ما
به دور شما سوختن کار ماهاست
تو آن وحی شعری _ كه کار تو باشد
نوشتن _ نوشته شدن کار ماهاست
تو پیغمبری و به ما می رسد پس
نیاز اویس قرن کار ماهاست
تو جایی نرفتی چگونه غریبی؟
که غربت میان وطن کار ماهاست
به لطف تو ما تکیه کردیم آقا
الهی که دورت بگردیم آقا
@hosenih
نگاهی بینداز سلمان بسازی
از این قوم کافر مسلمان بسازی
تو با صبر کردی همان کار شمشیر
بنا بود از کفر ایمان بسازی
تو تنها توانایی اش را نداری_
که از سائلانت پشیمان بسازی
درِ خانه ی تو مسیر گذر نیست
اگر دست را رحل قرآن بسازی
چنان صوت تو جذبه می آفریند
که قرآن بخوان راه بندان بسازی
اگر لم به لطف خداوند دادیم
خدا را به نام تو سوگند دادیم
@hosenih
به رنگ خزانت چمن می نویسم
تو را غربت در وطن می نویسم
تو را زهر دادند و ناله نکردی
تو را از جگر سوختن می نویسم
برای حسین هر زمان هم نوشتم
به اذن نگاه حسن می نویسم
تنی می نویسم که سر هم ندارد
سری را جدا از بدن می نویسم
کفن بی کفن بی کفن بی کفن
کفن بی کفن بی کفن می نویسم
سرش را گرفتند بالا، سرش رفت
سرش از روی دامن مادرش رفت
***
حسینا حسینا حسینا حسین
حسینا حسینا حسینا حسین
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
تو را با خشكي ِ لب ذبح كردند
به پيش چشم زينب ذبح كردند
اگر من را مرتب زجر دادند
تورا چه نامرتب ذبح كردند
شاعر: #حامد_خاکی
@dobeity_robaey