بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
#حبیب_نیازی
▶️
تا خدا و دم خدایی توست
معجزات امام رضایی توست
عشق،سلطان واجب التعظیم
شغل ایرانیان گدایی توست
تیغ ابروت کشته می طلبد
سر ما را بزن هوایی توست
ازدحامی که این حرم دارد
از وفور گره گشایی توست
دادن برگه ی امان النّار
شمه ای از هنرنمایی توست
آنچه ما را کبوترت کرده
هنر گنبد طلایی توست
گرچه دعبل نمی شوم اما
افتخارم غزلسرایی توست
سائلی پشت این درم عشق است
گوشه ی دنج این حرم عشق است
@hosenih
به بد و خوب عنایتی داری
بین دستت چه رحمتی داری
همه جا صحبت تو پیچیده
که رئوفی چه رأفتی داری
چقدر مثل مادرت هستی
به فقیران عنایتی داری
بنِشین، از خجالت آب شدم
سر پایی، چه عادتی داری!
آنقدر محشری به دور ضریح
بنگر چه قیامتی داری
هرکه با لهجه ای تو را دارد
از همه فرقه رعیتی داری
به همه گفته ام امام رضا
چه دل با محبتی داری
سرخوش از لطف بی حدت هستم
حاجی حجّ مشهدت هستم
@hosenih
می خری هر دل پریشان را
بنده ی عاصی پشیمان را
تو و معصومه خواهرت همه جا
عزّتی داده اید ایران را
هیچ شیرینی ندارد این
مزه ی زعفران و سوهان را
عطر و بوی غذای حضرتی ات
بین صف می کشد سلیمان را
هر ملک غبطه می خورد وقت
هم غذائیت با غلامان را
تحت امر ولایتت شرط است
تا بگویم به خود مسلمان را
رخصتی ده که زائرت باشم
عرفه یا که عید قربان را
با شما رحمت خدایی هست
کربلا هم نشد رضایی هست
@hosenih
می نویسم رضا به جای حسین
می نویسم رضا، رضای حسین
آنقدر حاجت مرا داده
تا بببارم فقط برای حسین
پا زده بین خاک ایران تا
همه باشیم خاک پای حسین
هر غریبی که آشنایش شد
بیشتر گشته آشنای حسین
رسم ناب دعای بارانش
یادگاری است از دعای حسین
شاعری هم نخواست تا باشد
دعبلش وقف بچه های حسین
کوله باری پر از سلامش داشت
هرکسی رفت کربلای حسین
کاش می شد حبیب او باشم
مثل ابن الشبیب او باشم
@hosenih
غصه اش خواست بر ملا بشود
پای گریه به شعر وا بشود
این تعجب نداشت یاد دلش
روضه ی کربلا به پا بشود
گفت: ابن الشبیب تا حالا
دیده ای سر ز تن جدا بشود؟!
یا که سر از تنی جدا هم شد
از روی سینه از قفا بشود
وسط رفت و آمد نیزه
بکشندش و جا به جا بشود
پیرهن جای خود، ز کثرت گرگ
تن یوسف ز هم سوا بشود
زجه ای زد ز عمق دل نگران
گفت: یابن الشبیب عمّۀ مان...!!
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
🔸به بهانه بازگشایی درب حرم امام رضا(ع)
#امام_رضا_ع_مناجات
#حبیب_نیازی
▶️
تا خدا و دم خدایی توست
معجزات امام رضایی توست
عشق،سلطان واجب التعظیم
شغل ایرانیان گدایی توست
تیغ ابروت کشته می طلبد
سر ما را بزن هوایی توست
ازدحامی که این حرم دارد
از وفور گره گشایی توست
دادن برگه ی امان النّار
شمه ای از هنرنمایی توست
آنچه ما را کبوترت کرده
هنر گنبد طلایی توست
گرچه دعبل نمی شوم اما
افتخارم غزلسرایی توست
سائلی پشت این درم عشق است
گوشه ی دنج این حرم عشق است
@hosenih
به بد و خوب عنایتی داری
بین دستت چه رحمتی داری
همه جا صحبت تو پیچیده
که رئوفی چه رأفتی داری
چقدر مثل مادرت هستی
به فقیران عنایتی داری
بنِشین، از خجالت آب شدم
سر پایی، چه عادتی داری!
آنقدر محشری به دور ضریح
بنگر چه قیامتی داری
هرکه با لهجه ای تو را دارد
از همه فرقه رعیتی داری
به همه گفته ام امام رضا
چه دل با محبتی داری
سرخوش از لطف بی حدت هستم
حاجی حجّ مشهدت هستم
@hosenih
می خری هر دل پریشان را
بنده ی عاصی پشیمان را
تو و معصومه خواهرت همه جا
عزّتی داده اید ایران را
هیچ شیرینی ندارد این_
مزه ی زعفران و سوهان را
عطر و بوی غذای حضرتی ات
بین صف می کشد سلیمان را
هر ملک غبطه می خورد وقتِ
هم غذائیت با غلامان را
تحت امر ولایتت شرط است
تا بگویم به خود مسلمان را
رخصتی ده که زائرت باشم
عرفه یا که عید قربان را
با شما رحمت خدایی هست
کربلا هم نشد رضایی هست
@hosenih
می نویسم رضا به جای حسین
می نویسم رضا، رضای حسین
آنقدر حاجت مرا داده
تا ببارم فقط برای حسین
پا زده بین خاک ایران تا
همه باشیم خاک پای حسین
هر غریبی که آشنایش شد
بیشتر گشته آشنای حسین
رسم ناب دعای بارانش
یادگاری است از دعای حسین
شاعری هم نخواست تا باشد
دعبلش وقف بچه های حسین
کوله باری پر از سلامش داشت
هرکسی رفت کربلای حسین
کاش می شد حبیب او باشم
مثل ابن الشبیب او باشم
@hosenih
غصه اش خواست بر ملا بشود
پای گریه به شعر وا بشود
این تعجب نداشت یاد دلش
روضه ی کربلا به پا بشود
گفت: ابن الشبیب تا حالا
دیده ای سر ز تن جدا بشود؟!
یا که سر از تنی جدا هم شد
از روی سینه از قفا بشود
وسط رفت و آمد نیزه
بکشندش و جا به جا بشود
پیرهن جای خود، ز کثرت گرگ
تن یوسف ز هم سوا بشود
زجه ای زد ز عمق دل نگران
گفت: یابن الشبیب عمّۀ مان...!!
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مدح_و_ولادت
میخانه مگر بال و پرم را بپذیرد
تا آتش مستی جگرم را بپذیرد
ظرفیت دل در گرو پاکیِ ظرف است
ای کاش همین مختصرم را بپذیرد
در زاویهٔ گردش پیمانه نشستم
تا دستِ گدای سحرم را بپذیرد
منظورِ منِ بی سر و سامان خود ساقی ست
پس اوست که باید نظرم را بپذیرد
جارو زده ام با مژه خاک قدمش را
شاید برسد چشم ترم را بپذیرد
سر می کشم آن قدر به بالا که ببیند
دنبال همینم که سرم را بپذیرد
مقصود من از عشق، تماشای حسین است
سرمست شدن با قد و بالای حسین است
سرمایه سری هست، فدای سر ارباب
سر به سر ارباب، سرِ نوکر ارباب
بهتر که سرم را به روی دست بگیرم
چیزی که ندارم ببرم محضر ارباب
از کودکی ام یاد گرفتم که بگویم
مادر پدرم نذر پدر مادر ارباب
تا بوده همین بوده و تا هست همین است
جَمعند گداها همه دور و بر ارباب
کار آن قدری هست که بی کار نباشد
یک کارگر از این همه کارگر ارباب
این بال و پر سوختۀ فطرسی ام را
امشب برسانید به خاک در ارباب
با گفتن یک بار «حسین جان» گنهم ریخت
قبل از رمضان، سوم شعبان گنهم ریخت
تا سفره ی افطار شما هست، گدا هست
آقا که حسین است، برای همه جا هست
ما درد نگفتیم و مداوا شده رفتیم
پس بیشتر از هر چه که درد است، دوا هست
عیسی نَفَسی هست اگر از نَفَس توست
در سینه ات انگار نفس نیست، شفا هست
تا خانه ببر سائل خود را، که بگویی
هر وقت گرفتار شدی، خانه ی ما هست
در سینۀ سینایی ات، ارباب دو عالم!
گنجینه ای از جلوۀ اسماء خدا هست
ما عرش خدا را که ندیدیم، ولیکن
جایش شب جمعه، حرم کرب و بلا هست
ما تا ابد دهر بدهکار حسینیم
دیوانه زنجیری بازار حسینیم
سرچشمهٔ توحید دو تا چشم ترت شد
تا عرش پریدن هنرِ بال و پرت شد
با زلفِ کشیده، صف خیرات کشیدی
یک شهر نمک گیر تو و موی سرت شد
بالا بنشین ای به قیامت، قد و قامت
یک بار زمین خوردی و دل خون جگرت شد
باید که ز خاک قدمش بوسه بگیرند
هر وقت که هم بازی تو در به درت شد
این پیرهن سرخ نشان داد شهادت
از روز ازل آمد و مدّ نظرت شد
لیلا تویی و ما همه مجنون تو هستیم
جانانه مسلمان تو و خون تو هستیم
آواره ترین سائل درگاه رسیده
درمانده ترین ماندۀ در راه رسیده
ای جلوهٔ رحمانیت! ای رحمت مطلق!
نور تو به دادِ دل گمراه رسیده
قطع به یقین، دستِ بگیر است، قیامت
دستی که به دامان تو ای شاه رسیده
یک وقت تن محترمت درد نگیرد
از عرشِ خدا حولۀ دلخواه رسیده
شش ماه به روی جگرِ سوخته دل ها
داغ انا العطشان تو با آه رسیده
می خواست که از مادر تو اشک بگیرد
این بوسه که حالا به گلوگاه رسیده
جبریل که پر ریخت، پیمبر نفسش رفت
حرف از گلوی توست که مادر نفسش رفت
شاعر: #حبیب_نیازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#امام_حسین_ع_مدح_و_ولادت
با گفتن یکبار «حسین جان» گُنَهم ریخت
قبل از رمضان، سوم شعبان گُنَهم ریخت
✍ #حبیب_نیازی
↳ @hosenih
↳ @dobeity_robaey