بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_علی_ع_مدح
#میرزا_حبیب_خراسانی
▶️
اي گلرخ دلفريب خودکام
وي دلبر دلکش دلآرام
شد وقت که باز دور ايام
گامي بزند موافق کام
برخيز تو نيز آسمان وار
يکروز بهکام ما بزن گام
بستان و بده بگو سرودي
برخيز و برو بيا بزن جام
چون خرمن گل به عشوه بنشين
چون سرو روان به جلوه بخرام
از شام به عيش کوش تا صبح
وز صبح به طيش باش تا شام
امروز بگو مگر چه روز است
تا گويمت اين سخن به اکرام
موجود شد از براي امروز
آغاز وجود تا به انجام
امروز ز روي نص قرآن
بگرفت کمال، دين اسلام
امروز به امر حضرت حق
شد نعمت حق به خلق اتمام
امروز وجود پرده برداشت
رخسارهي خويش جلوهگر داشت
@hosenih
وقت است که باز جام گيريم
از لعل لب تو کام گيريم
آهوي رميدهي دو چشمت
رام ار نشود به دام گيريم
يک بوسه حلالوار از آن لب
گر ميندهي حرام گيريم
چشم تو به عشوه خون ما ريخت
از لعل تو انتقام گيريم
از گيسوي تو کمند سازيم
از ابروي تو حسام گيريم
از صفزده خيل مژگانت
فوجي سپه نظام گيريم
يک رويه بدين سلاح و لشکر
ملک دو جهان به کام گيريم
امروز که عيش قدسيان است
ما نيز قدح مدام گيريم
خورشيد مي و هلال ساغر
از دست مه تمام گيريم
يک ره به حرم يکي به دير است
ما زين دو بگو کدام گيريم؟
زهاد قدح ز حور و غلمان
ما از کف تو غلام گيريم
دستار دهيم رهن و جامي
از بادهکشان به وام گيريم
هم باده عليالرئوس نوشيم
هم بوسه عليالدوام گيريم
جبريل صفت بيا در اين بزم
ساغر بدهيم و جام گيريم
اين نغمه به روز و شب سراييم
وين زمزمه صبح و شام گيريم
از خلق جهان علي غرض بود
او جوهر و ماسوي عرض بود
@hosenih
بودند علي و ذات احمد
يک نور به بارگاه سرمد
چون عهد وجود گشت معهود
چون مهد شهود شد ممهّد
آيينه شکافت از تجلي
يک جلوه بتافت در دو مشهد
يک شمع فروخت در دو روزن
يک روح شد از دو تن مجسّد
عين هم و غير هم چه حرفي
کش خواني مدغم مشدّد
اين نکته نه من ز خود سرايم
کش خوانده خداي نفس احمد
اي کآينهاي تحير افزا
وي آينهي جمال سرمد
اسلام به نام توست برپا
ايمان به حسام تو مشيّد
اي وصف رخ تو بيتناهي
وي مدح لبت فزونتر از حد
تا روز ازل اگر به تکرار
تضعيف کنم حروف ابجد
از مدح تو يک ز صد نگويم
کاوصاف تو را نميتوان عد
هرگز نکند خدا قبولش
آنرا که تو از نظر کني رد
مهر تو اگر نبود در خلد
هرگز نشدي کسي مخلّد
قهر تو اگر نبود در نار
هرگز نشدي کسي موبد
زاهد همه ساله مست نامت
عارف همه روزه مست جامت
@hosenih
اي اسم تو اصل هر مسمّا
وي جسم تو جان جمله اشيا
وصف تو فزون ز حد امکان
مدح تو برون ز حد احصا
در مدح تو سورهايست ياسين
در وصف تو آيتيست طاها
مداح نبي، مديح قرآن
گوينده جناب حقتعالي
گيتي همه قالب و تواش روح
عالم همه صورت و تو معني
در کاخ دويي تو بودي اول
اين است بيان نقطهي با
از خصم تو گفت حق به قرآن
چندين به کنايه لات و عزّي
يک جلوه ز چهرهي تو تابيد
در بزمگه دني تدلّي
آنخال نهفته زير گيسو
چون ماه گرفته ليل يلدا
از مهر رخش گرفت پرتو
وز عکس لبش فزود لالا
تابيد به ممکنات نورش
گرديد عيان ذوات اشيا
از نقطه حروف يافت ترکيب
وز حرف خطوط شد هويدا
زين نقطه که بود قطب ايجاد
هرچ از کم و بيش گشت پيدا
زين بيش سخن نميتوان گفت
اين است کمال عقل دانا
زين تعميه عقل حيرت افزود
تا لعل تو حل کند معمّا
چون پاي خرد به گل فرو رفت
وز سر بگذشت آب دريا
اين سرّ نهان نگفته خوشتر
وين راز درون نگفته اولي
جبريل بريخت پر در اين کوي
گنجشک کجا و صيد عنقا
جايي که بسوخت بال جبريل
ما را دل و جان بسوزد آنجا
آنجا که عقاب پر بريزد
از پشهي لاغري چه خيزد؟
@hosenih
روي تو که قبلهي صلوة است
مجموعهي عالم صفات است
عنوان تجلي ظهور است
ديوان کمال حسن ذات است
افزون ز مدارج عقول است
بيرون ز جهات ممکنات است
سردفتر مصحف وجود است
سرلوح کتاب کائنات است
جز مدح تو هرکه هرچه گويد
دانسته يقين که ترّهات است
ابروي تو قبلهي نماز است
گيسوي تو عروهي نجات است
لعل لب تو که خود معماست
حلّال جميع مشکلات است
زلف کج تو که خود پريشان
بيشائبه جامعالشتات است
بر لعل لبت مگر خط سبز
خضر از پي چشمهي حيات است
عهدي ز الست با تو بستيم
آن عهد هميشه باثبات است
نوشد ز لب تو کوثر آنکس
کز خط تو در کفش برات است
از چشمهي قند ميخورد آب
آن سبزه که نام او نبات است
وصف رخ تو نگفته خوشتر
اين راز نهان نهفته خوشتر
@hosenih
آيينهي کبريا علي بود
مرآت خدانما علي بود
پيري که به بر نمود تشريف
از خلقت «هلاتي» علي بود
شاهي که به سر نهاد ديهيم
از افسر «إنّما» علي بود
هر نامه که شد فرود از حق
در مدحت مرتضي علي بود
هر جلوه که کرد چهرهي دوست
بر خاطر اوليا علي بود
هر نامه که از خداي، جبريل
آورد به مصطفي علي بود
يک حرف بسست اگر کسي هست
در خانه که حرف با علي بود
آن نقطهي «با» که پيش يکتا
پشتش به دعا دوتا علي بود
با ختم رسل عيان و پنهان
با ساير انبيا علي بود
بر موضع خاتم نبوت
بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_مدح
#میرزا_حبیب_خراسانی
▶️
اي گلرخ دلفريب خودکام
وي دلبر دلکش دلآرام
شد وقت که باز دور ايام
گامي بزند موافق کام
برخيز تو نيز آسمان وار
يکروز بهکام ما بزن گام
بستان و بده بگو سرودي
برخيز و برو بيا بزن جام
چون خرمن گل به عشوه بنشين
چون سرو روان به جلوه بخرام
از شام به عيش کوش تا صبح
وز صبح به طيش باش تا شام
امروز بگو مگر چه روز است
تا گويمت اين سخن به اکرام
موجود شد از براي امروز
آغاز وجود تا به انجام
امروز ز روي نص قرآن
بگرفت کمال، دين اسلام
امروز به امر حضرت حق
شد نعمت حق به خلق اتمام
امروز وجود پرده برداشت
رخسارهي خويش جلوهگر داشت
@hosenih
وقت است که باز جام گيريم
از لعل لب تو کام گيريم
آهوي رميدهي دو چشمت
رام ار نشود به دام گيريم
يک بوسه حلالوار از آن لب
گر ميندهي حرام گيريم
چشم تو به عشوه خون ما ريخت
از لعل تو انتقام گيريم
از گيسوي تو کمند سازيم
از ابروي تو حسام گيريم
از صفزده خيل مژگانت
فوجي سپه نظام گيريم
يک رويه بدين سلاح و لشکر
ملک دو جهان به کام گيريم
امروز که عيش قدسيان است
ما نيز قدح مدام گيريم
خورشيد مي و هلال ساغر
از دست مه تمام گيريم
يک ره به حرم يکي به دير است
ما زين دو بگو کدام گيريم؟
زهاد قدح ز حور و غلمان
ما از کف تو غلام گيريم
دستار دهيم رهن و جامي
از بادهکشان به وام گيريم
هم باده عليالرئوس نوشيم
هم بوسه عليالدوام گيريم
جبريل صفت بيا در اين بزم
ساغر بدهيم و جام گيريم
اين نغمه به روز و شب سراييم
وين زمزمه صبح و شام گيريم
از خلق جهان علي غرض بود
او جوهر و ماسوي عرض بود
@hosenih
بودند علي و ذات احمد
يک نور به بارگاه سرمد
چون عهد وجود گشت معهود
چون مهد شهود شد ممهّد
آيينه شکافت از تجلي
يک جلوه بتافت در دو مشهد
يک شمع فروخت در دو روزن
يک روح شد از دو تن مجسّد
عين هم و غير هم چه حرفي
کش خواني مدغم مشدّد
اين نکته نه من ز خود سرايم
کش خوانده خداي نفس احمد
اي کآينهاي تحير افزا
وي آينهي جمال سرمد
اسلام به نام توست برپا
ايمان به حسام تو مشيّد
اي وصف رخ تو بيتناهي
وي مدح لبت فزونتر از حد
تا روز ازل اگر به تکرار
تضعيف کنم حروف ابجد
از مدح تو يک ز صد نگويم
کاوصاف تو را نميتوان عد
هرگز نکند خدا قبولش
آنرا که تو از نظر کني رد
مهر تو اگر نبود در خلد
هرگز نشدي کسي مخلّد
قهر تو اگر نبود در نار
هرگز نشدي کسي موبد
زاهد همه ساله مست نامت
عارف همه روزه مست جامت
@hosenih
اي اسم تو اصل هر مسمّا
وي جسم تو جان جمله اشيا
وصف تو فزون ز حد امکان
مدح تو برون ز حد احصا
در مدح تو سورهايست ياسين
در وصف تو آيتيست طاها
مداح نبي، مديح قرآن
گوينده جناب حقتعالي
گيتي همه قالب و تواش روح
عالم همه صورت و تو معني
در کاخ دويي تو بودي اول
اين است بيان نقطهي با
از خصم تو گفت حق به قرآن
چندين به کنايه لات و عزّي
يک جلوه ز چهرهي تو تابيد
در بزمگه دني تدلّي
آنخال نهفته زير گيسو
چون ماه گرفته ليل يلدا
از مهر رخش گرفت پرتو
وز عکس لبش فزود لالا
تابيد به ممکنات نورش
گرديد عيان ذوات اشيا
از نقطه حروف يافت ترکيب
وز حرف خطوط شد هويدا
زين نقطه که بود قطب ايجاد
هرچ از کم و بيش گشت پيدا
زين بيش سخن نميتوان گفت
اين است کمال عقل دانا
زين تعميه عقل حيرت افزود
تا لعل تو حل کند معمّا
چون پاي خرد به گل فرو رفت
وز سر بگذشت آب دريا
اين سرّ نهان نگفته خوشتر
وين راز درون نگفته اولي
جبريل بريخت پر در اين کوي
گنجشک کجا و صيد عنقا
جايي که بسوخت بال جبريل
ما را دل و جان بسوزد آنجا
آنجا که عقاب پر بريزد
از پشهي لاغري چه خيزد؟
@hosenih
روي تو که قبلهي صلوة است
مجموعهي عالم صفات است
عنوان تجلي ظهور است
ديوان کمال حسن ذات است
افزون ز مدارج عقول است
بيرون ز جهات ممکنات است
سردفتر مصحف وجود است
سرلوح کتاب کائنات است
جز مدح تو هرکه هرچه گويد
دانسته يقين که ترّهات است
ابروي تو قبلهي نماز است
گيسوي تو عروهي نجات است
لعل لب تو که خود معماست
حلّال جميع مشکلات است
زلف کج تو که خود پريشان
بيشائبه جامعالشتات است
بر لعل لبت مگر خط سبز
خضر از پي چشمهي حيات است
عهدي ز الست با تو بستيم
آن عهد هميشه باثبات است
نوشد ز لب تو کوثر آنکس
کز خط تو در کفش برات است
از چشمهي قند ميخورد آب
آن سبزه که نام او نبات است
وصف رخ تو نگفته خوشتر
اين راز نهان نهفته خوشتر
@hosenih
آيينهي کبريا علي بود
مرآت خدانما علي بود
پيري که به بر نمود تشريف
از خلقت «هلاتي» علي بود
شاهي که به سر نهاد ديهيم
از افسر «إنّما» علي بود
هر نامه که شد فرود از حق
در مدحت مرتضي علي بود
هر جلوه که کرد چهرهي دوست
بر خاطر اوليا علي بود
هر نامه که از خداي، جبريل
آورد به مصطفي علي بود
يک حرف بسست اگر کسي هست
در خانه که حرف با علي بود
آن نقطهي «با» که پيش يکتا
پشتش به دعا دوتا علي بود
با ختم رسل عيان و پنهان
با ساير انبيا علي بود
ادامه شعر👇👇👇