بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
چسبیده است سینه به سینه به دلبرش
اُفتاده است پیکرِ او رویِ پیکرش
رویِ هزار و نُهصد و پنجاه زخم بود
از تیغ و داس و نیزه و خنجر سراسرش
@hosenih
اُفتاد و نیزه ها همه رفتند در تَنَش
بیرون زدند یک یکش از سمت دیگرش
یک بال که جدا شده اُفتاده یک طرف
یک بال هم که سخت شکسته است با پرش
در گوشِ او عمو چقدر گفت جان من
او هم جواب داد عمو جان با سرش
اُفتاده است رویِ عمو،باز میزنند
درهم کنند تا دو بدن را در آخرش
اینبار هم سه شعبه و ای وای حرمله
نزدیک شد درست زَنَد زیرِ حنجرش
پاشید خونِ گرمِ گلو وای بر عمو
میریخت از محاسنِ سرخِ مطهرش
از سمت پا گرفت کسی طفل را کشید
از سمت سر نشست حرامی،به خنجرش
@hosenih
تا که حسین زجر کِشَد پیشِ چشم او
اول زدند و بعد نشستند بر سرش
—---
فهمیده اند مادرِ او بین خیمه هاست
سر را گرفت و رفت به دنبال مادرش
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#محسن_ناصحی
▶️
حسین ، خسته و بی تاب بین گودال است
ز فرط تشنگی و آفتاب بی حال است
@hosenih
نهاد دشمن او پای داخل گودال
رسید روضه به اینجا.... زبان من لال است
دوید از وسط خیمه کودکی بیرون
حسین بیشتر از پیش ناخوش احوال است
آهای وارث جنگ جمل بترس از او
تجسم حسن است این اگرچه کم سال است
بدون تیغ و سپر هیبت علی دارد
که گفته میوه ی این باغ و بوستان کال است؟
رجز نخوانده عجب مرد قابلی شده است
که مرد را چه نیازی به یال و کوپال است
*
هنوز بیشه ی این دشت شیر نر دارد
درست مثل علی اکبرش جگر دارد
گرفته اید علی های خیمه را اما
حسین کرببلا باز هم پسر دارد
گرفت دست خودش را مقابل شمشیر
توان اگرچه ندارد عمو ، سپر دارد
کشید روضه به اینجا ؛ حسین تنها شد
هنوز در تن خود جان مختصر دارد
@hosenih
رسید چکمه ی دشمن به آخر گودال
حسین ، ساعت دیگر به نیزه سردارد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
با عمه گفت کُشت مرا سوزِ این نفس
من را بزرگ کرده برای همین نفس
با آخرین توانم و تا آخرین نفس
باید به سر روم پسر او که میشوم
گیرم نمیشوم سپر او که میشوم
@hosenih
عمریست که به غیر عمویم نداشتم
تا بود دامنش نفسش غم نداشتم
بابا نداشتم عوض اش کم نداشتم
اشکم نوشت تا نفس آخرم حسین
ای مهربانتر از پدر و مادرم حسین
@hosenih
بگذار تا که شیرِ جمل را نشان دهم
تا نعرهی امیرِ جمل را نشان دهم
شمشیرِ بینظیرِ جمل را نشان دهم
عمه به روم سن کَمَم را نیاوری
عباس میشوم عَلمَم را بیاوری
@hosenih
در جنگِ تن به تن به زمین تن نمیدهم
گر صد سپاه تیغ دهد من نمیدهم
فرصت مقابلِ تو به دشمن نمیدهم
فریاد میزنم عَلَمِ زینب توام
بابا مدافعِ حرمِ زینب توام
@hosenih
صد زخم روی بال و پرِ من گذاشتند
سرنیزه را روی جگر من گذاشتند
با تیغ و تیر سر به سرِ من گذاشتند
عمه تمامِ پیکر من درد میکند
او را زدند و حنجر من درد میکند
@hosenih
گودال را نبین آه که او خورد بر زمین
هُل داد نیزهای و عمو خورد بر زمین
با زخمِ سینه روی گلو خورد بر زمین
گرچه نخواست ، خم شد و اُفتاد با سرش
از سمت راست خم شد و اُفتاد با سرش
@hosenih
عمه گریست اینهمه پرپر نزن نشد
ناخن مزن به گونه و بر سر مزن نشد
حرف برادر است به خواهر نزن نشد
با دستِ بسته سنگ به آئینهات نکوب
اینگونه پیشِ من به رویِ سینهات نکوب
@hosenih
زینب اگرچه دست پسر را مهارکرد
از بسکه داد زد زِ بسکه هوار کرد
دستش کشید سمت عمویش فرار کرد
وقتی رسید تیغِ حرامی به او گرفت
جای عموش نیزهی شامی به او گرفت
@hosenih
اُفتاد بر تنش سپرش را بغل گرفت
از بینِ چکمهها پسرش را بغل گرفت
بر سینهاش همینکه سرش را بغل گرفت
بوسید تا حسین گلویش یکی شدند
چسبیده بود او به عمویش یکی شدند
@hosenih
نزدیک اوست حرمله او را نشانه کرد
اول نشست رویِ عمو را نشانه کرد
پایین گرفت زیر گلو را نشانه کرد
تیرِ سهشعبه قلبِ عمو را درست زد
ای خاک بر سرم دو گلو را درست زد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
بر رویِ خاک بال و پَرِ خویش میزند
دارد دوباره او به سرِ خویش میزند
طفلِ یتیم حسِ یتیمی نداشته
حالا عجیب بر جگرِ خویش میزند
@hosenih
جانِ عمو نه،جانِ پدر او شنیده بود
خود را به خاطرِ پدرِ خویش می زند
عمه رها نمیکند و طفل دائما
بوسه به دستِ همسفرِ خویش میزند
عمه هم از حرارتِ او داد میکشید
از آتشش به دور و بَرِ خویش میزند
با التماس گفت ببین خورد بر زمین
دارد به خاکها کمرِ خویش میزند
صیاد آمده است و با هرچه نیزه هست
بر رویِ صیدِ محتضر خویش میزند
از هر قبیله طایفه ای ریخت بر سرش
یک پیرمرد با پسر خویش میزند
عمه نگاه کن چقدر روی صورتش
یک نانجیب با سپرِ خویش میزند
@hosenih
عمه حریفِ بی کسی او نمی شود
از بسکه ناله از جگرِ خویش میزند
—
از دور دید دست سپر شد ولی کسی
دارد به دست او تبرِ خویش میزند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت #دودمه
#قاسم_نعمتی
▶️
آمدم زنده کنم خاطرۀ رزم پدر
مددی یا حیدر
@hosenih
حسن کوچک این دشت منم ای لشگر
مددی یا حیدر
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#محمود_اسدی
▶️
حرامیان بی حیا چند نفر به یک نفر
عمو فتاده از نوا چند نفر به یک نفر
@hosenih
شمر لعین به روی سینه ی عمو نشسته است
پنجه به مو شد آشنا چند نفر به یک نفر
فقط نه اینکه بر تنش تیر زدند ناکسان
مانده به زیر دست و پا چند نفر به یک نفر
به مثل فاطمه که بین کوچه اش کتک زدند
زدند ضربه بی هوا چند نفر به یک نفر
@hosenih
نفس کشیدن عمو حسینِ من سخت شده
نیزه به حلقش شده جا چند نفر به یک نفر
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_پنجم #شب_ششم
#حسن_لطفی
▶️
یوسفِ گُمگشتهای دارد دلِ کنعانیام
شمعم و در خویش میریزم شبی بارانیام
آه احساسِ مرا ای کاش میفهمید شهر
من به دنبالِ توام بس نیست سر گردانیام
@hosenih
چند روزی مثلِ تو صبح و شبِ ما گریه شد
چند چین اُفتاده مانندِ تو در پیشانیام
من که ارزان میفروشم تو گرانش میخری
میشود با هِق هِقی شش گوشه ای ارزانیام
خانه ات آباد با گریه خرابم میکنی
من خرابِ روضه هستم تشنهی ویرانیام
آب می نوشم ولی انگار آتش می شوم
آب می نوشم ولی با آب می سوزانیام
@hosenih
شیعَتی مَهما شَرِبتُم ماءَ عَذب وای من
یاد لبهایش فقط یک عمر میگریانیام
یک حسن جانم بگو ماهم گریبان میدریم
شب شبِ درد یتیمی شد اگر طوفانیام
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی #شب_پنجم #شب_ششم
#حسن_لطفی
▶️
اشکهای ما به دامان کریمی میسد
نامهی حاجات ما با یاکریمی میرسد
@hosenih
هرکه در این روضه میآید برای معرفت
پایش آخر بر صراطِ مستقیمی میرسد
هرچه از منبر جدا بودم ضرر دیدم ضرر
خوش به آنکه محضرِ عبدالعظیمی میرسد
پردهها اُفتاد تا چیزی نفهمیم از غمت
ما نمیمیریم چون لطفِ عظیمی میرسد
بوی تربت میرسد از آن محاسن از حرم
هر کجایی بویِ سیبت با نسیمی میرسد
رحمتت در این مجالس خوب و بد را جمع کرد
حتم دارم بر سرم دستِ رحیمی میرسد
@hosenih
این دو شب این گریهها بوی یتیمی میدهد
این دو شب با مادری مردِ کریمی میرسد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
هستم از راه و چاه ها آگاه
پیرو راه والِ مَن والاه
بنده ای عاشقم، سخن کوتاه
هست نامم همیشه عبدالله
@hosenih
فخر دارم، کریم زاده شدم
پاسبان حریم، زاده شدم
شور پرواز، از ازل دارم
کفن خویش در بغل دارم
میل برچیدن هُبَل دارم
ارث از فاتح جمل دارم
عمه دستم مگیر، صف شکنم
یازده ساله ام ولی حسنم
بین لشگر عمو اسیر شده
لب خشکش چنان کویر شده
بهر قتلش کسی اجیر شده
جان عمه ببین که دیر شده
من چگونه فقط نظاره کنم؟!
بگذار عمه فکر چاره کنم
عمویم سنگ بر جبینش خورد
بر زمین، چهره ی مبینش خورد
آتشی بر دل حزینش خورد
ضربه بر چشم نازنینش خورد
بنشینم که دست و پا بزند؟!
تشنه لب، آب را صدا بزند؟!
تا ته قتلگاه و گودالش
می روند این قبیله دنبالش
غرق خون است جسم بی حالش
نکند تا کنند پامالش
عرش حق روضه خوان و گریان شد
شمر با خنجرش نمایان شد
آه عمه دگر رهایم کن
جان فدای عمو، صدایم کن
نذری شاه کربلایم کن
می روم عمه جان دعایم کن
تا شوم من هم از سپاه حسین
می روم تشنه، قتلگاه حسین
عاشقی را من از پدر دارم
همچنان فاطمه جگر دارم
زرهی نیست؟! بال و پر دارم
بازویی همچنان سپر دارم
من نمردم به او لگد بزنند
نیزه با کینه و حسد بزنند
آه از روی عرش برخیزید
نیزه داران از او بپرهیزید
@hosenih
دست من را به پوست آویزید
جسم و جان مرا فرو ریزید
عمویم را به خاک و خون نکشید
از تنش کهنه پیرهن نبرید
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#محمدحسین_رحیمیان
▶️
چیزی نمانده از بدن او حیا کنید
دست مرا به جای سر او جدا کنید
@hosenih
خواهر تمام دار و ندارش برادر است
تا جان نداده عمه ، عمو را رها کنید
من مثل مجتبی و عمو مثل فاطمه
گودال هم مدینه شده ، کوچه وا کنید
ارزش نداشت آن قَدَر این چند روز عمر
تا که به زور، نیزه در این جسم جا کنید
ای پیرمردهای کوفه ، مبادا که بعد من
بی حرمتی به پیکر او با عصا کنید
باید که این جهاد علی اصغری شود
پس زود ِ زود حرمله را هم صدا کنید
تا عمه را غریب تر از این ندیده ام
جان مرا ازین قفس تن رها کنید
@hosenih
خیلی برای عمه دلم شور می زند
ای وای اگر که حمله به ناموس ما کنید...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#محمدحسن_بیات_لو
▶️
وقتی که از حال عمویش با خبر شد
آتش وجودش راگرفت وشعله ور شد
@hosenih
ازدستهای عمه دست خود کشید و
فریاد زد: عمه دگر وقت سفر شد
آمد میان گودی گودال و با دست
جان عموی نیمه جانش را سپر شد
تیزی تیغ حرمله بر او اثر کرد
دستش برید وطفلکی بی بال وپرشد
@hosenih
بادست آویزان شده بر پوست میگفت:
حالا زمان دیدن روی پدر شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
#محمدحسن_بیات_لو
▶️
نخواه خیمه بمانم دلم شکسته شود
ازاینهمه غم و اندوه بی تو خسته شود
@hosenih
چگونه دق نکنم؟! وقت رفتن از اینجا
به پیش چشم ترم دست عمه بسته شود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih