🟢سخنی کوتاه با استادان دانشگاه
✍️حجت الاسلام دکتر احمدحسین شریفی، رئیس دانشگاه قم
معتقدم زمانی در انجام رسالت تاریخی و سترگی که بر دوش داریم کارآمدتر و موفقتر خواهیم بود که:
اولاً، همه دانشجویان را درست همچون فرزندان خود بدانیم و همان دلسوزی و نگرانی و دغدغهای که نسبت به تربیت و تحصیل و آینده فرزندان خود داریم نسبت به یکایک دانشجویان خود نیز داشته باشیم؛
ثانیاً، مقتضیات دنیای مدرن را بیش از پیش بشناسیم؛ از ذهنیت و زیست مخاطبان خود یعنی دانشجویان جدید آگاهی عمیق و درستی داشته باشیم؛
ثالثاً، صرف نظر از رشته تحصیلی و تخصص دانشگاهی خود، شناختی نسبتاً عمیق از دین و آموزههای دینی داشته باشیم: دستکم آثار شهید مطهری و علامه مصباح (به ویژه شش کتاب مربوط به دورههای طرح ولایت) را با دقت مطالعه کرده باشیم.
رابعاً، با اندیشههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی امامین انقلاب (امام خمینی و امام خامنهای) به خوبی آشنا باشیم؛
خامساً، رسالت و مسئولیت تاریخی دانشگاه و دانشگاهیان ایران اسلامی را در دوران معاصر برای تعالی و پیشرفت و عدالت به خوبی درک کنیم؛
سادساً، از جریانهای سیاسی و اجتماعی و فکری و فرهنگی آگاهی داشته باشیم: اصول، مبانی و روشهای آنها و اختلافات و تمایزات بنیادین آنها را بدانیم و بشناسیم؛ و الا ممکن است ناآگاهانه هم خود در دام سودجوییهای جریانهای سیاسی و اجتماعی منفعتطلب و غربگرا گرفتار شویم و هم دانشجویان خود را گرفتار کنیم.
#اخلاق
#دانشگاه
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🔴«امید معکوس» مصطفی ملکیان
✍️ حجت الاسلام دکتر حبیب الله بابایی
جناب استاد ملکیان اخیرا پرسشی را مطرح کردهاند که «چرا به آیندۀ ایران امیدوارم؟» ایشان بهانۀ امیدواری به آینده ایران را در این میدانند که نسل جوان ما غرب، فلسفه غرب، علوم غربی،هنر غربی و فنون غربی را شناخته است به گونهای برتر و بالاتر از دیگر کشورهای اسلامی و حتی بیشتر از اندازۀ خودِ غربیان.
اینکه مثل ایشان به مقوله «امید» میپردازند واقعا جای امیدواری است، ولی آنجا که میبینید همین امید، زمینه را برای انحطاط و پسرفت میگشاید مایۀ ناامیدی و حسرت است. از این رو، باید نکاتی را متذکر شد:
1. آیا خواندن مدرنیته (آنهم ترجمههای مغلوط مدرنیته در ایران، آنهم هم گزیدههای سکولار از مدرنیته، و نیز آنهم قسمتهای تاریخگذشتۀ از غرب) به شناخت از غرب منتهی می شود یا ما را به تعبیر برخی از محققان «انباردار کالاهای مصرفی غرب» قرار میدهد. چهطور جامعه حوزوی و دانشگاهی که اندازۀ یک واحد درسی، غربشناسی نمی خواند و به اندازه یک کتاب محققانه در باره شناخت غرب (نه مدرنیته) نمینویسد، می تواند ادعای غربشناسی پیدا کند؟
2. از استاد ملکیان باید پرسید که آینده ما در گرو کدامین نسل است، نسلی که غرب را شناخته است، یا نسلی که «خود» را میشناسد؟ در میانۀ «خود» و «غرب» اولویت ما برای آینده کدام است؟ چرا ایشان در این امیدواری، هیچ و هیچ به شناخت «خود» اشاره نمیکند. اساسا از نظر ایشان، نسبت شناخت ما از غرب با شناخت ما از خود چیست و ما چسان از مسیر شناخت غرب به شکوفایی و آیندۀ درخشان خود میرسیم؟
3. از نظر جناب ملکیان، ما در مدرن شدگی ترقی کرده ایم و باید به آیندهای بازتر همچنان امیدوار باشیم. مثالهای ایشان را توجه کنید: اینکه چون الان خانمهای ما مجبور نیستند پوشیه بزنند پس رو به رشدیم؛ اینکه ما در خانه ویدئو داریم پس آیندهای خوب در انتظار ماست. جناب ملکیان به این سئوال پاسخ نمی دهند که غرب در ایران کدامین امیدهای ما را در حوزه آموزش، در حوزه فرهنگ عمومی و اخلاقیات اجتماعی، در تأمین ارزشهای خانوادگی، در ساخت عدالت اجتماعی، در عرصه رفاه عمومی و اقتصادی، برآورده کرده است؟
همینطور معلوم نیست جناب ایشان در امیدواریشان و در میزان ترقی انسان ایرانی در این چهل و اندی سال چرا به «استقلال سیاسی و استقلال اجتماعی»، به «رشد علمی»، به «امنیت فراگیر در منطقه» و نیز به «رشد و توسعۀ معنویت» اشارهای نمیکند و آنها را در پازل امیدواری خود نمیگنجاند و از آنها الهامی برای خوشینی دریافت نمیکند؟!
4. آقای ملکیان، در مورد کشورهای اسلامی واقعا به گزاف سخن گفته است. به نظرم جناب ملکیان اندیشههای نوین ترکهای امروز در دانشگاه های جدید ترکیه، محققان مسلمان در موسسات علمی جهان عرب، پژوهشگران شبه قاره و نیز اندیشمندان شرق آسیا در جاهایی مثل ISTAC را نمیشناسد و از این رو خود را به راحتی بالا میبیند. برخی از نخبگان جهان عرب در همین کشورهای عربی مثل قطر، مثل تونس، حتی مثل سوریه گاه چندین دهه از امثال ماها و نیز از اساتیدی مثل ملکیان جلوتر، غربیتر (در ادبیات سکولار) و مسلمانتر (در ادبیات دینیشان) هستند. اساتیدی مثل جناب ملکیان که به تواضع شهرت دارند، نباید مخاطبین و دانشجویان خود را متوهم بار بیاورند و در غرور تاریخی و گاه جهل مرکب نسل امروز، که از کشورهای پیرامون و از زبان آنها هیچ نمیداند، بدمند.
5. دوگانۀ «تجدد» و «تمدن» را همواره باید در نظر داشت. واقعیت این است که «تجدد» در ایران در یک فرایند کاریکاتوری شکل گرفته است به گونهای که به جدّ میتوان گفت که «تجدد غربی در غرب» تفاوتهای بنیادین و اساسیای دارد با «تجدد غربی در شرق» از جمله در ایران. یعنی همان میزان از پیشرفت غربی در غرب، برای شرقیِ در شرق حاصل نشده است. آنچه جناب ملکیان همچنان بدان امیدوار است، تجدد شکسته و آبرفتهای است که نه مدرنیتۀ اورجینال غربی است و نه مدرنیتۀ بومی شدۀ شرقی (ببینید همین وضعیت حجاب ما را که از پوشیه عبور کردهایم و پوشش استاندارد لیبرال را هم پیدا نکرده ایم و حالا از جناب ملکیان بخواهید هویت یا بی هویتی همین حجاب موجود امروز را که نه غربی است و نه شرقی، تعریف کند و آیندهای برای آن ترسیم نماید.) حال در این سیر معیوب تجدد، جناب استاد ما را به چه آیندهای از غربی شدن امیدوار میسازد؟
6. بله باید به آینده امید داشت، ولی نه به آینده تجدد غربی در ایران، بلکه باید به آینده تمدن ایرانی و اسلامی امیدوار بود. تمدنی که صبغۀ ایرانی بودن، مسلمان بودن، و معاصر بودن در آن جامعه، شاخص و برجسته باشد. ما امید داریم به ساخت آیندۀ خود، آیندهای که از رهگذر شناخت خود (نه از رهگذر صِرف ترجمۀ دیگران) و تکیه بر داراییهای خود و الگوهای خودی حاصل میشود.
#روشنفکری
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
📌 تمدن دروغ
✍️ علی مهدیان، نویسنده و استاد حوزه علمیه
🔺یک روایت معروفی از امام عسکری ع هست که زیاد شنیده ایم.
قال الاِْمامُ الزَّكىُّ الْعَسْكَرىّ عليه السلام: جُعِلَتِ الْخَبائِثُ كُلُّها فى بَيْتٍ، وَ جُعِلَ مِفْتاحُها الْكِذْبُ.
[جامع الاخبار ص 418 ح 1162]
امام عسكرى عليه السلام فرمود: تـمام پليديها در خـانه اى گردآمـده و كليد آنها دروغگويى قرار داده شده است.
🔺این چند روز چند خبر از این قبیل شنیدیم. مثلا اروپا هم علنا زیر قرارش زد در قصه برجام. این یعنی قول و قرارشان دروغ بود. ابتدای دهه هشتاد هم بعد مذاکرات با روحانی که ان روز دبیر شعام بود، دروغ گفتند. داستان برجام با کذب اوباما شروع شد. نامه سراسر کذب گویی اوباما که به رهبری نوشت نمونه دیگر بود. هم او با «دبه» کردن و هم بعدتر ترامپ با «پاره کردن توافق» نشان دادند دروغ گفتند. حالا هم اروپا. یا مثلا امسال در یک سالگی اغتشاشات علنا بسیاری از مخالفین اسم و رسم دار اعلام کردند که حجم بالایی از اخبار یا اکثر اخبار سال گذشته شان از اساس دروغ بود. واقعا هم حجم دروغها اعجاب آور بود.
🔺اما از این ها بگذاریم. سخن مهمتری به نظرم وجود دارد. ما بین فرد دروغگو و تمدن دروغگو باید فرق بگذاریم. گاهی یک گوشه ای یک نفر از مسوولین غرب دروغ میگوید گاهی کل ساختار تمدن دروغ است. یعنی مبانی و نظام تصمیمات و ساختارها و کل چارچوبهای نگرشی و نرم افزار ذهنی و خلاصه همگی در مبنا و بنا دروغ است. چندی قبل در لیبرال بودن دموکرات بودن رهبری اشاره کرد به این دروغ و کذب کلان و کلی. در سخنان رییس جمهور عزیز در آمریکا هم همین دروغ گویی ساختار و هویت غربی فریاد زده شد.
🔺مساله را سیاسی صرفا نباید دید. اینها در مبانی معرفتی بریدن از واقعیت و رفتن به ساختن قصه در ذهن و انسجام گرایی خودساخته، در فلسفه روی آوردن به ظاهرگرایی ماتریالیستی و یا ذهن گرایی ایده آلیستی، در انسان شناسی نشاندن حیوانیت انسان به نام اومانیسم به جای کرامت انسانی، در بحث از قانون و حقوق چه آن را انشا بشر بدانیم چه کشف واقع ، انشاش با نشاندن کسی که حق اراده کردن ندارد و در کشف قانون با نشاندن سطح ظاهری عالم و حیوانی انسان به جای کل واقعیت آن، یعنی دروغ و دروغ، در سیاست با روح ماکیاولی اش مبتنی بر دروغ، اخلاقش و نسبیت آن، نفی هنجارها و نابود کردنش در عرصه قانون و حاکمیت ، اقتصادش دروغ، رفاه یک عده و له شدن بسیاری، آزادی خواهی اش اثبات آزادی جمع کوچکی و حذف جماعت بسیار ، ساختار رسانه ای و هنری غرب را ببینید، نظام دانشی و مدیریت علم را ببینید، نظام تعلیمی تربیتی شان را مشاهده کنید، مبتنی بر خلاقیت بدون تسلیم و تعبد به واقعیت. همه جا دروغ ، دموکراسی اش دروغ، حقوق بشرش دروغ، کل ساختار یک تمدن بالکل دروغ در دروغ در دروغ. چرا ؟
🔺دروغ و کذب در مقام توصیف برای شیطان و طاغوت لازم است چون باید آنچه او میخواهد ببینی تا همانطور که او میخواهد تصمیم بگیری. در مقام عمل هم چاره ای نیست جز اینکه استکبار و استعلا در ذات غرب برای آنکه پنهان بماند باید ظاهرش تزیین شود به آنچه مردم میپسندند. شیطان اگر آنچه هست را بروز دهد مردم پس میزنند پس باید مثل گرگ داستان شنگول و منگول خود را پنهان کند تا در بیت نفس انسانها راه پیدا کند.
🔺در فلسفه اسلامی توضیح میدهند که دور افتادن از واقعیت یعنی دور افتادن از توحید. فلسفه برای همین با تسلیم مقابل واقعیت شروع میشود یعنی خود علم. اندیشه یعنی یافتن و یافتن چیزی نیست جز تسلیم واقع شدن. صدق در عمل نیز هماهنگی اراده است با آنچه واقعیت عالم که درست میدانید یعنی تسلیم اراده او بودن در همه سطوح و ساحتهای زندگی و جانمان. این چنین است که تسلیم شدن روی دیگر سکه آزاد شدن است. از هر چه ظلم و استکبار و کشش به سوی غیر او است. در اخلاق امام ره نشان میدهد که چگونه میل به بینهایت حقیقت تمایلات ما است و میل به هر ناقصی و نقصی در عالم یک دروغ بزرگ است که نفس به خود میگوید.
🔺اینگونه دروغ مفتاح بیت تمدن غرب است. یعنی اساسا با کذب وارد این تمدن میشوی. کلش دروغ است. هر آنچه از غرب میبینید را دوباره با این کلید تقریر کنید. فکرش را، علمش را قدرتش را ساختار ها و نظام اجتماعی اش را ، سبک زندگی اش را، همه و همه را. تمدن را میگویم با همه ابهتی که برای عده ای دارد.
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
.
#معرفی_کتاب
📚زنها روحانی نمیشوند
✍️اعظم عظیمی
این اثر روایتی داستانی از زندگی بانو فاطمه سادات سید خاموشی معروف به (طاهایی) مؤسس و مدیر مدرسه علمیه نرجس مشهد است.
او متولد ۱۳۰۹ در تهران است که بعد از ازدواج در مشهد ساکن میشود. بانویی که در دوره خفقان سیاسی پهلوی و اضمحلال فرهنگ دینی در جامعه ایرانی به تنهایی پرچم تربیت دینی بانوان مشهد را برافراشت و با اخلاق حسنه و رفتار عالمانه اش، موجب جذب زنان و دختران بسیاری از اقشار مختلف فرهنگی و اجتماعی پای منبر دین شد.
#پویش_نوشتن
#نویسندگان_حوزوی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@HOWZAVIAN
@AFKAREHOWZAVI
💠 از محفاظتِ آثار تاریخی ایران توسط رهبر انقلاب و سید ابراهیم رئیسی تا ناسیونالیستهای غربپرست
🔸همواره جماعت ناسیونالیست و مدعی ملّیگرایی و باستانپرستی به تبعیت از دولت مطبوعشان (پهلوی) نشان دادند ملّیگرایی را وادادگی در مقابل غرب، بردگی غرب، غرب پرستی و خود تحقیری میبینند و آنچه بنام عشق به ایران باستان را زمزمه میکنند تنها شعاری تو خالی و دیکته شده از اربابان آنهاست، در مقابل این مدعیان، همواره دینداران حقیقی و مسلمانان را در حال محافظت از آثار باستانی برای تحقیق، حقیقتیابی، پژوهش و درس عبرت از تاریخ بر اساس مبانی دینی، میبینیم.
✍️ حجّتالاسلام مهدی قیاسی کارگرمقدم
🔗 متن کامل یادداشت را در سایت فرقه نیوز بخوانید
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🔸ترفندهای نخ نما
✍️ محسن عبدالله زاده، عضو تحریریه مدادالفضلاء
دهه ۸۰ در یک سفر زیارتی_دانش آموزی، یک فیلمبردار هفت خط حضور داشت که همه را مچل خودش کرده بود. تلفن و مشخصات دانش آموزهای احساسی و عاطفی را گرفته بود و در صحنه ها و مکان های مختلف جلوی دوربین می آورد. هنوز جمله اول تمام نشده، دانش آموز اشکش سرازیر و فاز احساسی می گرفت و زار زار می گریید. فیلمبردار هفت خط ما خوب بلد بود چطور طرف را جوگیر کند تا جلوی دوربین اشک و آهی بیاید که در عمرش هم نیامده و حتی وقتی بعدها خودش فیلمش را می بیند خجالت زده می شود. گروه دیگری از دانش آموزان را هم که اصلا اهل اینجور احساسی بازی ها نبودند را هم در لیست دیگری داشت و برای برخی گزارشات که اصلا نیازی به گریه و احساسی شدن نبود، از آنها استفاده می کرد. یک بار اشتباهی از این گروه برای یک گزارش احساسی استفاده کرده بود، هرچه به خودش فشار آورد تا طرف را بگریاند فقط نگاهش می کرد. آخر سر هم با عصبایت مصاحبه را قطع و شروع به غر زدن بر سر دانش آموز بیچاره کرد. اما دانش آموز همچنان با خونسردی فقط نگاهش می کرد. وقتی علت را جویا شدم، گفت : فیلمردار با این کارها دارد از احساسات و عواطف ما و بیننده ها سوء استفاده می کند ما ها را پخمه گیر آورده و ....
این ماجرا گذشت تا محرم و صفر امسال یک برنامه تلوزیونی با موضوع مصاحبه و گفت و گو با هنرمندان، ورزشکاران و چهره های سرشناس از تلویزیون پخش شد. کارگردانش همان فیلمبردار سفر زیارتی دهه 80 بود.
هر شب یک نفر را دعوت می کرد و خودش از پشت دوربین با لحنی آرام و عاطفی شروع به پرسش می کرد. چنان با مهمان بیچاره ور می رفت و انگلکش می کرد که طرف می دید اگر گریه یا حداقل بغض نکند خیلی زشت است. و یه جورایی به اهل بیت علیهم السلام جسارت کرده. مثلا با لحنی جِلف و مصنوعی می پرسید : اگر امام حسین علیه السلام صدایتان را بشنود الان چه می گویید؟ دو دقیقه با امام درد و دل بکنید؟ دلتان برای کربلا تنگ نشده؟ این پرچم از حرم رسیده، با این پرچم حرف بزنید. رو به دوربین ما با آقا حرف بزننید. این هدیه از طرف امام است باز کنید ببینید و .....
مهمان بیچاره را کاری می کرد که زار زار بگرید و این آقای بی انصاف برنامه اش را گرم کند.
نمونه دیگر این رفتارها را در ایام شهادت و ولادت معصومین علیهم السلام در شهر و روستاها، هیئات، مساجد، بیمارستان، زندان های ... زیادی می بینیم. یک عده با لباس خادمی و آتش و اسفند یا بدون این چیزها، یک پرچم دست می گیرند یا داخل جعبه گذاشته راه می افتند بین مردم ساده دل که آقا بیایید ببوسید این پرچم گنبد است. بله پرچم گنبد است، محترم است، مقدس است، متبرک است اما چرا با احساسات مردم بازی می کنید؟ چرا اینقدر خشک و خالی؟ عصر حجر نیست که فقط یک پرچم هم از حرم اهل بیت (علیهم السلام) به عنوان تبرک غنیمت باشد، اگر می خواهید دل این مردم را به دل امامشان گره بزنید بسم الله تعدادی را به حرم ها مُشَرَّف بکنید، سفره داری کنید، گره گشایی کنید، حرم فقط پارچه روی گنبد دارد؟ تبرکی های دیگر ندارد؟ سوغات ندارد؟ نذورات و موقوفات ندارد؟ فقط آتش اسفند دارد؟
خلاصه این ترفندهای احساسی و تهییج کردن مخاطب، نخ نما شده است و نه تنها حس خوبی به مردم نمی دهد، بلکه شاید آنها را به مرور منزجر، و بیگانه هم خواهد کرد.
#ترفند
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN