☑️ همراهان خیمه فاطمیه سلام
✍️دلنوشته روحانی جانباز علی تقوی
فاطمه، کوثر خلقت، انسان کاملی بود که ای محمد! اگر فاطمه نبود نه تو را خلق می کردم نه علی را
*طاهره؛ صدیقه؛ مبارکه؛ زکِّیّه؛ راضیه؛ مرضیه؛ مُحدِّثه و زهرا* امین وحی خدا را به وجد میآورد.
در آسمانها به *نوریه؛ سماویه و حانیه* مشهور بود.
پس چرا در زمین، پهلویش را شکستند
*مگر چنین نازدانه آسمانی را با سیلی فرش زمین میکنند
مگر ضاربان، همان امت پدر نبودند
چرا با یگانه دخترش چنین کردند
کدام مذهب چنین میکنند که با میوه دل پیامبر خاتم کردند
چه داغ سنگینی که تنها یادگار پیامبر خاتم را بیش از سه ماه تحمل نکردند
و این داغ را تا ابد بر دل دوستانش گذاشتند که هیچ نشانی از قبرش نداشته باشند
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
.
#پویش_کتابخوانی
اولین و جامعترین کتاب در باز کردن گرههای ذهنی در بحث #جمعیت و #فرزندآوری با متنی روان، جذاب و کاربردی به قلم استاد #محسن_عباسی_ولدی
روشهای تهیه کتاب با تخفیف ویژه و ارسال رایگان:
1️⃣ از طریق سایت #پویش
https://iranjavanbeman.ir
2️⃣ ارسال کلمه "ایران" به سامانه ۳۰۰۰۱۵۱۵۱۰
3️⃣ تماس یا ارسال کلمه "ایران" در شبکههای اجتماعی به شماره ۰۹۰۵۲۳۵۹۴۳۰
#جمعیت #فرزندآوری
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
21.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
☘️مکتب سردار سلیمانی، قطره ای از کوثر مکتب فاطمی
💠شباهت ها و تفاوت های این دو مکتب
#حاج_قاسم
#سردار_سلیمانی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
شاخصههای جامعه بصیر.docx
حجم:
20.8K
.
🔆شاخصههای جامعه بصیر
✍️ طاهره کنگازیان
آن روز آبستن وقایعی مهم و روشنگرانه بود که پرچم حریت و مردانگی ملتی حماسهساز، زمانشناس و دشمنشناس را به اهتزاز درآورد. ۹ دی ۱۳۸۸ که روز بصیرت و میثاق امت با ولایت نام گرفت، آیینهی تمامنمای شور و شعور مردمی انقلابی شد که حرکتی خودجوش را در پهنهی تاریخ ثبت کردند.
در این روز مردم هوشیار و همیشه در صحنهی سرزمین سرافرازمان، ایران، از هر طبقه و هر قشر با هر سلیقهی سیاسی خروشیدند و سه روز پس از اتفاقات روز عاشورا، خشم مقدس خود در برابر هتک حرمتهای عدهای غافل و مزدور اجانب را به جهانیان نشان دادند. مردم تبریز از طلایهداران این حرکت ولایی بودند. با این حرکت حماسهساز، دشمنان خدا و دینش مایوس گشته و قلب امام زمان (عج)و نائب برحقش، حضرت آیت الله العظمی خامنهای (دامت برکاته) شادمان شد.
🔗 متن کامل را در فایل👆 بالا بخوانید
#بصیرت
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
💠 چند حبه شیرین امید
✍️ علیرضا قربانی
رفیقی چند روز پیش میگفت: نا امید شدهایم، کمی هم از امید بگو! از راهی که میتوان یافت یا ساخت.
🔹از من بپرسید، ناامیدی آفت ذهنهای ساده است؛ ذهنهایی که آنقدر هستی را ساده کردهاند که هیچ فرصتی در دل معادلاتش یافت نمیشود. یا از دریچه دیگر، ذهنهایی که تعادلی در نگاه ساختار-عاملی ندارند؛ یا همه چیز را معلول ساختار میبینند و به خود حق عاجز بودن میدهند، یا در نقطه مقابل، همهچیز را قابل تغییر میدانند و بعد از چند برخورد با دیوارهای شیشهای ساختارها، مایوس میشوند. ساختار که میگویم، منظورم عامِ عام است، از ساختارهای عیان و نیمهعیان اجتماعی، تا ساختارهای کاملا پنهان ذهنی و زبانی و غیره.
🔹امید، پاداشی است که به ذهنهای پیچیده و صبور میدهند. آدمی که هر روز فقط ۱ درصد از روز قبلش بهتر میشود، چقدر در پایان سال پیش افتاده؟
ذهن ساده این یک درصد را در ۳۶۵ روز سال ضرب میکند و میگوید ۳۶۵ درصد.
ذهن نیمهپیچیده میگوید این محاسبه غلط است. مثلا از روز دوم به سوم، این "آدمِ یکدرصد رشد کرده"، یکدرصد رشد میکند، نه آدم روز اول. پس جواب درست، به توان ۳۶۵ رساندن عدد ۱.۰۱ است. حساب کنی میشود حدود ۳۷۰۰ درصد یعنی سی و هفت برابر روز اول!
️ ذهن پیچیده میداند که حتی این هم غلط است. کسی که ۱٪ رشد کرده، در روز دوم به انسانی دیگر با مهارتهایی دیگر با افقی دیگر، با مدل تفکر دیگر تبدیل شده که جهان را طور دیگری میبیند و جهان هم طور دیگری به او نگاه میکند. او در جهان فرصتهای جدیدی مییابد و بقیه هم او در او فرصتهای جدیدی برای تعامل میبینند. ذهن پیچیده بازی را مثل مار و پله میبیند، که گاهی یک خانه جلوتر رفتن، سرنوشت بازی را زیر و رو میکند. ذهن پیچیده میگوید فقط راه بیفت و هیچ محاسبهای نکن؛ حتی اگر پایت شکسته، خودت را کشانکشان جلو ببر؛ جلوتر خبرهایی است که فقط با رفتن میتوانی ببینی و درکشان کنی.
🔹تتا اینجایش را خدا و پیغمبری ننوشتم. ذهن خیلی پیچیده میگوید: راه که بیفتی، خدا به کار تو ضریب میدهد. راه بیفت و بگذار ردّ پایت بر زمین، نامه درخواستی باشد که به خدا مینویسی.
🔹یک کاری بکن، یک چیزی یاد بگیر، یک چیزی بنویس، یک چیزی بساز، یک زنگی بزن، یک قراری بگذار، یک کاری بکن. راه برو، فقط یک درصد راه برو. ایدهات را مسخره میکنند؟ یک نمونه ولو مسخره از آن بساز و بفرست برای صد نفر که ۹۹ نفرشان به تو بخندند. نمیدانم، یک کاری بکن، یک کار حتی مسخره. یک چیزی یاد بگیر ولو یک چیز کوچک. سر و پا یک تعادلی با هم دارند. بزرگ شدن سر نسبت به پا، قلم پا را میشکند؛ زیاد فکر کردن، گاهی وزنه میشود برای راه رفتن..
امید، پاداش ذهنهای پیچیده و صبور است.
🔹فقیر بود. آمده بود از پیامبرمان کمکی بگیرد. نشسته بود و منتظر بود که در فرصتی حرفش را بزند. آقا یک طوری که مثلاً مخاطبش عام است، فرمودند: "کسی که از ما چیزی بخواهد، به او میدهیم و کسی که بینیازی نشان دهد، خدا بینیازش میکند." مطلب را گرفت ولی بعدا همسرش گفت شاید برداشتت اشتباه باشد. دوباره برگشت و سه بار این ماجرا تکرار شد. فهمید ماجرا را. نه کاری بلد بود و نه پولی داشت. رفت یک تبر قرض کرد. از کوه و دشت هیزم جمع کرد و آورد فروخت. یک مدتی بعد، تبر را خرید، بعدتر دوتا شتر خرید و همینطور روز به روز غنیتر شد.
🔹راستش را بخواهید من باور نمیکنم کسی سراغ پیامبر ما بیاید و بعد آقا دست خالی برش گردانند. آقا کف دست او چند حبه شیرین "امید" گذاشتند. و این امید شد سرمایه اولیه تجارت او.
میدانید کجایش برایم جالب است؟ اینکه "...خدا بینیازش میکند..."، چطور در این داستان دارد رقم میخورد. خدا از طریق قدمهای کوچکی که خودت برمیداری، بینیازت میکند.
امید پاداش ذهنهای پیچیده و صبور است. امید پاداش دلهای با ایمان است.
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🔆 شما از چشمهایش بگویید و من از موهایش
✍️ علیرضا قربانی
🔹جلوی آینه ایستادهای و موهایت را شانه میکنی. خیلی اتفاقی نگاهت میافتد به چند تار موی سپید روی شقیقه. حجم انبوهی از احساسات متفاوت به سراغت میآید. یک اتفاق معمولی میشود مبدا یکی از لحظات بسیار خاص زندگیات. در کسری از ثانیه، دهها حس متفاوت را تجربه میکنی؛ حس بزرگتر شدن، حسرت لحظات از دست رفته، دغدغه به سرانجام رساندن دغدغههایت، آلارمهای سفر بزرگی که در پیش داری، حتی نوعی حس وقار و دهها احساس دیگر.
🔹به گمانم اولین حس، اصیلترین حس است؛ همان حسی که کمتر در مسیر ساختار وجودت آلوده شده و قبل از اینکه تو وارد فرآیند ادراک شوی، به سراغت آمده. همان حسی که در مقابلش کاملا منفعل بودهای.
اولین حسی که تجربه کردم این بود: هرکدام از این موها انگار ما بهازاء بخشی از زندگیام است. انگار میکنی شمعهای کوچکی هستند که با گذشت زمان، دانهدانه فوتشان میکنی و تمام میشوند. موهای سپید برای من شمعهای فوت شده بودند و در همین کسری از ثانیه از خودم میپرسیدم: در چه راهی صرف شد؟ در همین کسری از ثانیه، پرسشی مهیب خورد در صورتم و من را برد به جایی دیگر.
🔹یاد موهای سیاه و سپید حاجی افتادم. شما از چشمهایش بگویید و من از موهایش. من جوابی برای موهای سپیدم نداشتم. فقط سرخوشانه شمعها را فوت کرده بودم، اما دستهایم خالی بود. اما فکر میکنم او برای تکتک موهای سپیدش جواب دارد، هرکدامش حتما حکایتی دارد. همین است که سپیدیاش به وقارش افزوده.
دوباره نشستهام و نامهاش به دخترش را میخوانم:
"دخترم خیلی خستهام. سی سال است که نخوابیدهام اما دیگر نمیخواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک میریزم که پلکهایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بیپناه را سر ببرند."
🔹نشستهام و غرق شدهام در دریای کلماتش. چقدر لطیفی مرد! بیاختیار ذهنم میرود سراغ روایت نبوی. آنجا که از حضرت از اجر عظیم جوانی میگویند که "أَفْنَى شَبَابَهُ فِي طَاعَةِ اَللَّه" جوانی که جوانیاش را خرج خدا کرده.
نگاهی به موهای سپید روی شقیقهام میکنم و نگاهی به موهای سپید او. من کجا و تو کجا..
شما از چشمهایش بگویید و من از موهایش..
#حاج_قاسم
#سردار_سلیمانی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
.
◾️زهرا سپاه مرتضی بود و علمدارش
✍ محمدتقی عارفیان
▪️صلی الله علیک ایتها الصدیقة الشهیدة
یکباره آتش شعله زد عالم سراسر سوخت
وقتیکه پیش چشم مردم ناگهان در سوخت
نامردمان مزد رسالت را عجب دادند
از ظلمشان، بعد از نبی، قرآن و کوثر سوخت
هم غنچهای از بوستان فاطمه افتاد
هم روح مابین دوپهلوی پیمبر سوخت
شد سورۀ کوثر سراسر شعلهور از کین
یعنی "فَصَلِّ" با "لِرَبِّک" سوخت "وَانْحَر" سوخت
وقتیکه آتش در سرای مرتضی افتاد
گویی که قرآن هم از اول تا به آخر سوخت
هم روی بانوی دو عالم شد کبود از ظلم
هم در میان آتش از او موی و معجر سوخت
در با لگد وا شد بهپا شد محشر کبری
روضه چه جانکاه است و کوتاه است: مادر سوخت
زهرا سپاه مرتضی بود و علمدارش
آری، علمداری که پیش میر لشکر سوخت
در حملۀ ظلم و نفاق و لشکر شیطان
افتاد از پا حیدر و محبوب داور سوخت
هر بیت آتش دارد از این داغ عالمسوز
از سوز آه فاطمه دیوان و دفتر سوخت
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
.
موفقیت به استعداد نیست به استمرار است
به تلاش مستمر
دنیا پر است از آدمهای با استعدادی که ادامه ندادهاند...
✍️ مرتضی امینی
#هایکو #مینیمال
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
#فقط_اشاره تا بعد...✍️
درباره این که یک یادداشت از سوی رهبر انقلاب تأیید میشود، می توان صحبتها کرد و یادداشتها نوشت ...
امروز #نویسندگان_حوزوی از این رویداد خوشحال است، می داند راهی که آغاز کرده است، آغاز راه است، می داند استادان حوزه و دانشگاه و هر علاقهمند به نوشتن و نویسندگی، میتواند در قله تأثیرگذاری مکتوب در رسانهها و اجتماع قرار بگیرد.
این سالها بارها در مجامع حوزوی این را تأکید کردیم که نیاز امروز حوزه ایجاد #پویش_نوشتن است؛ البته برخی مدیران حوزه به توهم فکر میکنند اگر پویش راه بیافتد بیکار میشوند (این را نباید می نوشتم... به قول معروف بقیه اش بووووق)
برای رسیدن به یک یادداشت معیار بیشتر بخوانیم و بیشتر بنویسیم و راحت با مخاطب حرف بزنیم.
سخن بسیار است، ان شاء الله پس از مناسبت های این روزها به مسأله یادداشت بیشتر می پردازیم
#تحریریه_مدادالفضلاء
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
✳️ این یادداشت روز آقای صرفی نویسندهی خوش ذوق، با سواد و بیادعای کیهان، درباره حاج قاسم که توجه #رهبر_انقلاب را جلب کرده است
👇👇
💠 ستاره قاسم در کهکشان راه خمینی
✍️ محمد صرفی
♦️چقدر خوب است که کودکان وقتی به دنیا میآیند کسی نمیداند سرنوشت چه تقدیری برای آنان رقم زده و تاریخ برای شانه نحیف برخی از این کودکانگریان، چه مأموریتی گرانسنگ تدارک دیده است. آری! اینگونه بود که دست فرعون بهرغم تمام دست و پا زدنهایش، به فرزند عمران و یوکابد نرسید و موسی دودمان طاغوت عصر خود را در نیل بر باد داد. و آن زمانی بود که از چشم دنیااندیشان و ظاهربینان کار مؤمنان به پایان رسیده بود؛ در پیش، امواج خروشان نیل بود و از پس، لشکر جرّار فرعون. اما تقدیر الهی چیز دیگری بود. پس فرمان آمد که ای موسی! عصای خود را بر دریا بزن ... و شد آنچه ناشدنی مینمود.
♦️تابستان سال 1953 برای «دوایت آیزنهاور» سی و چهارمین رئیسجمهور آمریکا شیرین بود. ماموران سازمان CIA در تهران به فرستادگان و مزدوران بریتانیایی که دیگر کبیر نبود پیوستند و عملیات آژاکس را با موفقیت به سرانجام رساندند. دولت وقت با کودتا سرنگون شد و شاه لرزان و فراری دوباره بر تخت نشست. «آلن دالس» رئیس CIA اگر از آینده چیزی میدانست بدون شک پنج سال بعد، تیمی از ماموران خود را بار دیگر راهی ایران میکرد اما این بار نه به مقصد تهران بلکه به «قناتملک»، روستایی در دل کویر مرکزی ایران. به خانه ساده و محقر مشهدی حسن.
🔗 متن کامل در کانال یادداشت خوانی
#حاج_قاسم
#پویش_نوشتن
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
5.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 محله سیدالشهدای پردیسان میزبان شهید مدافع حرم
✔️ وعده ما صبح پنج شنبه روزشهادت حضرت زهرا(س) دبستان امام علی(ع)
اين گل را به رسم هديه
تقديم نگاهت كرديم
حاشا اينكه از راه تو
حتى لحظه اي برگرديم
يا زينب
از شام بلا شهيد آوردند
با شور و نوا شهيد آوردند
سوي شهر ما شهيدي آوردند
در خون خفته كه نگذارد
نخل زينبي خم گردد
حاشا از حريم زينب
يك آجر فقط كم گردد
يا زينب
#محله_ی_سیدالشهداء
🔅 @m_Seyedoshohada