eitaa logo
نویسندگان حوزوی
4.3هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
606 ویدیو
204 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🍃#شبکه_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه شما فاضل ارجمند 🌱 یادداشت شما با این مشخصات پذیرش می‌شود ۱. نام و نام خانوادگی... ۲. از استان ... ۳. نشانی کانال شخصی @Jahaderevayat 🚫 این صفحه تبلیغ و تبادل عمومی ندارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
📰 دکه روزنامه‌ - سه‌شنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۱ @Farsna
جشنواره هنری، ادبی و خبری «روایت جهاد» در قم برگزار می‌شود ⚜️ با محوریت جهاد تبیین و خدمت جهادی 🔹هنری: نماهنگ، نقاشی، موشن گرافیک و... 🔹ادبی: فیلمنامه، شعر، دلنوشته و... 🔹خبری: تیتر، مصاحبه، گزارش و... 🔰 نحوه ارسال آثار: 🌐 revayat-jahad.ir ▪️شماره تماس: ۰۹۹۱۹۱۵۲۰۲۴ 📍مهلت ارسال آثار: ۳۰ دی‌ماه ۱۴۰۱ 🔘 اختتامیه: ۳۰ بهمن‌ماه ۱۴۰۱
نویسندگان حوزوی
✔️ همه نویسنده‌ایم «هر کسی داستان خود را می‌نویسد» ✍️ سید عبدالله هاشمی ❇️همیشه داستان خوب داستان
. نخستین بار است این: 🖌 نوشته‌ای از اعضای نویسندگان را در این فضا سنجاق می‌کنم به پاس تقدیر از نویسنده‌ی فرهیخته آقای هاشمی و همه‌گیرشدن نوشتن و به احترام قلم و قلمدان و قلمدار
. فاطمیه‌ی امسال، با فاطمیه‌های قبل فرق می‌کند! ما چادرکشیدن را به چشم دیده‌ایم... ✍️محمدجواد محمودی @HOWZAVIAN
💠 من از اول هم خیلی دانش‌جوع بودم ✍️زهرا کبیری پور از اول ابتدایی که خواندن و نوشتن را یاد گرفتم تا امروز هیچ کتابی نمی‌توانست از چشم من پنهان بماند. در خانه‌ی ما از همان بچگی بیشتر کتاب‌های مذهبی در دسترس بود، ولی به اندازه‌ی دو تا طاقچه و خوب این برای منِ کتاب‌خوار خیلی ناچیز بود، یادم می‌آید سیره‌ی پیشوایان را دو بار خوانده بودم، رساله‌ی آیةالله لنکرانی را هم همین‌طور؛ با اینکه پدرم مقلد امام بود من هنوز هم نفهمیدم چرا ما در خانه‌مان رساله‌ی آیةالله لنکرانی را داشتیم؟! بگذریم... این کتاب خوان بودنِ من برای خانواده‌ام دردسر شده بود، چون تأمین کتاب برایشان خیلی سخت شده بود، دیدم این‌طور فایده ندارد هجوم آوردم به روزنامه‌خوانی تا این ولع را هرطور شده برطرف کنم، حالا شاید با خودتان بگویید چرا روزنامه؟! چون در دوره‌ی ما دهه شصتی‌ها روزنامه خیلی جایگاه ویژه‌ایی داشت، مثلا بابا وقتی کباب می‌خرید دورش را روزنامه پیچیده بودند، مادرم وقتی سبزی می‌خرید دورش روزنامه پیچیده شده بود، وقتی از اتوشویی لباس می‌گرفتیم با روزنامه تحویلمان می‌دادند، حتی گوشت را بعد از گذاشتن در پلاستیک با روزنامه می‌پیچیدند، در واقع در آن دوره هر طرف را که نگاه می‌کردید روزنامه می‌دیدید، از بس که ما نسل فرهیخته‌ایی بودیم و من تمام آن‌ها را می‌خواندم، از صفحه‌ی اقتصادی گرفته تا ورزشی. وقتی همه به سمت کباب هجوم می‌آوردند من حمله می‌کردم تا روزنامه‌ی آغشته به بوی کباب را از پاره شدن احتمالی نجات دهم. این ولع خواندن ولو هر چیزی حتی نوشته‌های روی دیوارها با من بود و از من یک دختر سر به هوا ساخته بود تا اینکه شانزده آذر سال ۷۹ من شدم کتاب‌دار کتابخانه‌ی دبیرستانمان و از همان روز این شانزده آذر برایم مقدس شد و من حتی روحم خبر نداشت که آن روز، روز دانش‌جوع است. من هر سال با یک عدد کیک یزدی و یک شمع کوچک این روز را برای خودم جشن می‌گرفتم؛ تا شانزده آذر ۹۲ آن روز وقتی از بوفه‌ی دانشگاه داشتم برای بزرگداشت این روز عزیز کیک می‌خریدم، فروشنده به من گفت: تبریک می‌گم، با یک علامت سؤال بزرگ روی سرم مات و مبهوت به او خیره شده بودم و درحالی که داشتم در مغزم آنالیز می‌کردم که این آقای محترم از کجا و چگونه پی به این راز برده است، دیدم به یک نفرِ دیگر هم همین را گفت و من تازه آن روز بعد از نگاه کردن به رویدادهای تقویم بادصبا فهمیدم که شانزده آذر روز دانش‌جوع است، روزی که من سال‌ها بود به یُمن کتاب‌داری از کتاب‌هایی که تا سال آخر دبیرستان ولع من را به خوندن تأمین کرده بودند، برای خودم جشن می‌گرفتم. @HOWZAVIAN
🔴 حیف از این فرصت‌سوزی‌ها ✍️ محمد رسول صفری عربی، نویسنده حوزوی صبح امروز، پانزدهم آذرماه ۱۴۰۱، «اجتماع بزرگ حوزویان و مردم ولایتمدار قم در حمایت و تجدید عهد با مقام عظمای ولایت و محکوم کردن توطئه شوم استکبار جهانی» را پشت سر گذاشتیم. یقینا یکی از پرجمعیت ترین اجتماعات حوزویان در سال های اخیر، همین اجتماع بود؛ اما باید گفت «حیف از این فرصت سوزی ها». جای سوال است که چرا چنین اجتماعاتی باید در فضای محصور مدرسه مبارکه فیضیه برگزار شود. اگر چنین اجتماعی را در صحن و سرای حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) برگزار کنیم، چه مشکلی پیش خواهد آمد؟ اگر این اجتماع عظیم را به میدان آستانه بیاوریم، کجای برنامه دچار مشکل می شود؟ اگر این خیل عظیم عاشقان ولایت، نظام و انقلاب را در فضای باز روبروی مسجد امام حسن عسکری (ع) ساماندهی کرده و برنامه باشکوهی را در میان مردم برگزار کنیم، چه آسیبی وارد خواهد شد؟ از طرف دیگر، مکان هم برای حضور این تعداد از طلاب و فضلا کافی نبود. ورودی مدرسه مبارکه فیضیه که قفل از جمعیت بود و درب ورودی دارالشفاء هم به خاطر ازدحام جمعیت، بسته شده بود. تا چه زمانی باید در فضای محصور مدرسه مبارکه فیضیه، این اجتماعات عظیم را داشته باشیم؟ چرا بیرون نمی آییم؟ چرا اجتماع صنفی خودمان را در میان مردم برگزار نمی کنیم؟ چرا صدای حمایت طلاب و فضلا از نظام و مطالبه گری عاقلانه و خیرخواهانه از دولتمردان را به همگان نمی رسانیم؟ چرا در دنیایی که رسانه حرف اول را می زند، هنوز برای اجتماعات مان نمی توانیم پیوست رسانه ای تعریف کنیم؟ با همین اجتماعات محصور، صدایمان را به مردممان نرساندیم و به همین دلیل است که باید بشنویم: چرا صدایی از روحانیت در نمی آید. آیا بعد از ۴۴ سال برگزاری مراسمات گوناگون، هنوز باور نداریم که طلاب، فضلا، روحانیون و مردم ولایتمدار پای کار انقلاب هستند؟ به قول استاد رحیم پور، چهل سالی است که مسئولین به دنبال براندازی هستند و مردم نمی‌گذارند. فقط باید گفت: حیف از این فرصت سوزی ها. @HOWZAVIAN
📣 شبکه نویسندگان حوزوی آرزوی تحقق یافته‌ی من و شما...