تقدیم به استاد فرشچیان ...
خزانِ پنجرهی خشک را بهار کشید
شکوفه های تر و تازه، نونوار کشید
هزار سال عقب رفت در سکوت زمان
و روی شاخه خشکیدهای هَزار کشید
عصای معجزهاش در تصوری آبی
برای تشنگی دشت، آبشار کشید
دلش به نام امامی قرار تازه گرفت
و روی دامنش آهوی بیقرار کشید
چقدر در پیات ای شاهکارِ بی تکرار
غروبهای غم انگیز، انتظار کشید
در آن افق، که پیاده غروب آمده بود
به تاخت، در پیِ خورشید، یک سوار کشید
به چشم های تری که به حرف آمده بود
در آن کویر عطش، سرمهی غبار کشید
نگاه کرد به نقاشی اش ، دلش لرزید
و بیمقدمه آهی ادامهدار کشید...
#میثم_داودی
#استاد_فرشچیان
#محمود_فرشچیان
🔗 در شبکه تعاملی با شاعران حوزوی
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
💎@howzavian | نویسندگان حوزوی