┉━❀یک عاشــــــقانه آرام❀━┅
«میسره» از سفر تجاری برگشته و مشغول شرح وقایع بود. «خدیجه» اما مثل چند روز پیش، خاطرش مشغول رویای چند سحر گذشته بود. همان رویایی که خورشید، گرداگرد کعبه چرخیده و آرام در منزل خدیجه فرود آمده بود، خدیجه خوابش را با «ورقه بن نوفل» در میان گذاشته و ورقه، پسر عموی یکتا پرستش، نوید آیندهای روشن را به او داده بود.[۱]
میسره، کارگزار خدیجه در کاوران، آسمان را به ریسمان بافته و مشغول شرح احوال سفر بود. لابهلای کلماتش از کرامات و بزرگی اخلاق محمدامین میگفت، از سخنان دانشمند یهودی و مژده ظهور نبوت در محمد.[۲] حرفهای میسره رشته خیال خدیجه را گسسته و چنان نوری از دریچه قلبش نفوذ کرده و ارادتش به محمد را بیش از پیش میکرد. از همان روزهایی که آوازه امانتداری و صداقت محمد امین کوچه به کوچه و دهان به دهان گشته و به کاروان تجاری خدیجه رسیده بود، بانو، تمام کمالات انسانی را به غایت در رفتار محمد دیده و سرمایهاش را به دست امین مکه سپرده بود. اکنون ۲۵ روز از بازگشت کاروان از شام گذشته و خدیجه در فکر در هم شکستن قالبهای پوسیده جاهلیت در ازدواج بود. پیش از آن به خواستگاری بزرگان و اشراف قریش دست رد زده و به سرشناسانی مانند عقبهابنابیمحیط، صلتابنابی یهاب، ابوجهل و ابوسفیان پاسخ منفی داده بود. اکنون بانو در نهایت هوش و خردمندی، سعادت دو دنیای خویش را در دستان امین قریش دیده و برخلاف زنان قبیله که در تصمیم به ازدواج مال و مکنت دنیوی و مادی افراد را میسنجیدند، او دل به دریای کرامت و فضیلت محمد بن عبدالله سپرد و او را در آستانه محبت خویش نشاند.
خدیجه در حالی به همسری محمد رغبت نشان داد که بزرگانی از مکه طالب وصلت دختر خویلد بودند. تمامی این مردان، رفاه و آسایش مطلوب غالب زنان را به وی ارزانی میداشتند و غلامان و کنیزان و جاه و جلال مضاعفی را به وی تقدیم میکردند؛ اما او با شناخت روح محمد که از چشم مشرکین مکه به دور مانده بود، مردی را برگزید که نه تنها در همان آغاز تهیدست بود که هیچ گاه نیز بر ثروت همسر نیفزود و تمام آن را نیز به زعم اهل تکاثر به باد داد. محمد نه تنها غلام و کنیزی در خانه خدیجه نیفزود که زید را نیز آزاد کرد و او را به خلاف سنت اشرافی، پسر خوانده خود خواند و همچون فرزندی واقعی بر سر سفره خدیجه نشاند.
ورقه، واسطه خواستگاری خدیجه بانو از محمد شد و ابوطالب خطبه خواند: «الحمد لله الذی جعلنا من زرع ابراهیم و ذریة اسماعیل، و جعل لنا بیتا محجوجا و حرما آمنا یجبی الیه ثمرات کل شیء...»[۳] و خدیجه را که در تاریکی عصر جاهلیت طاهره بود با محمدامین دست به دست کرده و خدیجه در سرزمین «فبیتی بیتک و انا جاریتک»قدم گذاشت که ثروت و اعتبار و آبرو خرج کرد و نامش نه تنها بر بیکران قلب رسولالله که در پیشانی اسلام، بر بلندای عزت ثبت و سپید بختترین عروس تاریخ شد.[۴]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پینوشت:
[۱]. بحارالانوار، ج6، ص 104.
[۲]. سیره ابن هشام، ج1، ص189.
[۳]. من با یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۹۷.
[۴]. سفینة البحار،ج1،ص379.
✍ نرگس ایرانپور
#پیوندپربرکت
#سالروزازدواجپیامبروحضرتخدیجه
#دهمربیعالاول
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
@howzavian_hamedan