❣️"نگاه مکعبی" چیست؟
#مکث_قبل_از_عمل
نگاه مکعبی یا شش جهتی یک اصطلاحه؛ یعنی آدم هر عملی رو میخواد انجام بده، از چند جهت بهش نگاه کنه...
ما آدما معمولا از همون یک جهتی که اول به ذهنمون میاد کاری رو انجام میدیم یا نمیدیم، ولی در نگاه مکعبی سعی میکنیم از چند زاویه ی دیگه هم به قضیه نگاه کنیم.
🔶 مثلا دوست دارم فلان چیز رو به دوستم بگم؛
نگاه مکعبی میگه:
اثراتش رو هم بررسی کن، اگه بگی، اثراتش و عواقبشش چیه؟
شاد میکنه یا ناراحت؟
یا مثلا رفتار یکی ناراحتم میکنه، تو ذهنم اول میگم:
قطع رابطه یا برخورد باهاش.
🔷نگاه مکعبی میگه:
عجله نکن، شاید فلان مشکل رو داشته که با تو بد برخورد کرده. شاید حواسش نبوده، شاید فشار کارش زیاده بهم ریخته...
نگاه مکعبی نیاز به "مکث قبل از عمل" داره...
سخته، ولی نهایتا کارهامون تو شبانه روز پخته تر میشه، احتمال اشتباه میاد پایین و موفقتر میشیم.
@mohamadiye
..............................
#تجربه
#تفکر
#نویسندگان_حوزوی
@howzavian
📢 فرصتی برای نشر دیدگاه نخبگان حوزه
✴️ توصیههای سلوکی آیتالله قاضی طباطبائی
✍️ احمدحسین شریفی
#تفکر
سیدعلی قاضی طباطبائی سال ۱۲۸۲ قمری (فروردین ۱۲۴۸) در شهر تبریز به دنیا آمد و سال ۱۳۶۶ قمری (بهمن ۱۳۲۵) در نجف اشرف از دنیا رفت و جنازه مطهرشان در قبرستان وادیالسلام، جایی که خیلی به آن علاقه داشت و فراوان آنجا میرفت و ساعتها در آنجا سر در جیب تفکر مینهاد، دفن شد.
او افزون بر تخصص در فقه و اصول و تفسیر و رجال و درایه و ادبیات عرب، از بزرگترین عارفان و تأثیرگذارترین مربیان معنوی در دوران معاصر بوده است. او که خود پرورشیافته عارفان و زاهدان بزرگی چون شیخ محمد بهاری و سیداحمد کربلایی (هر دو از شاگردان عرفانی ملاحسینقلی همدانی) بود، پرورشدهنده شاگردانی افسانهای چون آیتالله محمدتقی آملی، علامه طباطبائی، آیتالله الهی طباطبائی، آیتالله بهجت، آیتالله مرعشی نجفی، شهید دستغیب، سیدهاشم حداد و سیدعبدالکریم کشمیری نیز بود.
یکی از ویژگیهای سلوکی آیتالله قاضی طباطبایی تفکر بود. او فراوان به قبرستان وادیالسلام میرفت و ساعتهایی طولانی را در آنجا به تفکر سپری میکرد. آیتالله محمدتقی آملی، از تربیتیافتگان مکتب عرفانی آیتالله قاضی، میگوید:
«من مدتها میدیدم که مرحوم قاضی دو سه ساعت در وادیالسلام مینشینند، با خود میگفتم: «انسان باید زیارت کند و برگردد و به قرائت فاتحهای روح مردگان را شاد کند، کارهای لازمتر هم هست که باید به آنها پرداخت!» این اشکال در دل من بود اما به احدی ابراز نکردم. مدتها گذشت و من هر روز برای استفاده از محضر استاد به خدمتش میرفتم، تا آنکه از نجف اشرف بر مراجعت به ایران عازم شدم ولیکن در مصلحت بودن این سفر، تردید داشتم. این نیت هم در ذهن من بود و کسی از آن مطلع نبود. شبی بود میخواستم بخوابم؛ در آن اتاقی که بودم، در تاقچه پائین پای من کتاب بود؛ کتابهای علمی و دینی. در وقت خواب، طبعاً پای من به سوی کتابها کشیده میشد، با خود گفتم: برخیزم و جای خواب را تغییر دهم یا لزومی ندارد، چون کتابها درست مقابل پای من نیست و بالاتر قرار گرفته، و این، هتک حرمت کتاب نیست. بالاخره بنابر آن گذاشتم که هتک حرمت نیست و خوابیدم. صبح که به محضر استاد، مرحوم قاضی رفتم و سلام کردم: فرمود: «علیکم السلام! صلاح نیست شما به ایران بروید. و پا دراز کردن به سوی کتابها هم هتک احترام است.» بیاختیار هول زده گفتم: «آقا! شما از کجا فهمیدهاید؟» فرمود: «از وادی السلام فهمیدهام».
#اخلاق #اندیشه
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN