eitaa logo
نویسندگان حوزوی
3.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
479 ویدیو
177 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🌤نوشتن، هوای تازه است و نویسندگی، نان شب. 🍃#مجله_ی_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه نخبگان و اندیشوران #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای 👇 ارتباط @Jahaderevayat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔗 مروری بر دیدگاه نویسندگان حوزوی و اعضای تحریریه مدادالفضلاء ⚽️ «رشد فرهنگی با فوتبال» به قلم علی کردانی بازی‌کنان، مربیان و برپاکنندگان اگر به این باور برسند که از ورزش به ویژه فوتبال می‌توان به انتشار الگوهای اخلاقی و فرهنگی رسید، نگاه منفعت‌طلبانه و خودپسندانه باید رخت ببندد. ظرفیت الگوسازی و الگو‌دهی در مستطیل سبز بیش از آنی است که فکرش را بکنیم؛ چنان‌چه مسئولان برگزارکننده بدانند که در هنگام برگزاری یک مسابقه ۹۰ دقیقه‌ای، نوجوانان و جوانان چه به صورت خودآگاه و ناخودآگاه الگویاب هستند. 🔗 متن کامل... 📌«نیاز؛ محور تربیت» به قلم محمدجواد محمودی اگر می‌خواهیم فرزندمان، متربی‌مان، دوست‌مان و یا هر کس دیگری را در انتخاب مسیر صحیح کنیم، باید به او نشان دهیم که این مسئله نیاز او است و باید او را به این برسانیم که این مسئله وی را به کمال می‌رساند. اگر بخواهیم او را مجبور به انتخاب مسیری کنیم، مطمئنا حتی اگر در کوتاه مدت اثر داشته باشد، در بلند مدت اثر نخواهد داشت و چه بسا اثر داشته باشد. پدر، مادر، مربی، استاد، همسر و دوست اجازه ندارد حق انتخاب شخص مقابلش را نادیده بگیرد و باید بداند اگر بخواهد متوسل به زور یا تنبیه و محرومیت مدام بشود، اثری جز لجبازی در پی نخواهد داشت؛ چرا که آدمی اگر ببیند حق انتخاب ندارد -ولو اینکه آن راهی که مجبور به آن شده، خوب و صحیح باشد- برای اینکه ثابت کند است، دست به لجبازی می‌زند. 🔗 متن کامل... 💠دلگویه‌های فاطمه میری، عضو تحریریه مدادالفضلاء خدیجه عروس آمنه شد. و بازار عشق رونق گرفت. 🔗 هایکونویسی‌های دیگر... 🌛«مثل ماه» به قلم باران نجاتی فاطمه بانو داشت با چرخ خراب و سیاهش، روی تخت چوبی حیاط، برای نوه ی دختری اش، لباس می دوخت. می ترسید حالا دیگر دیسیپلین خانوادگی آنها، اجازه‌ی پوشیدن چادر را به آنها ندهد. بالاخره دختر و نوه اش ، زنگ در را زدند و وارد حیاط کوچک خانه شدند. تویی که اگر بیایی، همه‌ی «یو» ها رنگ می بازند. 🔗 متن کامل... 🌏 دنیای مفارقت به قلم مرضیه رمضان قاسم دنیا تنگ و تاریک می شود نفس های پدر به شماره می افتد و غمی سنگین قلب فرزند را می فشارد، پدر در حال مفارقت از دنیاست و نفس های پایان عمر را تجربه می کند و این نفس های پایانی برای پدر و فرزند سخت و جانسوز است و لحظه ی وداع فرا می رسد پدر آشیانه ی دنیا را رها می نماید و برای فرزند دنیایی چونان قفسی می ماند که دیگر نفس کشیدن در آن هم سخت و دشوار می گردد ادامه زندگی که جای خود دارد. 🔗 متن کامل... ☂️ «قیاس مع الفارق» به قلم عصمت مصطفوی درست مثل شب های پر ستاره و بی فروغ شِعب ابی طالب! این درسِ هر شبش بود؛ فدایِ جان برایش! او تنها ماند و شمایِ او به سوی مدینه رهسپار شد. 🔗 متن کامل... ⭕️ جنگ نرم به قلم محمدجواد محمودی در میدان جنگ نرم، قلم، اسلحه‌ی اهل علم است و کلمات، فشنگ‌هایی هستند که به قلب شبهات شلیک می‌شوند. هر افسر جنگ نرم، باید خشاب اندیشه را، با مطالعه و تحقیق پُر کند، تا در میدان جهاد تبیین مغلوب نشود. 🔗 متن کامل... @HOWZAVIAN