💠«همین روزها، هشتادسال پیش»
✍️زهرا نجاتی، عضو تحریریه مجتهده امین
هفده دی سالها پیش محجبترین زنان مشهد که بهخاطر تسلیم ارادهی رضاشاهی، چادرهایشان را کنار نگذاشته بودند، توسط رضاشاهی به گلوله بسته شدند که بعدها تطهیر شد. آنقدر که وقتی نمایندهی سویس پیشش آمد، گفت: سلام بر سایهی خدا. و تصور کنید کسی که بزرگترین هنر زورگوییش بود، در جوابش چه گفت!؟ گفت: گاهی با خودم فکر میکنم، شاید خود خدا باشم.
همان رضاشاه، که به دروغ برای تطهیرش روایتهایی ساختند نظیر اینکه وقتی نانوایی را دید که در نان، برادهی چوب میریخته، او را در تنور انداخته. روایتی که به دروغ ساختند اما به همهی ما رسیده و بعضاً باورش هم کردهایم.
همان رضاشاه، زنانی را در مسجد و درحرم امام رئوف علیه السلام، به گلوله بست به جرم چادر به سر کردن و چه زنانی که بچههایشان سقط شد و چه زنانی که از غم واندوه آب شدند و چه زنانی که خانهنشین شدند و چه سختیها که کشیدند تا حالا به دروغ باز طرفداران همان رضاشاه و فرزند ملعون بیعقلش، به طمع بالاکشیدن ثروت این ملت، شعار زن_زندگی_ آزادی ، سر دهند و عدهای ساده، پشت سرشان مو پریشان کنند و گمان کنند این جماعت دلسوزشان هستند.
یاد و خاطرهی مرحوم بهلول، سخنران حادثهی گوهرشاد و تمام شهدای گلولهباران، گرامی و الهی که دعایشان شامل حال جامعهی امروز ما!
پ.ن: مجموعهی سعدا دو کتاب خاطره از شاه و محمدرضا به نامهای «خودخدا» و «فرستادهخدا»، در دههی فجر، منتشرخواهند کرد، لطفا بخوانید.
#سبک_زندگی
#روزحجاب
#پویش_نوشتن
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN