💠 گذری بر فیلم سینمایی «غریب»
✍️ ابراهیم شریفی، پژوهشگر اخلاق و رسانه
🔹 به اتفاق جمعی از دوستان طلبه به دیدن فیلم خوب غریب رفتیم، فیلمی جذاب و تام و تمام را به نظاره نشستیم، فیلمی که مخصوصا به حیث دیالوگ ها و طراحی سناریو، شخصیت پردازی، بازیگران کاربلد، صحنه های اکشن در کنار جلوه هایی از درام جزو بهترین ها و حرفه ای ها بود. خدا قوت به موسسه اوج و حامد عنقا(نویسنده).
🌐 فیلم را برای سنین پایین با درجه احساسات بالا توصیه نمیکنم ولی اگر با برخی از صحنه های خشونت آمیز که به فراخور داستان و متناسب با جنایت های جریان کومله تدوین شده است مشکلی نداشتید با خانواده به تماشای فیلم بنشینید.
🔆 فیلمی که مصداق بارز رسانه گرم است که لحظات نابی را رقم می زند و مجال از دست دادن نیست، داستان و روایت گری اش دنباله دار است و مخاطب را خسته نمی کند و این می شود نقطه قوت معرفی یک قهرمان که می تواند موجب تقویت عزت نفس یک ملت شود.
🔻یک الگوی انقلابی آمیخته با عقلانیت البته در اوج انسان دوستی را مشاهده خواهید کرد که اخلاق را با اقتدار آشتی و جدیت را با لبخند پیوند داده است. الگویی سرشار از ذکاوت نظامی گری که در هنگام عبادت، زاهد شب و در میدان جنگ، شیران اند؛ شیر خمینی... و کیست خمینی که یکی از پرورش یافتگان مکتبش می شود «محمد بروجردی»💯
روحمان با یادشان شاد و راهشان پر رهرو...
#غریب
#تحلیل_فیلم
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
"جناب خدیجه(س) #غریب است. حالا شمامیگویید مادر یازده امام، [امّا]در واقع مادر دوازده امام؛ چون ایشان #مادر_امیرالمؤمنین هم هست. ایشان امیرالمؤمنین را درآغوش خودش، دردامان خودش، در زندگى خودش پرورش داده تا چند سالگی"
بیانات دردیدار دستاندرکاران همایش بزرگداشت حضرت خدیجه(س)
#حضرت_خدیجه
#امّالمومنین
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
◼️باوفایِ غریب!
✍️مجید ابطحی
_از شهر خارج شد، زن و بچه ها را هم با خودش نبرد، آن ها را سپرده بود به خدا. ماموریت داشت و تمام همّ و غمّش اجرای ماموریت بود؛ دستور مولایش این بود که به شهر دیگری برود، کسی که چنین مولایی داشته باشد «فرزند و عیال و خانمان را چه کند»؟
از مکه تا مدینه را با اسب رفت! مسافتی حدود 400 کیلومتر! یعنی بیش از دو برابر فاصله ی قم تا تهران! در عشق مولایش این هم عجیب نیست!
_دستور تشکیلاتیِ فرمانده این بود که مخفیانه حرکت کند، از مدینه به سمت کوفه خارج شد، با دو راهنما. یک شب راه را گم کردند، و آن دو راهنما گرفتار تشنگی شدید شدند؛ به گونهای که از تشنگی و حرارت هوا، از راه رفتن باز ماندند.
مسلم، به هر طریقی که بود خود را به کوفه رساند.
_دوازده هزار نفر قول دادند که مولایش را تنها نخواهند گذاشت، آن هم چه قولی! بیعت!
خوشحال بود باخود میگفت مولایم با همین تعداد می تواند علیه طاغوت قیام کند.
نامه ای نوشت و به مولا خبر داد که شهر آماده است!
_چند روز گذشت...
نقشه ها و دسیسه های شیاطین شروع شد. عده ای را به زر خریدند و عده ای را به زور!
_از آن جماعتی که قول داده بودند خبری نبود، با 30 نفر نماز جماعت را شروع کرد و از آن ها یک نفر هم نماند تا در شهر غریب راهنمایی اش کند!
_#غریب بود و تنها...
دستگیرش کردند...
بالای قصر سرش را جدا کردند و بدنش را از بالا بر زمین انداختند...
_#وفا کرد...
#باوفای_غریب
#مسلم_بن_عقیل
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN