❇️ عکس یا عسک؛ واقعا مسأله این است!؟
✍️ محمدرضا بابایی
شاید تنها جایی باشد که با شنیدن کلمه عسک خندم که نگرفت، بلکه به حال گوینده این کلمه کلی غبطه خوردم ...
با همان سادگی خود، با موتوری که صدای موتور اِژ می داد خود را به من رساند، مثل همه مردم که فکر می کنند طلبه ها همه کاره این کشور هستند شروع کرد به گفتگو و درد دل، اما درد دل او جنسش با بقیه درد دل ها متفاوت بود از وضعیت اقتصادی نگفت، دم از اختلاس ها هم نزد، فقط با همان سادگی خود از من پرسید اون عسکی که روی این دیوار موسسه ای که شما از آن خارج می شوید را چرا پاک کردید(کردند)؟
گفتم پدرجان چه عکسی؟
عسک امام خمینی (ره) را می گویم دیگر حاجی جان! همون که ما رو یاد آن مرد خدا می انداخت.
من که تازه فهمیدم چقد راز ماجرا پرتم و دنبال حوائج دنیایی خویشم، از این همه مادیت خود شرمسار و از زلالی او حظ نفس بردم، طوری که خستگی جلسه چند ساعته ای که داشتم از بدنم رفت و به جایش شوق و انگیزه ای نشست که نمود خارجی اش این بود که بی اختیار دست او را بوسیدم، آخر شبیه همان دستی بود که پیامبر گرامی آن را بوسید.
آری دستانش پینه بسته و زمخت بود اما قلبش نرم و احساسش لطیف.
تمام گله مندی اش از این دنیا این بود که چرا عکس یا به گفته خودش عسک امام را از اینجا برداشتید منِ بیسواد با دیدن آن یاد امام می افتادم و فاتحه ای برایش می خواندم تا ذره ای از دینم را به آن مرد بزرگ ادا کنم، معلوم نبود اگر ایشان نبود وضعیت مملکت و مردم ما چی می شد، البته شما روحانیون هم زحمت می کشید و ما قدردان شما هستیم اما امام به گردن همه ما حق دارد، اگر میشه بگین که عسک امام را مجدد اینجا نصب کنند تا امثال من هم به یاد امام باشیم.
این دو دقیقه، اندازه دو ترم درس معرفت و مرام را بهم یاد داد که تا آخر عمر آن را فراموش نخواهم کرد.
#کارگر
#اجتماعی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN