هدایت شده از •
#بخش_دوم
ببینید علمای بزرگی که #مشروطیت را امضا کردند (مثل مرحوم «آخوند خراسانی»، مرحوم «آقاشیخ عبدالله مازندرانی»، مرحوم آقا «سید اسماعیل صدر» و دیگران) حرفشان این بود که میگفتند «ما یک قدم، به آنچه که به حکومت اسلامی نزدیک است، نزدیکتر میشویم.» یعنی برای خاطر #یک_قدم، #یک_حکم اسلامی را، #یک_اصل را، در #متمّم_قانونِ اساسیِ دوران #مشروطه گذاشتند. این چیزی بود که مرحوم «شیخ فضل الله نوری» و دیگران به نظرشان میرسید و واقعاً کار بسیار بزرگی کردند. حال شما این آرزوهای هزارساله و امیدهای انباشته را، با آنچه که در یک #برهه_زمانی و در یک #فرصت_رحمانی و یک نفحه از #نفحات_ربوبی، به وسیلهی یک #مردِ_الهی به دست آمد، مقایسه کنید. اگر خدای متعال #امام را برای زمان ما ذخیره نکرده بود، همهی این شرایط باز هم منتهی به این قضیه نمیشد.
ما از نزدیک، قضایا را شاهد بودیم. بنده به این معنا شهادت میدهم. خیلیها بودند: #علما بودند، #فضلا بودند، #بزرگان بودند. ولی اگر #شخص_امام و آن #استقامت، آن #توکّل، آن #امید_به_خدا، آن #امید_به_مردم و #خوش_بینی به آحاد ملت که در شخص ایشان بود و در احدی غیر از امام ندیدیم نمیبود، این معنا حاصل نمیشد. بنده عمرم با علما و بزرگان و قشرهای مختلف روحانی گذشته است؛ امّا احدی را ندیدهام که این قدر به مردم خوشبین باشد و در مردم مایهها و جوهر رشد سراغ داشته باشد. آن ایمانش به خدا بود و آن ایمانش به مردم یؤمن بالله و یؤمن للمؤمنین؛ آن توکّلش و آن شجاعت و نترسیدنش از مرگ و آن بیعلاقگیاش به زخارف دنیا. اوّلِ پیروزی انقلاب، وقتی که آقازادهی یکی از علمایِ معروفِ مبارز، چند صباح بازداشت شده بود و آن آقا خیلی متأثّر و ناراحت بود، در قم خدمت امام رفتیم. ایشان گفت: «اگر این #احمد را بگیرند و بکشند [حالا اینش یادم نیست] من در باطن قلبم هم متأثّر نمیشوم!» امام چنین شخصیتی بود؛ در حالی که به فرزند خود بسیار علاقه داشت. اگر آن توکّل، آن بیاعتنایی به دنیا و آن شجاعت و قاطعیت نبود، اگر همهی ما و همهی کسانی که در این راه بودند جمع میشدند، این قضیه اتّفاق نمیافتاد، و ممکن بود چیز دیگری بشود. یعنی این نمیشد که شد. این یک فرصت الهی بود و خدای متعال اسباب را جمع آورد و حتّی کسی مثل امام را برای این کار انتخاب کرد. «و انَّ الله اذا اراد شیئاً هیَّئا اسبابة.»
این، خواست خدا بود. من و شما، حالا در مقابل چنین وضعی قرار داریم. این #شوخی_است!؟
⁉️[آیا] این درست است که تا در #یک_گوشه، #مختصر نابسامانیای به عقیده و سلیقه کسی پیدا شود، ریش بجنباند و بنا کند #اعتراض و اشکال کردن!؟ تا یک مشکل در ادارهای برایش پیدا شد، یا یک مأمور دولتی، چپ نگاهش کرد، یاوه بسراید که: حالا هم مثل زمان فلان است!؟ این ناشی از #نفهمیدن آنچه که واقع شده است نیست!؟ این، ناشی از #عدم_معرفتِ نعمتِ خدا نیست!؟ یا خدای ناکرده، ناشی از #انکار_نعمت خداست؟ «یعرفون نعمتالله ثم ینکرونها» این #جفا نیست به این حرکتِ به این عظمت!؟ مگر وقتی حکومت درست شد، صحیح شد، موازین حکومت، موازین کاملی شد؛ [آیا] در سراسر این حکومت، همهی کارها درست خواهد بود!؟ از کجا چنین چیزی ثابت شده است!؟ در زمان امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام که مثال عدل و تقواست دیگر شما از امیرالمؤمنین که کسی را عادلتر و باتقواتر سراغ ندارید؟! مگر حُکّامی که بر ولایات مسلّط بودند و خودِ امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام فرستاده بود، همه «ابوذر» و «سلمان» بودند!؟ خیر! چهار نفر مثل ابوذر و سلمان و عمار و فلان داشت. مابقی، #آدم_های_عوضی بودند. تاریخ را بردارید نگاه کنید!
این، #تاریخ است؛
یکی از استانداران امیرالمؤمنین «زیادابن ابیه» بر منطقهی وسیعی حاکم بود. بسیاری از این قبیل، در اطراف و اکناف بلاد اسلامی بودند. امام حسن مجتبی علیهالصّلاةوالسّلام، سردار بزرگ جنگش «عبیدالله بن عباس» بود که میدانید چه کار کرد. شبانه رفت با «معاویه» که آن طرف بود، #مذاکره کرد. #پول گرفت، لشکرگاه خودش را ترک کرد و به دشمن #پناهنده شد! امروز اگر یک سرباز شما به دشمن پناهنده میشود، چگونه دربارهاش قضاوت میکنید؟ شب خوابیدند، صبح بلند شدند دیدند فرماندهی کلّ نیروهای امام حسن علیهالصّلاةوالسّلام، از خیمه بیرون نمیآید؛ یکساعت، دوساعت...!! بعد رفتند داخل خیمه، دیدند نیست! دقّت کردند، دیدند آن طرف خیمه، شکافته است. بعد، قضیه روشن شد. در رأس کار چه کسی بود؟ امام حسن مجتبی علیهالصّلاةوالسّلام.
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=4010
🗓 ۱۳۷۲/۰۵/۰۵
🔘 بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران، حضرت آیتالله امام خامنهای، در جمع علما و روحانیون «تبریز»