امام صادق (ع) فرمودند:
امْتَحِنُوا شِيعَتَنَا عِنْدَ ثَلَاثٍ عِنْدَ مَوَاقِيتِ الصَّلَاةِ كَيْفَ مُحَافَظَتُهُمْ عَلَيْهَا وَ عِنْدَ أَسْرَارِهِمْ كَيْفَ حِفْظُهُمْ لَهَا عِنْدَ عَدُوِّنَا وَ إِلَى أَمْوَالِهِمْ كَيْفَ مُوَاسَاتُهُمْ لِإِخْوَانِهِمْ فِيهَا.
شيعيان ما را در سه مورد امتحان كنيد:
1. موقع فرا رسيدن وقت نماز، بنگريد كه چگونه بر آن مواظبت مى كنند.
2. درباره اسرارشان كه چگونه آن را از دشمن ما حفظ مى كنند.
3. درباره اموالشان، بنگريد كه چگونه به برادرانشان كمك مى كنند.
📚 الخصال ؛ ج1 ؛ ص103.
حکایت
امام زمان (ع) به سید بحرالعلوم درباره ثواب گریه بر امام حسین (ع) چه فرمودند؟
سید بحرالعلوم رحمه الله به قصد تشرف به سامرا تنها به راه اُفتاد، در بین راه راجع به این مسئله که گریه بر سیدالشهدا علیه السلام گناهان را میآمرزد فکر میکرد، همان وقت متوجه شد که شخص عربی ، سوار بر اسب به او رسید و سلام کرد بعد پرسید : "جناب سید درباره چه چیز به فکر فرو رفتهای ؟ اگر مسئله علمی است بفرمائید تا با هم صحبت بکنیم.
سید بحرالعلوم عرض کرد در این باره فکر میکنم که چطور میشود خدایِ تعالی این همه ثواب به زائرین و گریه کنندگان حضرت سید الشهداء ع میدهد ، مثلاً در هر قدمی که در راه زیارت برمیدارند، ثواب یک حج و یک عمره در نامه عملشان مینویسند و برای یک قطره اشک گناهانشان آمرزیده میشود؟!
آن سوار عرب فرمود: « تعجّب نکن. من برای شما مثالی میآورم تا مشکل حل شود، پادشاهی به همراه درباریان خود به شکار میرفت، در شکارگاه از لشکریان دور شد و آنها را گم کرد. به سختی فوق العادهای اُفتاده و بسیار گرسنه شده بود تا این که چشمش به خیمهای افتاد، وارد آن خیمه شد، در آن سیاه چادر، پیر زنی را با پسرش دید، آنها در گوشه خیمه بُز شیردهی داشتند و از راه مصرف شیر این بز زندگی خود را میگذراندند، وقتی سلطان وارد شد او را نشناختند ولی به خاطر پذیرایی از مهمان، آن بز را سر بریدند و کباب کردند، چون چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند.
سلطان شب را همان جا خوابید و روز بعد از ایشان جدا شد و هر طوری بود خودش را به درباریان رساند و جریان را برای اطرافیان نقل کرد، در نهایت از ایشان سؤال کرد؛ اگر من بخواهم پاداش میهمان نوازی پیرزن و فرزندش را داده باشم چه عملی باید انجام بدهم ؟
یکی از حضّار گفت: خوب است پادشاه بر اساس کرامتشان در ازای آن یک بز، به او صد گوسفند بدهند. دیگری گفت : صد گوسفند و صد اشرفی به او بدهید. نفر سوم گفت: علاوه به اینها فلان باغ را هم به ایشان بدهید تا برای همیشه زندگی راحتی داشته باشند.
وزیر اعظم که از همه حکیمتر بود، گفت: جناب سلطان شما اگر بخواهید جبران کنید باید کل سلطنت و تاج و تخت و داراییتان را به ایشان بدهید که تازه آن وقت مقابله به مثل کردهاید و بدون هیچ لطف اضافهای فقط محبتشان را جبران نمودهاید چرا که آنها هر چه را داشتند به شما تقدیم کردند و شما هم باید آنچه دارید به آنها تقدیم کنید.
بعد سوار عرب به سید فرمود: «حالا جناب بحر العلوم حضرت سید الشهداء علیه السلام هر چه از مال و منال و اهل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پیکر داشت، همه را در راه خدا داد. پس اگر خداوند به سیدالشهدا علیه السلام این همه مقام و به زائرین و گریه کنندگان آن حضرت این همه اجر و ثواب بدهد نباید تعجب کرد. چون خدا که خداییاش را نمیتواند به سید الشهداء علیه السلام بدهد اما در ازای آن، این همه مقامات به او داده است.
وقتی شخص عرب این مطالب را فرمود، از نظر سید بحرالعلوم غائب شد و بعد ایشان متوجه میشود که آن سید عرب امام زمان علیه السلام بوده است.
📚 امام زمان و سید بحر العلوم.
امام صادق عليه السّلام فرمودند:
مِنْ أَشَدِّ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ ذِكْرُ اللَّهِ كَثِيراً ثُمَّ قَالَ أَمَا لَا أَعْنِي سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ إِنْ كَانَ مِنْهُ وَ لَكِنْ ذَكَرَ اللَّهَ عِنْدَ مَا أَحَلَّ وَ حَرَّمَ فَإِنْ كَانَ طَاعَةً عَمِلَ بِهَا وَ إِنْ كَانَ مَعْصِيَةً تَرَكَهَا.
از سخت ترین چيزهايى كه خداوند بر بندگانش واجب فرموده؛ این است که زیاد ياد خدا باشند. سپس فرمود: آگاه باشيد؛ منظورم گفتن
«سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اكبر».
نيست، گرچه اين هم از ياد خداست، و لكن مرادم ياد خدا نزد حلال و حرام خداست، كه اگر واجب بود به آن عمل كند و اگر حرام بود آن را ترك نمايد.
📚 مشكاة الأنوار في غرر الأخبار ؛ النص ؛ ص54
پیامبر ص فرمودند:
مَرَارَةُ الْحِلْمِ أَعْذَبُ مِنْ حَلَاوَةِ الِانْتِقَامِ وَ ثَمَرَةُ الْحِقْدِ النَّدَامَةُ وَ مَنْ صَبَرَ عَلَى مَنْ يَكْرَهُ أَدْرَكَ مَا يُحِبُّ وَ الصَّبْرُ عَلَى الْمُصِيبَةِ مُصِيبَةٌ لِلشَّامِتِ بِهَا وَ الْجَزَعُ عَلَيْهَا مُصِيبَةٌ ثَانِيَةٌ بِفَوَاتِ الثَّوَابِ وَ هِيَ أَعْظَمُ الْمَصَائِبِ.
تلخى حلم گواراتر است از شيرينى انتقام، و ثمره كينه پشيمانى است، و هر كس صبر كند بر آنچه كه ناپسند است می رسد به آنچه كه دوست دارد، و صبر نمودن بر مصيبت، مصيبتى است بر دشمنان، و بی صبری نمودن بر مصيبت خود مصيبتى افزون است كه ثواب مصيبت را از بين مي برد، و اين(بی صبری) بزرگترين مصيبت است.
📚 إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ؛ ج1 ؛ ص74.
حکایت
مقام پدرت این حجره محقر نیست
فرزند مرحوم سید جمال الدین گلپایگانی می فرمودند:
پس از فوت پدرم، شبی در خواب دیدم حضورشان مشرف شدم و ایشان در اطاقی که فرش ان زیلو بود و فاقد اثاث بود نشسته اند.
گفتم: پدر اگر خبری نیست ما هم به دنبال کارمان برویم، وضع طلبگی در گذشته و حال همین است که به چشم می خورد.
فرمود: پسر حرف نزن.
هم اکنون ولی عصر ع تشریف می آورند. آنگاه پدرم از جا برخاست. متوجه شدم حضرت ولی عصر ع تشریف آوردند.
پس از عرض سلام و جواب، قبل از اینکه من حرفی بزنم، حضرت(ع) فرمودند:
سید محمد مقام پدرت این حجره محقر نیست بلکه مقامش آنجاست به محل مورد اشاره حضرت ع نگاه کردم قصری با شکوه و ساختمانی با عظمت – که قابل توصیف نبود – دیدم و خوشحال گردیدم.
📚 جمال عرفان
15.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استغفار صادقانه
🎙 آیت الله بهجت رحمه الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سید هاشم حداد رحمه الله و مشکل خانوادگی
🎙 استاد عالی.
عَنْ طَلْحَةَ الشَّامِيِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ قَالَ كَانُوا ثَلَاثَةَ أَصْنَافٍ صِنْفٌ ائْتَمَرُوا وَ أَمَرُوا فَنَجَوْا وَ صِنْفٌ ائْتَمَرُوا وَ لَمْ يَأْمُرُوا فَمُسِخُوا ذَرّاً وَ صِنْفٌ لَمْ يَأْتَمِرُوا وَ لَمْ يَأْمُرُوا فَهَلَكُوا.
طلحه شامى از امام باقر (ع) نقل مى كند كه درباره اين آيه «فلمّا نسوا ما ذكروا به، و چون فراموش كردند آنچه را كه به آنان تذكر داده شده بود» (كه مربوط به داستان اصحاب سبت از يهودى هاست) فرمود: آنها سه دسته بودند:
1. دسته اى خودشان فرمان خدا را پذيرفتند و ديگران را هم امر به معروف كردند، آنها نجات يافتند.
2. دسته اى خودشان، فرموده خدا را پذيرفتند ولى ديگران را امر به معروف نكردند، آنها به صورت مورچه مسخ شدند.
3. دسته اى نه خودشان فرمان خدا را پذيرفتند و نه امر به معروف كردند، آنها هلاك شدند.
✍️ طبق آيات قرآنى آن دسته از آنها كه خدا را نافرمانى كردند؛ يعنى همان دسته سوم، به صورت ميمون مسخ گشتند و مطرود شدند و طبق اين روايت دسته دوم آنها هم به صورت مورچه مسخ شدند و در بعضى از نسخه ها به جاى «ذرّ مورچه» كلمه «وزّ مرغابى» آمده است.
📚 الخصال ؛ ج1 ؛ ص100
امام زين العابدين عليه السّلام به شيعيانشان فرمودند:
عَلَيْكُمْ بِأَدَاءِ الْأَمَانَةِ فَوَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَوْ أَنَّ قَاتِلَ أَبِي الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع ائْتَمَنَنِي عَلَى السَّيْفِ الَّذِي قَتَلَهُ بِهِ لَأَدَّيْتُهُ إِلَيْهِ.
امانت را برگردانيد، قسم به آن كس كه محمّد ص را به حق به نبوت مبعوث گردانيد؛ اگر قاتل پدرم- حسين بن على ع- به من اعتماد كند و شمشيرى را كه با آن پدرم را كشت به من امانت دهد؛ آن را به او باز مى گردانم.
📚 مشكاة الأنوار في غرر الأخبار ؛ النص ؛ ص53.
امام علی ع:
التَّوَاضُعُ يَكْسِبُكَ السَّلَامَةَ.
تواضع تو را به سلامتی می رساند.
📚 كنز الفوائد ؛ ج1 ؛ ص320.
حکایت
[شفا یافتن حضرت آیة الله حائری توسط امام رضا علیه السّلام]
ایت الله مرتضی حائری فرمودند: من در یکی از سفرها مریض شدم به مرض سخت، و تب شدیدی داشتم؛ خیلی متأثّر شدم و ناراحت، ترس از اینکه من اینجا میمیرم و رفقای همسفر خود را به زحمت میاندازم! با آن حال کسالت و تب شدید به حرم امام رضا ع مشرّف شدم و بدن خود را به دیوارهای رواق مطهّر مالیدم، از حرم که بیرون آمدم در مسجد گوهرشاد، چنان تب رفته و خداحافظی کرده و بهبودی حاصل شده بود که برای هیچ کس به حسب ظاهر قابل باور نبود.
📚 مطلع انوار ج1.
حکایت
شفای محتضر به وسیله غبار حرم حضرت رضاعلیه السلام
یکی از موثّقین فرمود: به زنجان رفتم و از جوان مریضی که دکترها او را جواب کرده بودند و در حال احتضار بود، عیادت کردم. پس از مدّتی دیدم آن جوان خوب شده و از منزل بیرون آمده است. قصّه را از مادرش پرسیدم، گفت: پسرم به هوش آمد و گفت حضرت رضاعلیه السلام می فرمایند: از خاک قبر ما نزد شما هست، بگو از آن به بدنت بمالند تا شفا حاصل کنی، وقتی پسرم این را گفت، به یادم آمد که در سفر مشهد مقداری خاک حرم را با خود آورده بودم، رفتم مقداری از آن را به بدن پسرم مالیدم، پسرم فوراً شفا پیدا کرد و فردای آن روز به مغازه خود رفت.
آن شخص موثّق گفت: من از خود جوان نیز این قصّه را پرسیدم گفت: آری، در حال بیهوشی دیدم به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرّف شدم، حضرت از میان ضریح بیرون آمد و فرمود: به مادرت بگو از خاک حرم ما پیش شما هست، چرا به آن استشفا نمی کنید؟ من به هوش آمدم و این جمله را به مادرم گفتم و دوباره از هوش رفتم، چیزی نگذشت که به هوش آمدم و دیدم اثری از بیماری در وجودم نیست.
📚 روزنه هایی از عالم غیب.