پیامبر ص:
مَنْ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ أَلْفَ نَظْرَةٍ بِالْآيَةِ الْأُولَى وَ بِالْآيَةِ الثَّانِيَةِ اسْتَجابَ اللَّهُ لَهُ أَلْفَ دَعْوَةٍ وَ بِالْآيَةِ الثَّالِثَةِ أَعْطَاهُ اللَّهُ أَلْفَ مَسْأَلَةٍ وَ بِالْآيَةِ الرَّابِعَةِ قَضَى اللَّهُ لَهُ أَلْفَ حَاجَةٍ كُلُّ حَاجَةٍ خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة.
هر کس سوره توحید را قرائت کند،
با ایه اول ان خدا هزار نظر رحمت به او کند،
با ایه دوم هزار دعای او را مستجاب کند،
با ایه سوم هزار درخواست او را اعطا کند،
با ایه چهارم هزار حاجت او را براورده کند که هر حاجت ان بهتر از دنیا و اخرت است.
📚 بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج89 ؛ ص350.
🆔 @huoooo
حکایت
نقل است كه روزى شیخ ابوالقاسم(که یکی از اولیاء الهی است) در ميان مردم نشسته بود و حكم مى كرد، يكى از بزرگان به زيارت وى آمد و او را در چنين موقعيتى مشغول ديد. سجّاده بر حوض پر از آب افكند و به نماز ايستاد. چون فارغ شد، شيخ ابوالقاسم به وى گفت: اى برادر! اين كار كودكان است، مرد آن است كه در ميان چندين شغل، دل با خداى تعالى نگاه دارد.
📚 پاسداران حريم عشق ؛ ج3 ؛ ص142.
🆔 @huoooo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی کارتون گیر میکند
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را فقط به مادرشان حضرت زهرا سلام الله علیها قسم بدید...
🎙 شهید عبدالحسین برونسی
🆔 @huoooo
پیامبر ص:
إِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِقَوْمٍ خَيْراً أَهْدَى إِلَيْهِمْ هَدِيَّةً قِيلَ وَ مَا تِلْكَ الْهَدِيَّةُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ قَالَ الضَّيْفُ يَنْزِلُ بِرِزْقِهِ وَ يَرْحَلُ وَ قَدْ غُفِرَ لِأَهْلِ الْمَنْزِل.
هر گاه خداوند، نسبت به گروهى اراده نيكى كند، هديه اى به ايشان مرحمت مى فرمايد.
عرض شد: يا رسول الله (ص) آن هديه چيست؟
حضرت فرمودند: مهمان است كه با روزى خود مى آيد و وقتی می رود گناهان اهل خانه امرزیده مى گردد.
📚 مجموعة ورام ؛ ج1 ؛ ص6.
🆔 @huoooo
قدرت روحی مرحوم آیت اللَّه حاج شیخ حسنعلی اصفهانی(ره)
مرحوم آیت اللَّه حرم پناهی از شهید آیت اللَّه دکتر سید محمّدبهشتی - اعلی اللَّه مقامه - نقل کردند: شخصی شهردار مشهد شده بود، از نظر دینی وضع خوبی نداشت و متعبّد به آداب اسلامی هم نبود. پس از مدّتی او را دیدم که متعبّد به آداب اسلامی شده است.
از او پرسیدم: چطور تغییر کردی؟
گفت: واقع مطلب این است که در سالن بیمارستان شاه رضا موریانه پیدا شد و من نیز با جدّیت تمام به مبارزه با آن ها پرداختم، انواع دواهای موریانه کُش به کار گرفته شد، ولی نتیجه ای نداشت.
روزی در دفتر کار خود نشسته بودم یکی از کارمندان با اجازه به داخل اتاقم آمد، به او گفتم: چه کاری داری؟ گفت: می خواهم ببینم ناراحتی شما برای چیست؟ من با عصبانیت به او گفتم: به تو مربوط نیست.
وی از دفتر بیرون رفت، بعد با خود گفتم: این چه کاری بود مرتکب شدم، شاید او بتواند راهی را به من نشان بدهد. دوباره او را خواسته و مشکل موریانه را به او گفتم و اضافه کردم که اگر سالن خراب شود جواب رضاشاه را چه باید بدهم؟!
گفت: راه حل این است که پیش آقای حاج شیخ حسنعلی اصفهانی بروید و از ایشان کمک بگیرید. گفتم: تو برو و بگو. گفت: نمی شود، شما خودتان باید نزد ایشان بروید و مشکل را مطرح کنید. گفتم: پس بیا با هم برویم. او نیز قبول کرد.
تا آن که روزی با هم خدمت آن بزرگوار رسیدیم، ایشان را در اتاق بدون فرشی روی حصیر نشسته دیدیم، سر خود را بالا کرد و فرمود: چه می خواهید؟ مشکل را گفتم، آن بزرگوار کاغذی برداشت و روی آن نوشت: موریانه ها بروید. آن را به من داده و فرمود: این کاغذ را وسط سالن به سقف آویزان کنید.
من از حرف ایشان نزدیک بود بخندم، ولی به هر زحمتی بود خود را کنترل نمودم، آن گاه با هم برگشتیم، در راه به آن فرد گفتم: اگر من چنین کاری بکنم، همه جا پخش می شود و مورد تمسخر افراد می شوم. کارمند مذکور گفت: من آن را آویزان می کنم. فردا که به سالن آمدم، آن را به سقف آویزان دیدم، به ناگاه مشاهده کردم که تمام موریانه ها به صف شده و از سقف به پایین آمده و در همان جا می میرند. چیزی نگذشت که همه آن ها از بین رفته و لاشه های آن ها روی هم ریخته و انباشته گردید.
باز خاطره دیگر این که: خانم من به سرطان مبتلا شد، هرچه او را معالجه می کردم سودی نداشت، عاقبت به من گفت: شما پیش حاج شیخ حسنعلی برای موریانه رفتید، چرا برای معالجه من پیش ایشان نمی روید؟! گفتم: آخر تو بی حجاب هستی، چطور می توانیم پیش ایشان برویم؟ گفت: من چادر به همراه خود می آورم و نزدیک منزل ایشان که رسیدیم، چادر به سر می کنم.
سرانجام خدمت ایشان رسیدیم، ایشان پرسیدند: چه شده است؟ ماجرا را گفتیم. او انجیری را به همسرم داد و فرمود: آن را بخور. ایشان انجیر را خورد و پس از چندی خوب شد و اثری از سرطان باقی نماند. این جریان ها مرا به این نکته که عالم دیگری غیر از عالم مادّه وجود دارد، معتقد ساخت و سبب شد که تغییراتی در من به وجود آید.
📚 روزنه هایی از عالم غیب.
🆔 @huoooo
امام حسن عسکرى عليه السّلام:
أَنَّ أَبَا دُلَفَ تَصَدَّقَ بِنَخْلَةِ تَمْرٍ ثُمَّ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ تَمْرَةٍ مِنْهَا قَرْيَةً وَ كَانَ فِيهَا ثَلَاثَةُ آلَافِ تَمْرَةٍ وَ سِتُّونَ تَمْرَةً فَأَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَى بِهَا ثَلَاثَةَ آلَافِ قَرْيَةٍ وَ ستون [سِتِّينَ].
«ابو دلف» درخت خرمايى را كه سه هزار و شصت دانه داشت، در راه خدا به صدقه داد، و خداوند در عوض هر دانه خرما يك روستا به او عطا فرمود.
📚 إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ؛ ج1 ؛ ص110.
🆔 @huoooo
پیامبر ص:
مَنْ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ أَلْفَ مَرَّةٍ فَقَدِ اشْتَرَى نَفْسَهُ مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ مِنْ خَاصَّةِ اللَّهِ.
هر کس سوره توحید را هزار مرتبه بخواند، خود را از خدا خریده و از بندگان خاص خدا می شود.
📚 بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج89 ؛ ص356.
🆔 @huoooo
پيامبر (ص) فرموده اند:
مَنْ صَلَّى الْغَدَاةَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ فِي جَمَاعَةٍ فَهُوَ فِي ذِمَّةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
هر كس نماز عشاء و نماز صبح را با جماعت بگزارد، در پناه خداى عز و جل قرار مى گيرد.
📚 روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة) ؛ ج2 ؛ ص335.
🆔 @huoooo
اثر صداقت و کار خالص
رسول خدا (ص) فرمودند:
سه نفر از پيشينيان در حالى كه با هم راه مى پيمودند ناگهان باران گرفت و آنان به غارى پناهنده شدند تصادفاً در غار (بواسطه ريزش) بسته شد.
يكى از آنان گفت: دوستان به خدا سوگند كه به جز راستى هيچ چیز باعث نجات شما از اين گرفتارى نخواهد شد، پس هر يك از شما خداى را بخواند به آنچه خداى عز و جل مي داند كه او در گفتارش راستگو است.
يكى از آنان گفت: خدايا اگر آگاهى كه من کارگری گرفتم كه در مقابل يك پيمانه برنج عملى براى من انجام داد.
پس از پايان كار، کارگر رفت و مزدش نزد من ماند من آن برنج را كاشتم و از برداشت آن گاوى خريدم و پس از مدتى آن کارگر بازگشت و مزد خود را از من مطالبه نمود. گفتم: اين گاو را بگير و با خود ببر. گفت: من فقط يك پيمانه برنج نزد تو دارم. گفتم: اين گاو را برگير و با خود ببر كه اين از همان يك پيمانه برنج است او نيز گاو را پيش انداخته و برد بار الها اگر آگاهى كه من اين كار را از ترس تو انجام دادم گشايشى بكار ما بده. ناگهان سنگ کمی عقب رفت.
ديگرى گفت: بار الها اگر آگاهى كه مرا پدر و مادر پيرى بود و من هر شب از شير گوسفندانم بر ايشان مى آوردم شبى دير وقت رسيدم ديدم آنان را خواب ربوده و فرزندان و عيال خودم از گرسنگى نالان بودند ولى تا پدر و مادرم شير نمى آشاميدند من به اهل و عيال خودم شير نمى دادم پس من خوش نداشتم كه پدر و مادر را از خواب بيدار كنم و خوش نداشتم كه پدر و مادر از خواب بر مي خيزند و براى شير خوردن مرا نبينند.
لذا تا سپيده دم در بالينشان منتظر ماندم، اگر آگاهى كه اين كار را بخاطر ترس از تو انجام دادم گشايشى بما مرحمت فرما.
سنگ آنقدر شكافت كه آسمان را ديدند ولی هنوز نمی توانند از غار خارج شوند.(اینکه در ضرب المثل می گویند روشنایی اومد توی کار از اینجاست)
ديگرى گفت: بار الها اگر آگاهى كه مرا دختر عموئى بود كه از همه مردم بيشتر دوستش مي داشتم و من از او كام دل خواستم او نپذيرفت مگر آنكه صد دينارش بدهم. بدنبال صد دينار آنقدر تكاپو كردم تا بدست آوردم پولها را آورده و در دامنش ريختم او خود را در اختيار من گذاشت و چون قصد گناه کردم گفت: از خدا بترس. من از گناه صرف نظر کردم و صد دينار را نيز به او واگذاشتم اگر آگاهى كه من اين كار را از ترس تو انجام دادم گشايشى در كار ما ايجاد بفرما پس خداوند گشايش به آنان داد و از غار بيرون شدند.
📚 الخصال ؛ ج1 ؛ ص184.
🆔 @huoooo
زیارت عاشورا
آیت اللَّه العظمی بهجت فرمودند:
زیارت عاشورای غیر معروفه، زیارت خوبی است و نباید اسم آن را غیر معروفه بگذارند.
و نیز فرمودند: از امام هادی علیه السلام نقل شده است که در زیارت عاشورای معروفه اگر یک بار لعن را کامل بگوید و بعد 99 بار «اللّهمّ العنهم جمیعاً» بگوید و همچنین یک بار سلام را کامل بگوید و بعد 99 بار «السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی أولاد الحسین وعلی اصحاب الحسین» بگوید، کفایت می کند.
📚 روزنه هایی از عالم غیب.
🆔 @huoooo
حکایت
همنشین حضرت داود ع در بهشت
روايت شده كه حضرت داود ع عرض كرد: پروردگارا مي خواهم همنشينم را در بهشت بدانم كه كيست؟
خدا به او وحى فرستاد كه همنشين تو در بهشت «متى» پدر حضرت يونس ع است.
داود ع از پروردگار اجازه ى ملاقات با او را خواست خدا هم به او اجازه داد.
داود ع دست پسرش حضرت سليمان ع را گرفت تا آنكه بمنزل «متى» رسيدند. ديدند كه او را يك خانه اى از نى است. پرسيدند كجاست؟ گفته شد كه در بازار هيزم فروشان هيزم شكنى مي كند و مي فروشد.
داود و سليمان علیهما السلام نشستند در انتظار متى. ناگاه ديدند او مى آيد و پشته ى هيزمى بر سر دارد. هيزم را به زمين افكند بعد حمد خدا كرد و بعد هم گفت كيست كه از من بخرد جنس پاكيزه اى را بپول پاكيزه اى.
يكنفر قيمت گذارد و ديگرى هم خريد. سليمان و داود علیهما السلام به او نزديك شدند سلام كردند او گفت بفرمائيد منزل برويم.
روانه شديم با پول هيزم قدرى گندم خريد گندمها را با آسياب دستى آرد كرد بعد در ميان ظرفی خمير نمود سپس آتش تنور را روشن كرد نان پخت و نانها را حاضر كرد قدرى نمك آورد و ظرف آبى. دو زانو در مقابل سفره نشست لقمه ى اول را برداشت در دهان گذارد «و بسم اللَّه الرحمن الرحيم» گفت چون آن را جويد الحمد للَّه رب العالمين گفت.
بعد هر لقمه اى كه برداشت تا بآخر حمد و ستايش خدا كرد بعد آب آشاميد و خداى تعالى را حمد و ستايش نمود و گفت تو سزاوار ستايش و حمدى اى پروردگار آنچنان كه مرا غرق در نعمت فرموده اى كسى را چنين مشمول نعمت قرار نداده اى! زيرا كه تنم را سالم، گوش و چشمم را سالم قرار داده اى آنقدر مرا نيرومند قرار داده اى كه بروم بسوى درختى كه نه نهالش را من كاشتم و نه كشاورزيش را نموده ام و نه آن را نگهدارى كردم روزى مرا در آن قرار داده اى و مرا بر قطع آن درخت كمك نمودى كه بدوش كشم بياورم بسوى كسى كه آن را بخرد از من. من هم از آن پول گندمى را كه نكاشته و رنج زحمتش را نكشيده ام بخرم و سنگ را در دست من رام قرار دادى كه آن را آرد كنم و آتش را در اختيار من گذاشتى كه نان بپزم و براى من ميل و اشتها قرار دادى كه از روى ميل آن را بخورم و نيرومند شوم بر پيروى و اطاعت فرمان تو.
پس حمد و ستايش بر تو باد تا از من خوشنود شوى بعد با صداى بلند گريه كرد.
داود ع بفرزندش سليمان ع گفت سزاوار است كه براى مثل اين بنده ى سپاسگزار در بهشت مقام و منزلتى بزرگ باشد من بنده اى را سپاسگزارتر ازين نديده ام.
📚 إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ؛ ج1 ؛ ص119.
🆔 @huoooo