فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر معظم انقلاب
«همه آحاد مردم، تکتک آحاد مردم خودشان را موظّف بدانند که علاوه بر اینکه در انتخابات شرکت میکنند دیگران را هم به شرکت در انتخابات دعوت کنند؛ این، تواصی به حق است: «وَ تَواصَوا بِالحَق»(۱۶) که در قرآن کریم هست؛ این، توصیه کردن به حق است؛ این وظیفه است و این کار را انجام بدهند؛
افراد خانواده، دوستان، همکاران، معاشرین، آحاد مردم و کسانی که با آنها سر و کار دارید را به [شرکت در انتخابات] دعوت کنید».
آیت اللَّه العظمی بهجت فرمودند:
دعای فرج اگر موجب فرج عمومی نشود، برای دعا کننده موجب فرج خواهد بود إن شاء اللَّه، چنان که در برخی از روایات آمده: دعا کنید که در آن فرج شماست.
📚 روزنه هایی از عالم غیب صفحه 47
🆔 @huoooo
امام صادق (ع) فرمودند:
ثلاث من كن فيه زوجه الله من الحور العين كيف يشاء كظم الغيظ و الصبر على السيوف لله عز و جل و رجل أشرف على مال حرام فتركه لله عز و جل.
سه چيز است كه در هر كس باشد، خداوند او را با حور العين تزويج مى كند، بدان گونه كه دلخواه اوست:
۱.فرو خوردن خشم.
۲. صبر بر شمشيرها براى خدا.
۳. مردى كه بر مال حرامى دست يابد ولى به خاطر خدا آن را رها كند.
📚 الخصال ؛ ج1 ؛ ص85.
🆔 @huoooo
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
فلحك على خصمك بالاحتمال.
با تحمل و بردبارى بر دشمن چيره مى شوى.
📚 نثر اللآلئ / ترجمه شيخى ؛ النص ؛ ص90.
🆔 @huoooo
در تورات آمده:
يا ابن آدم، ليس من انكسر مركبه و بقي على لوحة في البحر بأعظم مصيبة منك، لأنك من ذنوبك على يقين، و من عملك على خطر.
اى فرزند آدم، كسى كه كشتى اش غرق شده و در روى يك تخته پاره در وسط دريا مانده، مصيبت و خطرش بیشتر از تو نیست زيرا تو به گناهانت يقين دارى و از اعمالت در خطر مسلم هستى(و معلوم نیست که قبول شود).
📚 الجواهر السنية في الأحاديث القدسية (كليات حديث قدسى)، ص: 162.
🆔 @huoooo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کسانی که دنبال دستور العمل در سیر و سلوک هستند...
🎙 استاد عالی
🆔 @huoooo
حکایت
داستانی عجیب در امانت داری از سیّد هاشم حطّاب
علامه طهرانی رحمه الله فرمودند:
سیّدی بوده در نجف اشرف از اعاظم علماء و اوتاد، معروف به سیّد هاشم حطّاب. ایشان در روز پنجشنبه و جمعه (تعطیلی دروس) به بیابان می رفتند و خار میکندند و به شهر حمل نموده و میفروختند و از ثمن آن امرار معاش مینمودند؛ بدینطریق صاحب کرامات زیادی شده و مردم به ایشان توجّه خاصّی داشتند.
اتّفاقاً یکی از مردمان ثروتمند عازم حجّ بوده و با خود صندوقچهای از جواهرات و نقود داشته و چون بیم از سرقت در راه حجّ داشته میخواسته آن را در نجف اشرف پیش کسی امانت بگذارد، از مردم جستجوی شخص امینی نموده مردم عطاری را که در تمام عمر به زهد و تقوا و دیانت معروف بوده (و صبحها پس از آنکه دکّان خود را باز مینموده ساعتی مردم را دور خود جمع نموده و نصیحت مینموده و مردم گریۀ بسیاری نموده سپس دنبال کارهای خود رهسپار میشدند) به او معرفی کردند. آن مرد غنی صندوقچه خود را نزد عطّار به امانت سپرده و عازم حجّ میگردد.
پس از مراجعت، از عطّار مطالبه صندوقچه خود مینماید و عطّار انکار مینماید! هرچه او دلیل میآورد و نشانی میدهد عطّار بر انکار خود میافزاید! به مردم میگوید، آنها میگویند ما هیچگاه کلام عطّار را حمل بر کذب ننموده و ادّعای تو را بر گفتار او ترجیح نخواهیم داد، چونکه به مراتب عدیده ما او را امتحان نموده و در این شهر به ورع و تقوا اشتهاری عظیم دارد.
بالأخره آن مرد غنیّ متحیّر خدمت سیّد هاشم رسیده و داستان را نقل میکند؛ سیّد هاشم میفرماید: فردا صبحگاه بیا برویم تا صندوقچه را به تو بازگردانم.
فردا صبح در خدمت سیّد به دکان عطّاری آمدند؛ سیّد هاشم دید عطّار مردم را جمع نموده و موعظه میکند و مردم مشغول گریه هستند، همینکه سیّد را دیدند همگی احترام نمودند. سیّد فرمودند: من میخواهم عطار حقّ موعظۀ خود را در امروز به من واگذارد! عطّار عرض کرد: بدیده منّت دارم.
سیّد فرمودند: در زمانی که طلبه بودم به کاظمین مشرّف شدم. روزی مقداری کالا از مردی یهودی خرید نموده و دو فلس بدهکار شدم که بعداً بپردازم. عصر رفتم که بدهم گفتند مرد یهودی فوت نموده است، به خانه مراجعت نموده شب در خواب دیدم صحرای محشر است و پل صراط کشیده شده و جهنّم از زیر آن با آتش غَلَیان دارد و مردم در آتش میجوشند، ناگاه من از روی پل مانند صرصر عاطف و برق خاطف عبور نموده و در وسط پل ناگاه یهودی سرش را از آتش بیرون آورده جلوی مرا گرفت؛ من مانند میخ توقّف نموده نتوانستم قدمی جلوتر بگذارم، یهودی گفت: ای خدای عادل این مرد دو فلس حقّ مرا نداده است، حقّ مرا از او بگیر و به من عطا کن!
سیّد فرمود: من گفتم چه میخواهی؟ گفت: فقط میخواهم یک جای بدن خود را به بدن تو گذارم تا آنکه قدری از آتش بدن من و حرارت آن تخفیف یابد!
گفتم: بگذار! او فقط سر یک انگشت خود را به سینۀ من گذارد، ناگاه از خواب بیدار شدم و دیدم از سینۀ من، جای انگشت او چرک و خون روان است!
سیّد سینۀ خود را باز نموده و گفت: ای مردم ببینید از جوانی تا به حال میگذرد و هنوز این چرک خوب نشده! و من شکر میکنم که خدا عذاب مرا در دنیا قرار داده.
عطّار که این مطلب را شنید مرد غنیّ را طلبیده و صندوقچه را به او ردّ کرد.
📚 مطلع انوار ج۱، ص۱۳۵.
🆔 @huoooo
امام زین العابدین ع فرمودند:
يقول الله يا ملك الموت من بقي فيقول ملك الموت بقي عبدك الضعيف المسكين ملك الموت فيقول الله مت يا ملك الموت بإذني فيموت ملك الموت و يصيح عند خروج روحه صيحة عظيمة لو سمعها بنو آدم قبل موتهم لهلكوا و يقول ملك الموت لو كنت أعلم أن في نزع أرواح بني آدم هذه المرارة و الشدة و الغصص لكنت على قبض أرواح المؤمنين شفيقا.
بعد از این که همه خلائق به غیر از عزرائیل مردند پس خدا مى فرمايد اى عزرائیل چه كسى باقى مانده؟
عرض مى كند: بنده ضعيف و مسكين تو عزرائیل.
خدا مى فرمايد: عزرائیل بمير به اذن من!
پس عزرائیل مى ميرد و در هنگام خروج روحش چنان صيحه مى زند كه اگر آدميان زنده بودند و صيحه او را مى شنيدند همه هلاك مى شدند. عزرائیل مى گويد: اگر مى دانستم كه در نزع روح بنى آدم اين قدر تلخى هست و شدت و غصه آن تا اين حد است هر آينه در قبض روح مؤمنين شفقت و مهربانى به كار مى بردم.
📚 إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ؛ ج1 ؛ ص54.
🆔 @huoooo