حکایت
نورافشانی دهان مبارک محدث بزرگوار حاج شیخ عبّاس قمی (ره)
مرحوم حجّة الاسلام آقای سید مرتضی سبزواری با دو واسطه موثّق نقل کردند: شبی به همراه یکی از دوستان از زیارت حضرت رضا علیه السلام باز می گشتیم. در بین راه از دور متوجّه شدیم شیخی عبا به سر کشیده و به طرف صحن می رود در حالی که گاهی جلوی او روشن می شود و دوباره خاموش می شود، از آنچه دیدیم بسیار تعجّب کردیم.
شخصی که همراه من بود، گفت: من جایی نمی روم تا بفهمم این روشنایی چه چیزی است که گاهی پدید می آید؟! نزدیک تر رفته و متوجّه شدیم چراغی در دست او نیست، بلکه او هر موقع ذکر می گوید، روشنایی حاصل می شود و وقتی ذکر تمام می شود روشنایی تمام می شود، جلوتر رفته دیدیم آن شخص بزرگوار مرحوم حاج شیخ عبّاس قمی(ره) صاحب کتاب مفاتیح الجنان است.
📚 روزنه هایی از عالم غیب.
🆔 @huoooo
حکایت
نقل است كه يكى از مؤمنين همواره از خدا طلب مى كرد كه او را از معصيت كردن حفظ کند، در خواب به او گفتند: اگر همه مردم را از ارتكاب گناه حفظ کنم، پس عفو و رحمت من شامل چه كسى مى گردد؟!
📚 إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ؛ ج1 ؛ ص110.
🆔 @huoooo
راز اندوه جبرئيل
امام صادق عليه السّلام فرمودند:
بَيْنَمَا رَسُولُ اللَّهِ ذَاتَ يَوْمٍ قَاعِداً إِذْ نَزَلَ جَبْرَائِيلُ كَئِيباً حَزِيناً فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ يَا أَخِي جَبْرَائِيلُ مَا لِي أَرَاكَ كَئِيباً حَزِيناً فَقَالَ وَ كَيْفَ لَا أَكُونُ كَذَلِكَ وَ قَدْ وُضِعَتْ مَنَافِيخُ جَهَنَّمَ الْيَوْمَ فَقَالَ وَ مَا مَنَافِيخُ جَهَنَّمَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ أَمَرَ بِالنَّارِ فَأُوقِدَ عَلَيْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى احْمَرَّتْ ثُمَّ أُوقِدَ عَلَيْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى ابْيَضَّتْ ثُمَّ أُوقِدَ عَلَيْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى اسْوَدَّتْ فَهِيَ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ وَ لَوْ أَنَّ حَلْقَةً مِنَ السِّلْسِلَةِ الَّتِي طُولُهَا سَبْعُونَ ذِراعاً وُضِعَتْ عَلَى الْجِبَالِ لَذَابَتْ مِنْ حَرِّهَا وَ لَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الزَّقُّومِ وَ الضَّرِيعِ قُطِرَتْ فِي شَرَابِ أَهْلِ الدُّنْيَا لَمَاتَ أَهْلُهَا مِنْ نَتْنِهَا فَبَكَى رَسُولُ اللَّهِ ص وَ بَكَى جَبْرَائِيلُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِمَا قَدْ آمَنْتُكُمَا مِنْ أَنْ تُذْنِبَا ذَنْباً تَسْتَحِقَّانِ بِهِ النَّارَ وَ لَكِنْ هَكَذَا كُونُوا.
روزى جبرئيل ع محزون و اندوهگين بر پيامبر ص نازل شد.
پيامبر ص پرسيد: چرا تو را حزين مى بينم؟
جبرییل ع عرض كرد: چرا نباشم؟ در صورتى كه امروز «منافيخ» دوزخ نهاده شد.
پیامبر ص پرسيد: منافيخ چيست؟
جبرییل ع عرضه داشت: آتش دوزخ است كه خدا دستور داده بود تا هزار سال در آن دميدند، تا سرخ شد، و هزار سال ديگر دميدند تا سفيد شد و هزار سال ديگر دميدند تا سياه شد و اينك آتش دوزخ سياه و تاريك است، اى پيامبر خدا اگر حلقه اى از آن كه طولش هفتاد ذراع است، بر سر كوهها نهاده شود، از حرارت آن ذوب مى شوند و اگر قطره اى از آبهاى «زقوم» و «ضريع» در آبهاى جهان بريزند، همه اهل آن از بوى تعفّنش بميرند؟! در اين موقع هم پيامبر اسلام ص و هم جبرئيل ع گريان شدند، خداوند به آن دو وحى كرد كه: شما را از گناه كردن ايمن نمودم، كه مستحقّ آتش نشويد، و ليكن همواره از من ترسناك باشيد.
📚 إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ؛ ج1 ؛ ص106.
🆔 @huoooo
پیامبر ص:
مَنْ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ أَلْفَ نَظْرَةٍ بِالْآيَةِ الْأُولَى وَ بِالْآيَةِ الثَّانِيَةِ اسْتَجابَ اللَّهُ لَهُ أَلْفَ دَعْوَةٍ وَ بِالْآيَةِ الثَّالِثَةِ أَعْطَاهُ اللَّهُ أَلْفَ مَسْأَلَةٍ وَ بِالْآيَةِ الرَّابِعَةِ قَضَى اللَّهُ لَهُ أَلْفَ حَاجَةٍ كُلُّ حَاجَةٍ خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة.
هر کس سوره توحید را قرائت کند،
با ایه اول ان خدا هزار نظر رحمت به او کند،
با ایه دوم هزار دعای او را مستجاب کند،
با ایه سوم هزار درخواست او را اعطا کند،
با ایه چهارم هزار حاجت او را براورده کند که هر حاجت ان بهتر از دنیا و اخرت است.
📚 بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج89 ؛ ص350.
🆔 @huoooo
حکایت
نقل است كه روزى شیخ ابوالقاسم(که یکی از اولیاء الهی است) در ميان مردم نشسته بود و حكم مى كرد، يكى از بزرگان به زيارت وى آمد و او را در چنين موقعيتى مشغول ديد. سجّاده بر حوض پر از آب افكند و به نماز ايستاد. چون فارغ شد، شيخ ابوالقاسم به وى گفت: اى برادر! اين كار كودكان است، مرد آن است كه در ميان چندين شغل، دل با خداى تعالى نگاه دارد.
📚 پاسداران حريم عشق ؛ ج3 ؛ ص142.
🆔 @huoooo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی کارتون گیر میکند
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را فقط به مادرشان حضرت زهرا سلام الله علیها قسم بدید...
🎙 شهید عبدالحسین برونسی
🆔 @huoooo
پیامبر ص:
إِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِقَوْمٍ خَيْراً أَهْدَى إِلَيْهِمْ هَدِيَّةً قِيلَ وَ مَا تِلْكَ الْهَدِيَّةُ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ قَالَ الضَّيْفُ يَنْزِلُ بِرِزْقِهِ وَ يَرْحَلُ وَ قَدْ غُفِرَ لِأَهْلِ الْمَنْزِل.
هر گاه خداوند، نسبت به گروهى اراده نيكى كند، هديه اى به ايشان مرحمت مى فرمايد.
عرض شد: يا رسول الله (ص) آن هديه چيست؟
حضرت فرمودند: مهمان است كه با روزى خود مى آيد و وقتی می رود گناهان اهل خانه امرزیده مى گردد.
📚 مجموعة ورام ؛ ج1 ؛ ص6.
🆔 @huoooo
قدرت روحی مرحوم آیت اللَّه حاج شیخ حسنعلی اصفهانی(ره)
مرحوم آیت اللَّه حرم پناهی از شهید آیت اللَّه دکتر سید محمّدبهشتی - اعلی اللَّه مقامه - نقل کردند: شخصی شهردار مشهد شده بود، از نظر دینی وضع خوبی نداشت و متعبّد به آداب اسلامی هم نبود. پس از مدّتی او را دیدم که متعبّد به آداب اسلامی شده است.
از او پرسیدم: چطور تغییر کردی؟
گفت: واقع مطلب این است که در سالن بیمارستان شاه رضا موریانه پیدا شد و من نیز با جدّیت تمام به مبارزه با آن ها پرداختم، انواع دواهای موریانه کُش به کار گرفته شد، ولی نتیجه ای نداشت.
روزی در دفتر کار خود نشسته بودم یکی از کارمندان با اجازه به داخل اتاقم آمد، به او گفتم: چه کاری داری؟ گفت: می خواهم ببینم ناراحتی شما برای چیست؟ من با عصبانیت به او گفتم: به تو مربوط نیست.
وی از دفتر بیرون رفت، بعد با خود گفتم: این چه کاری بود مرتکب شدم، شاید او بتواند راهی را به من نشان بدهد. دوباره او را خواسته و مشکل موریانه را به او گفتم و اضافه کردم که اگر سالن خراب شود جواب رضاشاه را چه باید بدهم؟!
گفت: راه حل این است که پیش آقای حاج شیخ حسنعلی اصفهانی بروید و از ایشان کمک بگیرید. گفتم: تو برو و بگو. گفت: نمی شود، شما خودتان باید نزد ایشان بروید و مشکل را مطرح کنید. گفتم: پس بیا با هم برویم. او نیز قبول کرد.
تا آن که روزی با هم خدمت آن بزرگوار رسیدیم، ایشان را در اتاق بدون فرشی روی حصیر نشسته دیدیم، سر خود را بالا کرد و فرمود: چه می خواهید؟ مشکل را گفتم، آن بزرگوار کاغذی برداشت و روی آن نوشت: موریانه ها بروید. آن را به من داده و فرمود: این کاغذ را وسط سالن به سقف آویزان کنید.
من از حرف ایشان نزدیک بود بخندم، ولی به هر زحمتی بود خود را کنترل نمودم، آن گاه با هم برگشتیم، در راه به آن فرد گفتم: اگر من چنین کاری بکنم، همه جا پخش می شود و مورد تمسخر افراد می شوم. کارمند مذکور گفت: من آن را آویزان می کنم. فردا که به سالن آمدم، آن را به سقف آویزان دیدم، به ناگاه مشاهده کردم که تمام موریانه ها به صف شده و از سقف به پایین آمده و در همان جا می میرند. چیزی نگذشت که همه آن ها از بین رفته و لاشه های آن ها روی هم ریخته و انباشته گردید.
باز خاطره دیگر این که: خانم من به سرطان مبتلا شد، هرچه او را معالجه می کردم سودی نداشت، عاقبت به من گفت: شما پیش حاج شیخ حسنعلی برای موریانه رفتید، چرا برای معالجه من پیش ایشان نمی روید؟! گفتم: آخر تو بی حجاب هستی، چطور می توانیم پیش ایشان برویم؟ گفت: من چادر به همراه خود می آورم و نزدیک منزل ایشان که رسیدیم، چادر به سر می کنم.
سرانجام خدمت ایشان رسیدیم، ایشان پرسیدند: چه شده است؟ ماجرا را گفتیم. او انجیری را به همسرم داد و فرمود: آن را بخور. ایشان انجیر را خورد و پس از چندی خوب شد و اثری از سرطان باقی نماند. این جریان ها مرا به این نکته که عالم دیگری غیر از عالم مادّه وجود دارد، معتقد ساخت و سبب شد که تغییراتی در من به وجود آید.
📚 روزنه هایی از عالم غیب.
🆔 @huoooo
امام حسن عسکرى عليه السّلام:
أَنَّ أَبَا دُلَفَ تَصَدَّقَ بِنَخْلَةِ تَمْرٍ ثُمَّ أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ تَمْرَةٍ مِنْهَا قَرْيَةً وَ كَانَ فِيهَا ثَلَاثَةُ آلَافِ تَمْرَةٍ وَ سِتُّونَ تَمْرَةً فَأَعْطَاهُ اللَّهُ تَعَالَى بِهَا ثَلَاثَةَ آلَافِ قَرْيَةٍ وَ ستون [سِتِّينَ].
«ابو دلف» درخت خرمايى را كه سه هزار و شصت دانه داشت، در راه خدا به صدقه داد، و خداوند در عوض هر دانه خرما يك روستا به او عطا فرمود.
📚 إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي) ؛ ج1 ؛ ص110.
🆔 @huoooo
پیامبر ص:
مَنْ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ أَلْفَ مَرَّةٍ فَقَدِ اشْتَرَى نَفْسَهُ مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ مِنْ خَاصَّةِ اللَّهِ.
هر کس سوره توحید را هزار مرتبه بخواند، خود را از خدا خریده و از بندگان خاص خدا می شود.
📚 بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج89 ؛ ص356.
🆔 @huoooo
پيامبر (ص) فرموده اند:
مَنْ صَلَّى الْغَدَاةَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ فِي جَمَاعَةٍ فَهُوَ فِي ذِمَّةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
هر كس نماز عشاء و نماز صبح را با جماعت بگزارد، در پناه خداى عز و جل قرار مى گيرد.
📚 روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة) ؛ ج2 ؛ ص335.
🆔 @huoooo