هدایت شده از نشر وقایع عاشورا
" ڪیفیت #شهادت مسلم و هانے "
ابن زیاد نیز محمدبن اشعث را فراخواند و گروهی را همراهش کرده ، اورا مانور دستگیری مسلم نمود.
هنگامی که آن گروه به خانه زن رسیدند و مسلم صدای سم اسبان را شنید زرهش را برتن کرد و بر اسب نشست
و جنگ بایاران عبیدالله را آغاز کرد چون گروهی از آنان را کشت،محمدبن اشعث او را خطاب قرار داد و فریاد زد:ای مسلم در امان هستی
مسلم به او گفت:برای اهل مکر و گناه چه امانی است؟
دوباره به جنگ با آنان پرداخت و با اشعار حمران بن مالک خثعمی که در یوم القرن سروده بود چنین رجز خواند:
سوگند خورده ام که فقط آزاده کشته شوم که مرگ عار را ناپسند میدانم،دوست ندارم بامن نیرنگ کنند یا مرا فریب بدهند یا اینکه شیرینی مرگ را با تلخی نیرنگ بیامیزم هرکس بالاخره روزی با بدی برخورد میکند
پس من نیز شمارا باشمشیر میزنم و از آسیب نمیترسم
به او گفتند به تو دروغ نمیگویند و فریب نمیدهند؛
ولی مسلم به این صحبت توجه نکرد پس از آن به سبب زخم های بسیتر ناتوان شده بود،سربازان بر او یورش بردند،سربازی از پشت سرنیزه ای بر او زد و او بر زمین افتاد و اسیر شد.
✍برگرفتهازڪتاب #لهوف
#قسمتدوازدهمنشردهید🏴
#محرم
.