eitaa logo
گــــاندۅ😎
341 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
41 فایل
گاندو‌صداےماست🗣 ما همان نسل جوانیم ڪہ ثابت کردیم در ره‍ عشـق جگـر دار تر از صد مردیـم...🙃🙌🏻 🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨ ادمین : @r_ganji_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
۳۰۰ تایی شدنمون مبارک 👏👏👏🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🍃🍃🍃🍃 پرواز 🍃🍃🍃🍃🍃 زهرا :قربان من دیشب تمام مدارک رو به هم چسبوندم و صبح به اسم بیمار وارد همون بیمارستان شدم البته با گریم و متوجه شدم که این آقای گرینجر اونجا به اسم خدماتی کار میکنه تعقیبش کردم و به یک رستوران رسیدم محمد اسم این رستوران چی بود؟ زهرا :اسمش فست فود پاندا بود رسول ادامه داد :آقا من هم متوجه شدم این رستوران برای آقایی به نام بهروز سپهری است بجز تهران این رستوران در ده شهر دیگه شعبه داره که یکی ازاین شعبه ها در عسلویه هست و بقیش توی شیراز ، اصفهان، گیلان ،مازندران ،خراسان رضوی ،یزد ،کرمانشاه و اردبیل هست این آقا فردی نام آشناس پدرش نامش حمیدرضا بوده و کبابی داشته بوده که بعد ها بهروز کبابی پدرش رو تبدیل به فست فود میکنه بهروز متولد ۱۳۵۳/۲/۱۰است دوتا فرزند پسر از همسر اولش داره و یک دختر از همسر دومش نام پسر هاش بیژن و بهمن.هست و اسم دخترش اعظم هست که عوض کرده گذاشته دلوینا 😂😂 اصلاً هم تابلو نیست محمد :خب بقیش !! سعید :آقا شما توقع دارید یک شبه ما کل پرونده رو در بیاریم ؟ فرشید یک خنده کوتاهی کرد و سری چهره جدی به خودش گرفت محمد چش قره یی پر معنا به فرشید و سعید کرد وگفت داود تو چی ؟ داود که تو حال خودش بود ی دفعه به خودش اومد گفت :آقا ما هم فهمیدیم این لیام گرینجر به نام احمد شکر میخواد هفته دیگه بره ترکیه @RRR138
🍃🍃🍃🍃🍃 پرواز 🍃🍃🍃🍃🍃 محمد :داود هواپیماش ایرانیه یا خارجی ؟ داود :ایرانیه آقا محمد :خب پس ما نیاز به نفوذی داریم آممم......🤔 خانم مرادی شما به عنوان میهمان دار وارد هواپیما میشی و اما سعید تو تو باید از تهران تا ترکیه مراقب این لیام گرینجر باشی بعدش هم که رسید ترکیه مرتضی و امیر هستند . و تو بر میگردی ایران خانم مرادی شما مشکلی با این که به عنوان میهمان دار نزدیک بشین ندارید ؟ خانم مرادی :نه قربان مشکلی ندارم سعید تو چی : نه آقا چه مشکلی داشته باشم ؟ فرشید :آقا میخواید ما بریم بجای سعید ترکیه رسول:آقا راس میگه فرشید دا این سعید قیافش خیییلییی تابلوس سعید نگاه پرمعنایی به رسول و فرشید کرد و گفت :به قول خودت وقت دنیارو میگیرید با این طنزتون 😑😒 محمد:بسه دیگه بچه ها اصلا نه رسول میره نه فرشید و سعید داود تو برو داود :من من آقاااا محمد :اگه نمی‌خوای بگم احمد بره ؟🤨 داود :نه آقا میریم خودمون محمد:خب بچه ها برید سر کاراتون آفرین تا اینجا خوب بودید محمد داشت می‌رفت سمت اتاق کارش که یادش افتاد آقای عبدی باهاش کار داشت سمت آسانسور رفت و دکمه آسانسور رو زد و به سمت اتاق آقای عبدی رفت محمد:تق تق تق (صدای در) میتونم بیام داخل ؟ عبدی :آره بیا تو محمد : سلام آقا عبدی :سلام بیا بشین کارت دارم محمد :خیره انشاالله عبدی :خیره ، بشین @RRR138
🍃🍃🍃🍃🍃 پرواز 🍃🍃🍃🍃🍃 عبدی:خیره بشین محمد : در خدمتم آقا عبدی پاکتی سفیدی از کشوی میزش در اورد و گفت:محمد جان این پاکت رو پدرت قبل از شهادتش به من عمانت داد و گفت که زمانی که طعم شیرین پدر شدن رو حس کردی بدم بهت 🙂 محمد پاکت رو از دست آقای عبدی گرفت تاخواست پاکت رو باز کنه رسول اومد بالا رسول:تق تق تقققققق عبدی:بیا داخل رسول نفس نفس زنان :آقا آقاه پیدا کردیم پییدا کردیم محمد :چیوو پیدا کردی ؟ عبدی :رسول درست حرف بزن ببینم بیایین پایین آقا رسول،محمد و آقای عبدی رفتن خانم مرادی و سعید پای سیستم رسول بودن رسول گفت :آقا من و بچه ها تونستیم رد این یارو لیام رو بزنیم رسول انقدر دویده بود که داشت همینجور نفس نفس میزد خانم مرادی گفت اگه اجازه بدید کن توضیح میدم رسول:اختیار دارید بفرمایید زهرا:آقا رسول دوربین های اون رستوران رو هک کرد و ما با برسی دوربین ها متوجه شدیم این لیام به همراه چند نفر دیگه در هفته یک روز به این رستوران میرن محمد :چند شنبه ها ؟ زهرا:آقا حقیقتش این ها ترتیب خاصی نداره رفتنشون به این رستوران محمد: که اینطور ! سعید :آقا از همه مهم تر آدم هایی هستند که به این رستوران میان محمد:🤨 رسول :آقا حدس بزنید چه کسایی به این جلسه میان محمد تا خواست حدس بزنه احمد دویید اومد سمت کیز رسول احمد :رسول گیر اوردم این یارو کیه این پسر یکی از مشاور های وزرا هست رسول:بچه تو میمیری یک دقیقه زبون به دهن بگیری محمد :باز هم آقا زاده ها سعید :بله متاسفانه احمد :تو این چند سال هم پررنگ تر هم شده نقششون رسول :آقا طبق فیلیمی که ما از دوربین ها به دست اوردیم این محمد رضا پورمشکین (همون آقا زاده ) تقریباً هر دوهفته در میون میاد تو این جلسه و..... زهرا:و اعضای ثابت این جلسات دوتا خانم هستن و لیام و و چند تا آقا سعید : از همه مهم تر این آقا تپل هرو می‌بینید محمد :آره خب؟ سعید :این یکی از پزشک های همون بیمارستانی هست که لیام توش نقش خدماتی داره @RRR138
بچه ها طبق قولی که داده بودم ۳۰۰ نفر رو رد کنیم سه پارت میزارم بفرمایید اینم سه پارت 👆🏼👆🏼💚🧡💚🧡💚🧡
گــــاندۅ😎
🍃🍃🍃🍃🍃 پرواز 🍃🍃🍃🍃🍃 #پارت_نهم #گاندو عبدی:خیره بشین محمد : در خدمتم آقا عبدی پاکتی سفیدی از کشوی م
https://harfeto.timefriend.net/16236011155635 بچه ها ناشناس فراموش نکنید نظرات پیشنهادات و انتقادات خود رو در رابطه با رمان در ناشناس بالا بنویسید لطفاً 🙏🏼🙏🏼💚🧡💚🧡
💫 بپیوندید 👇 @RRR138
💫 بپیوندید 👇 @RRR138
💫 بپیوندید 👇 @RRR138
💫 بپیوندید 👇 @RRR138
💫 بپیوندید 👇 @RRR138
💫 بپیوندید 👇 @RRR138
💫 بپیوندید 👇 @RRR138
💫 بپیوندید 👇 @RRR138
💫 بپیوندید 👇 @RRR138
خسته نباشید میگم خدمت ادمین های عزیزو پرتلاشمون👏👏🌸🌸
-دخٺــࢪاݩ‌ حاج قاسـم˘˘♥️ ‴مامِلَتِ اِمـ💔ــام حُسِینیم ما مِلَتِ شَهادَتیــ💔ـــم تاسیس=¹⁴⁰⁰.³.⁴ حجاب‌یعنے: بدونی‌درجامعہ چی بپوشی . . کجا بپوشی . . برایِ ڪے بپوشی . .🥀 ݪینک ڪاݩاݪ↯ https://eitaa.com/hjab_bhshty
🍃🍃🍃🍃🍃 پرواز 🍃🍃🍃🍃🍃 سعید :این یکی از پزشک های همون بیمارستانی هست که لیام توش نقش خدماتی داره محمد :جالب شد 🤔 محمد :بچه ها هرچی اطلاعات میتونید درباره این دو خانم به دست بیارید تازه داریم به ی جاهایی می‌رسیم تو پرونده محمد خیلی خسته بود و سرش رو روی میز گذاشته بود و خواب بود که بچه ها ریختن تو اتاقش که مثلا جلسه فوری تشکیل دادن 😂👌🏻 رسول :آقا من و خانم مرادی تونستیم از طریق پیج رستوران وارد پیج این دو خانم بشیم محمد :خب چی به دست اوردید؟ زهرا: با ایجازه اسم این خانم سمین هست سمین عزت پرست و متولد ۱۳۶۰/۱/۱هست مجرد هست و ازدواج نکرده مدرک تحصیلی لیسانس هنر های تجسمی و.دیپلم گرافیک داره جالب اینه که مدرک تجسمیش رو کنار گذاشته و نقاشی می‌کرده دوتا نمایشگاه هم زده بوده که هیچ کی تابلو هاش رو نخریده تا اینکه..... رسول :تا اینکه فاطیما گمرکی که متولد ۱۳۵۹/۹/۲هست یک بار ازدواج کرده اما طلاق گرفته مدلینگ هست برای چند تا مزون کار میکنه اما درآمدش از یک مدل بیشتره خیییلییی بیشتر زهرا :این خانم گمرکی میره سراغ سمین و سمین بعد از دو هفته نمایشگاهش رو جمع میکنه سمین که توی ی خونه چهل متری زندگی می‌کرده و ی ژیان داشته بوده ظرف یک ماه وارد یک خونه دوبلکس میشه و یک هفته بعدش هم ما شینش از ژیان به کیا تغییر میکنه @RRR138
🍃🍃🍃🍃🍃 پرواز 🍃🍃🍃🍃 زهرا:این خانم گمرکی میره سراغ سیمین و سیمین بعد دوهفته نمایشگاهش رو جمع میکنه سیمین که توی یک خونه چهل متری زندگی می‌کرده وی ژیان داشتنه بوده ظرف یک ماه وارد یک خونه سوبلکس میشه و یک هفته بعدش هم ماشینش از ژیان به کیا تغییر میکنه داود :چقدر ضایه 😝 محمد :بقیش ؟ فرشید :و اما اگه یادتون باشه توی اون جلسه یک مرد لاغر و قد بلند هم بود که ته ریش داشت و موهاش هم کم پشت بود محمد :خب آره ادامش؟ فرشید : اون یک آموزشگاه داره که تقریباً توش همه چیز تدریس میشه از موسیقی گرفته تا نقاشی و زبان و سفالگری و...... از همه مهم تر توی این آموزشگاه کلاس های روزنامه نگاری هم تدریس میشه و از همه مهم تر میدونید چیه ؟ محمد:نه نمیدونم تو بگو ؟ فرشید :بچه ها مدیونید لو بدیداااا آقا حدس بزنید محمد :🤔 لیام هم تو آموزشگاه هست؟ فرشید :آفریییننننن 👌🏻😁 احمد :من بقیش رو میگم :این لیام شده مرد هزار چهره تو آموزشگاه با چهره یک پیر مرد حدوداً پنجاه ساله تدریس روزنامه نگاری می‌کنه محمد:خب اون مرد قد بلنده چی ؟ داود :از طریق پیج آموزشگاه وارد پیج شخصیش شدیم محمد :خب ؟ داود :اسم اصلیش نیماس نیمای آقاخانی ولی با هویت محسن اسدی مدیریت آموزشگاه رو داره پنج روزی از یافته های بچه ها گذشته بود و محمد داشت داود و خانم مرادی رو برای مأموریت آماده می‌کرد محمد : خب داود حواست کامل به رفتار های لیام باید باشه اگه این ماموریت درست انجام نشه نقشه و پرونده میزه رو هوا در جریانید که داود و خانم مرادی :بله آقا محمد:و اما شما خانم مرادی شما نقش میهمان دار رو تو هوا پیما داریو باید سعی کنی یک‌ رد یاب بهش وصل کنی سعی کن رد یاب رو توی غذاش بزاری تاهین جویدن ردیاب بچسبه به دندونش زهرا:به این میگن ی نقشه حساب شده و اما تو داود : علاوه بر اینکه باید باید مراقب حرکاتش باشی باید ...... @RRR138
🍃🍃🍃🍃🍃 پرواز 🍃🍃🍃🍃 محمد:و اما تو داود علاوه بر اینکه باید مراقب حرکاتش باشی باید سعی کنی شناسایی نشی میفهمی که چی میگم نشه هکاته ماموریت چند سال پیش رسول هاا داود: 😅بله آقا چشم محمد :خب ببینید یک دور دیگه نقشه رو مرور میکنیم خانم مرادی توی غذای لیام یک ردیاب قرار میده و داود هم باید مراقب لیام باشه تا دست از پا خطا نکنه و بعدش هم امیر و آیهان میان فرودگاه آیهان میره دنبال لیام و امیر هم بلیط هاتون رو ردیف میکنه بعدش هم با اولین پرواز می‌آید تهران زهرا: اگر لو بریم چی قربان محمد :خب اونوقت باید در برید هر دو تون خیییلی سریع و وقتی در رفتید کاوه قاچاقی میفرسته تهران شما هارو داود :پس به نفع مونه لو نریم 😅 محمد :اونکه صد البته خب بچه ها پاشید برید خونه و فردا عصری بیایید سایت حتما پاس پورت و مدارک تون رو بیارید داااا نگید نگفتید داود و خانم مرادی:چشم آقا .........فردا عصر .... همه چی آماده بود برای رفتن به ماموریت از خوانوادم هم خداحافظی کرده بودم وارد سایت شدم و رفتم پشت میزم نشستم تا خورده کاراییم که مونده بود رو انجام بدم که یک خانم جوان محجبه به همراه آقا محمد اومدن بالا سرم خانم مرادی : سلام آقا بفرمایید بامن امری داشتید محمد : سلام خانم مرادی شما یادتون رفته که باید نقش ی میهمان دار باشیدااا ایشون خانم اسماعیلی هستند یکی از میهمان داران سپاه اومدن تا آموزش های لازم رو بهتون بدن خانم مرادی :خوشبختم من زهرا هستم زهرا مرادی خانم اسماعیلی :منم سمیه هستم ببخشید آقا محمد ما باید کجا تمرین کنیم محمد : تو نماز خونه بفرمایید خانم مرادی راهنمایی تون میکنن ما داشتیم حرف می‌زدیم که داود اومد داود :آقا آقا (چون دویده بود نفس نفس زنان حرف میزد )پرواز افتاده برای امشب محمد ع خب بس ما دو ساعت بیشتر وقت نداریم باشه برید آماده شید خانم اسماعیلی شما هم تو فرود گاه آموزش هارو بدید ای سماعیلی :چشم وارد فرودگاه شدیم من رفتم پیش مهمان دار ها آقا داود و آقا محمد داشتند دنبال لیام میگشتند عجیب حجره یی یه این لیام اندفعه معلوم نبود با چه گریمی اومده بود 😑 اطلاعات فرودگاه: دنگ دنگ دنگ مسافرین محترم پرواز ایران ترکیه به شماره ۳۰۲ لطفاً هرچه سریعتر به گیت شماره دو مراجعه فرمایید دنگ دنگ دنگ @RRR138
https://harfeto.timefriend.net/16236011155635 لطفاً نظراتتون رو در رابطه با رمان پرواز در ناشناس پرواز قرار بدید💚🧡
•پاتوق ِ بچه‍ مذهبیاۍ مبارز'💣! •معدن ِ عکس نوشته هاۍ ِ خفن ِ مذهبۍ'💯! •متناۍ ِ تیکه‍ دار ِ سیاسۍ_مذهبۍ🖐🏿`! •فداییان ِ آسدعلی🕶! •حاضریمـ جون بدیمـ به‍ پاۍ ِ عقیده‌مون٬📿! •ما نسل ِ شیعیان ِ حیدریمـ"💚! ✹محکمـ بکوب رو لینک رزمنده‍✌️🏿! https://eitaa.com/joinchat/151781493Cd70501dff8
چشم برای سعید هم آستین بالا میزنم ممنون بابت نظرت دوست عزیز 🧡💚