🔺سیگنال سلطان عمان به بازارها / سرنوشت دلار در روزهای آتی چه میشود؟
🔹دیدار دوجانبه روسای جمهور ایران و سلطان عمان درتاریخ ۷ خرداد ماه برگزار شد، دیداری که به باور یک کارشناس اقتصادی سیگنالهایی از مذاکرات برجام به بازارها ارسال کردهاست.
حمید میرمعینی ،تحلیلگر اقتصادی:
🔹شواهد حاکی از به سرانجام رسیدن مذاکرات توافق هستهای است و همکاری ایران با آژانس انرژی اتمی و سفر اخیر سلطان عمان حاکی از کاهش تنشها در منطقه است
🔹التهابهای بازار که ناشی از انتظارات افزایش نرخ ارز و بدبینی نسبت به آینده اقتصادی کشور بوده، متوقف خواهد شد و انتظارات افزایش نرخ ارز از بین خواهد رفت و دسترسی به منابع ارزی کشور که در خارج بلوکه شدهاست میتواند به نوعی باعث تنظیم بازار ارز شود./خبرآنلاین
علی بن موسی الرّضا، فرزندِ موسی بن جعفر و نجمه خاتون و از نسل محمد، پیامبر اسلام، است. او امام هشتم شیعیان دوازدهامامی بعد از پدرش موسی کاظم و پیش از پسرش محمد تقی است. هرچند منابع در علت و چگونگی ملقب شدن وی بهعنوان «رضا» دچار اختلاف هستند، اما همگی بر شهره بودن او به این لقب، اتفاق دارند. ویکیپدیا
تاریخ تولد: ۲۸ نوامبر ۷۶۵ م.، مدینه، عربستان سعودی
فوت: ۶ ژوئن ۸۱۸ م.، توس
فرزند: محمد تقی
خواهر و برادر: فاطمه صغری بنت موسی، احمد بن موسی، محمد بن موسی الکاظم، ام ابیها بنت موسی، بیشتر
محل دفن: حرم امام رضا، مشهد
مادر: موسی کاظم، نجمه خاتون
نوهها: علی النقی، حکیمه خاتون، موسی مبرقع
قرار بود با سواد شویم!
یک عمر صبح زود بیدار شدیم و لباس فرم پوشیدیم. صبحانه خورده و نخورده، خواب و بیدار، خوشحال و ناراحت، با ذوق یا به زور، راه افتادیم به سمت مدرسه...
قرار بود با سواد شویم...
روی نیمکت نشستیم، صدای حرکت گچ روی تختهی سبز رنگی که می گفتند سیاه است را شنیدیم، با زنگ تفریح نفس راحت کشیدیم و زنگ آخر که میخورد مثل پرنده که در قفسش باز میشود از خوشحالی پرواز کردیم...
قرار بود با سواد شویم...
بند دوم انگشت اشارهمان را زیر فشار قلم له کردیم و مشق نوشتیم، به ما دیکته گفتند تا درست بنویسیم...
گفتند از روی غلط هایت بنویس تا یاد بگیری، ما نوشتیم و یاد گرفتیم...
قرار بود با سواد شویم...
از شعر، از گذشته های دور، از مناطق حاصل خیز، از جامعه، از فیثاغورث، از قانون جاذبه، از جدول مندلیف گفتند ، تا ما همه چیز را یاد بگیریم...
استرس و نگرانی... شب بیداری و تارک دنیا شدن. کنکور شوخی نداشت، باید دانشجو میشدیم.
قرار بود با سواد شویم...
دانشگاه، جزوه، کتاب، امتحان و نمره... تمام شد. تبریک حالا ما دیگر با سواد شدیم
فقط میخواهم چند سوال بپرسم...
ما چقدر سواد رفتار اجتماعی داریم؟
ما چقدر سواد فرهنگی داریم؟
ما چقدر سواد رابطه داریم؟
ما چقدر سواد دوست داشتن داریم؟
ما چقدر سواد انسانیت داریم؟
ما چقدر سواد زندگی داریم؟
قرار بود با سواد شویم ...
🌎🌎🌎🌎🌎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عمر هرکس به اندازه فهم اوست
آیت الله جوادی آملی
خاطره بسیار جالب توسط یک دانشجوی پزشکی
زمانی كه ما دانشجوی پزشكی بوديم در بخش قلب استادی داشتيم كه از بهترين استادان ما بود.او در هر فرصتی كه بدست می آورد سعی می كرد نكته جديدی به ما بياموزد و دانسته های خود را در بهترين شكل ممكن به ما منتقل می كرد.او در فرصتهای مناسب،ما را در بوته تجربه و عمل قرار می داد.
در اولين روزهای بخش ما را به بالين يک مرد جوان كه تازه بستری شده بود برد.بعد از سلام و ادای احترام، به او گفت:اگر اجازه می دهيد اين همكاران من نيز قلب شما را معاينه كنند.مرد جوان نيز پذيرفت.سپس رو به ما كه تركيبي از كارآموز و كارورز بوديم كرد و گفت:هر يک از شما صدای قلب اين بيمار را به دقت گوش كنيد و هر چه می شنويد روی تكه كاغذی يادداشت كنيد و به من بدهيد.نظر استاد از اينكه اين شيوه را بكار مي برد اين بود كه اگر كسی از ما تشخيص اش نادرست بود از ديگری خجالت نكشد.
هر يک از ما به نوبت،قلب بيمار رامعاينه كرديم و نظر خود را بر روی كاغذی نوشته،به استاد داديم.
همه مايل بوديم بدانيم كه آيا تشخيصمان درست بوده يا خير؟استاد نوشته هاي ما را تک تک مشاهده و قرائت كرد.جوابها متنوع بودند.يكی به افزايش ضربان قلب اشاره كرده بود،يكی به نامنظمی ريتم آن،يكی نوشته بود ضربانات طبيعی هستند،يكی ريتم گالوپ ضعيف شنيده بود،يكی اظهار كرده بود كه بيمار چاق است و صداهای مبهم شنيده ميشوند و يكی به وجود صدای اضافی در يكی از كانونها اشاره كرده بود.
استاد چند لحظه ای سكوت كرد و به ما می نگريست،منتظر بوديم تا يكی از آن نوشته ها را كه صحيح تر بوده معرفی نمايد.اما با كمال تعجب استاد گفت:متاسفانه همه اينها غلط است.و در حاليكه تنها كاغذ باقيمانده دردست راستش را تكان می داد،ادامه داد: تنها كاغذی كه مي تواند به حقيقت نزديک باشد اين كاغذ است كه نويسندة آن بدون شک انسانی صادق است كه
می تواند در آينده پزشكی حاذق شود نوشته او را می خوانم،خودتان قضاوت كنيد.
همه سر پا گوش بوديم تا استاد آن نوشته صحيح را بخواند.ايشان گفت: در اين كاغذ نوشته متاسفانه به علت كم تجربگی قادر به شنيدن صدايی نيستم و در حاليكه به چشمان متعجب ما می نگريست ادامه داد:من نمي دانم در حاليكه اين بيمار دكستروكاردی دارد، و قلبش در طرف راست قرار گرفته شما چگونه اين همه صداهايی متنوع را در طرف چپ سينه او شنيده ايد؟ بچه های خوب من ،از همين حالا كه دانشجو هستيد بدانيد كه تشخيص ندادن عيب نيست ولي تشخيص غلط گذاشتن بر مبناي يک معاينه غلط،عيب بزرگي محسوب ميشود و مي تواند برای بيمار خطرناک باشد.در پزشكی دقت،صداقت،حوصله و تجربه حرف اول را می زنند.سعی كنيد با بي دقتی برای بيمار خود،تشخيص نادرستی ندهيد و يا برای او تصميمی ناثواب نگيريد.
در هر موردی تشخیص منصفانه باید داشته باشیم در این صورت قضاوت کمتری خواهیم داشت پس مطلب فوق یک درس انسانی است نه فقط پزشکی
بیاییم انصاف را بیاموزیم تا انسانیت را در زندگی جاری کنیم.
💠 بسیار زیبا، حتما بخونید 🌺
⁉️ اسماعیلطلا کیست؟
⁉️ چرا سقاخانه حرم به نام او مشهور است؟
🌸 سقاخانه معمولاً ظروف سنگی بزرگی بود که آب آشامیدنی را در آنها میریختند و پیالههایی را با زنجیر به آنها میبستند.
🌸 از میان سقاخانههایی که وجود دارد، سقاخانه «اسماعیل طلا»ی صحن کهنه حرم رضوی یکی از معروفترین و قدیمیترین آنهاست.
⛏ سنگ بنای این سقاخانه را نادرشاه افشار گذاشت و یکی از فرماندهان فتحعلیشاه، بهای روکش طلای آن را مهیا کرد.
✅ نادرشاه و سنگ اول بنای سقاخانه حضرت
💎 ماجرای سقاخانه حرم مطهر از آنجا آغاز میشود که بین سالهای ۱۱۴۴ تا ۱۱۴۵ه.ق به دستور نادرشاه افشار، سنگابی یکپارچه از سنگ مرمر در صحن عتیق نصب شد. این سنگاب را که از جنگ هرات به غنیمت گرفته شده بود، در کنار جوی آبی که از چشمه گیلاس (گلسب) تا صحن حرم کشیده شده بود، نصب کردند تا مردم برای رفع تشنگی از آب درون آن که سه کُر گنجایش داشت، استفاده کنند.
✅✅ اسماعیل طلا کیست؟
✨ این سقاخانه سالها بعد، به دست یکی از سرداران فتحعلی شاه با روکشی از طلا تزئین شد.
🎁 ماجرا از این قرار بود که در زمان این شاه قاجار از طرف يكی از دولتهای خارجی بستهای به عنوان هديه به دربار رسيد و شاه قصد گشودن آن را كرد.
☝️🏻 «اسماعيلخان» كه جزء ملتزمين بود استدعا كرد اين كار در محوطه كاخ به وسيله خدمتگزاران انجام شود، چرا که احتمال سوء قصد را نمی توان از نظر دور داشت.
💣 اتفاقا هنگام باز كردن، بسته منفجر شد و خساراتی به بار آورد.
🏆 فتحعلی شاه با اطلاع از اين امر، دستور داد برای اين دورانديشی، هم وزن سردار اسماعيلخان سكههای طلا به او مرحمت شود. چنين كردند و اسماعيل خان معروف به «زر ريز خان» شد.
🔆 او این طلاها را صرف ساختن جایگاه آن سنگاب کرد تا گنبد و پایههای سقاخانه با روکشی از طلا مزین شود. از آن زمان این سقاخانه را به «سقاخانه اسماعیل طلا» میشناسند.
ﻫﻨﮕﺎﻣﯿﮑﻪ ﻧﻤﯿﺪﺍنى ﭼﻪ ﺑﮕﻮيى، ﭼﻪ ﭘﺎﺳﺦ دهى ﻭ ﯾﺎ ﭼﻄﻮﺭ ﺑﮕﻮيى ﻓﻘﻂ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ!
ﮔﺎهى ﻧﮕﻔﺘﻦ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺗﺮ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻦِ ﺳﺨﻨﺎﻥِ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﺒﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ... ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ.
ﯾﮏ ﻭﻗﺘﻬﺎﯾﯽ سعى ﮐﻦ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺒﻨﺪﯼ ﺑﺮ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﻧﯿﺶ ﺩﺍﺭ، ﺳﮑﻮﺕ كنى ﻭ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻧﺖ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩهى ﺳﮑﻮﺕ ﺭﺍ ﺗﻤﺮﯾﻦ ﮐﻨﺪ...
ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻪ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯼ ﭼﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺑﺮ ﺳﺮﺕ ﺁﻭﺍﺭِ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﺁﻣﺪ، كسى ﺭﺍ
ﻣﻘﺼﺮ ﻧﮑﻦ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺩﻟﯿﻞِ ﺍصلى ﺭﺍ، ﺩﺭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﯿﺎبى!
ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻫﺎيى ﮐﻪ ﺣﺲِ ﺍﻧﻔﺠﺎﺭ ﺩﺭ ﺳﻠﻮﻟﻬﺎﯾﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﺳﮑﻮﺕ
ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺫﻫﻨﺖ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﺎ ﻗﻠﺒﺖ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﮐﻨﺪ ﻭ تصميمى ﺩﺭﺳﺖ
ﺑﮕﯿﺮﺩ.
ﯾﮏ ﻭﻗﺖ ﻫﺎيى " ﺳﮑﻮﺕ" ﭘﺎﺳﺦِ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺩﺭﺩﻫﺎﺳﺖ.
🌴💎🌹💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام امام زمانم🌴💎🌴
#سـلاممـولاجـانم 🌴💢🌴
❍با کدام آبــرویی
❍روزشمارش باشیم
❍لحظهای درنظر
❍چشم خمارش باشیم
❍کاروان سحـرش
❍بــهـر هـمه جــا دارد
❍تا که جا هست
❍چرا گـــرد و غبارش باشیم
أللَّهُمَ عجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج
🌴💎🕯💎🌴