🔶🔹#تقویم_روز
🔆بدون مناسبت
🦋 دوستای خوبم لطفا برای بهتر دیده شدن کانال، ما رو به دوستاتون معرفی کنید🙏🏻
📌لینک عضویت در کانال 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1094189264C457f933ca8
🔶🔹#انگیزشی
🔆 نا امیدی مثل سایه میمونه ؛ روی هرچیزی بیفته حتی درخشان و رنگارنگ ، اونو در نظرت تاریک و بی روح و بیرنگ نشون میده!!!!
خیلی چیزا تو زندگیت داری که سایه ناامیدی افتاده روش و این سایه اجازه نمیده زیبایی و درخشش و رنگ و لعاب داشته هات رو ببینی
هر آنچه در زندگی داری رو با چشم امید ببین اونوقت دنیات عوض خواهد شد
#امروزت_بهترین_روز
🔆#صبحت_بخیر😇
🦋 دوستای خوبم لطفا برای بهتر دیده شدن کانال، ما رو به دوستاتون معرفی کنید🙏🏻
📌لینک عضویت در کانال 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1094189264C457f933ca8
🔶🔹#هرروزیک_حدیث
🔆 امام صادق (علیه السلام) فرمودند :
سرعت اثر غیبت در ویرانی دین و ایمان بیش از اثر ویران کننده ی جذام در اندرون انسان است !
اصول کافی ، ج ۴ ، ص ۵۹
🦋 دوستای خوبم لطفا برای بهتر دیده شدن کانال، ما رو به دوستاتون معرفی کنید🙏🏻
📌لینک عضویت در کانال 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1094189264C457f933ca8
🔶🔹#مشاورخانواده
🔆 هنرهمسرداری
گفتگو کنید
برای همدیگر وقت بزارید!
رو در رو😊
چهره به چهره 😍
صمیمانه و عاشقانه😘
🦋 دوستای خوبم لطفا برای بهتر دیده شدن کانال، ما رو به دوستاتون معرفی کنید🙏🏻
📌لینک عضویت در کانال 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1094189264C457f933ca8
🔶🔹#دانستنیها
🔆 مردم روم باستان در شهر پمپی از مسواک استفاده نمیکردند. اما در تمام پیکره های باقی مانده از انها دارای دندان های سالم و کامل هستند چرا که رژیم غذایی شان دارای کمترین مقدار شکر بود!
🦋 دوستای خوبم لطفا برای بهتر دیده شدن کانال، ما رو به دوستاتون معرفی کنید🙏🏻
📌لینک عضویت در کانال 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1094189264C457f933ca8
🔶🔹#باهم_بخندیم
🔆 رفتم از این چشم بندایی که خارجیا موقع خواب میزنن خریدم!
که مثلا با ارامش بخوابم
هروقت میزنم همش استرس دارم یکی بیاد بپره رو شکمم
😂😂😂😂😂😂😂😂
🦋 دوستای خوبم لطفا برای بهتر دیده شدن کانال، ما رو به دوستاتون معرفی کنید🙏🏻
📌لینک عضویت در کانال 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1094189264C457f933ca8
🔶🔹#پزشکی
🔆 ویتامین D مکانیسم کاهش وزن را فعال می کند.
چاقی یک عامل خطر شناخته شده برای سطوح پایین ویتامین D است، به این معنی که مصرف بیشتر مواد مغذی می تواند منجر به کاهش وزن شود.
مطالعهای که در مجله تغذیه بریتانیا منتشر شد، نشان داد که زنان چاق یا دارای اضافه وزن با سطوح پایین کلسیم که دوز روزانه کلسیم همراه با ویتامین D مصرف میکردند سریعتر از کسانی که دارونما مصرف میکردند، وزن کم کردند.
دانشمندان این موفقیت را به توانایی ترکیب این مواد در سرکوب اشتها نسبت می دهند.
🦋 دوستای خوبم لطفا برای بهتر دیده شدن کانال، ما رو به دوستاتون معرفی کنید🙏🏻
📌لینک عضویت در کانال 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1094189264C457f933ca8
🔶🔹#ترفندخانه_داری
🔆نکات خانه داری
🔶برای پاک کردن جای چسب از روی ظرف و ظروف کافیه با یک پد الکلی روی جای چسب بکشید به همین راحتی 🍽
🔹برای گرفتن تلخی لیمو عمانی کافیه چندتا سوراخ روی لیمو ایجاد کنید بندازید داخل یک شیشه درب شیشه رو محکم ببندید و شیشه رو برعکس کنید
🔶برای باز کردن گره ی کور کیسه کافیه چندبار کیسه
رو بپیچونید و از داخل گره رد کنید به همین راحتی گره ی کوره کیسه باز میشه
🔹اگه درب شیشه ی ترشی و مربا و....رو نمیتونی باز کنی کافیه این ترفند رو اجرا کنی زیر درب شیشه یک برجستگی داره اون رو پیدا کنید و یه قاشق رو زیرش بندازید تا هواش خالی بشه به راحتی درب شیشه باز میشه (البته اگر برجستگی هم نداشت مشکلی نداره
🦋 دوستای خوبم لطفا برای بهتر دیده شدن کانال، ما رو به دوستاتون معرفی کنید🙏🏻
📌لینک عضویت در کانال 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1094189264C457f933ca8
🔶🔹#سرگذشت_واقعی
🔆#بی_تو_هرگز
🔆#قسمت_هشتم
ساعت نه و ده شب ... وسط ساعت حکومت نظامی ... یهو سر و کله پدرم پیدا شد ... صورت سرخ با چشم های پف کرده ... از نگاهش خون می بارید ... اومد تو ... تا چشمش بهم افتاد چنان نگاهی بهم کرد که گفتم همین امشب، سرم رو می بره و میزاره کف دست علی ...
بدون اینکه جواب سلام علی رو بده، رو کرد بهش ...
- تو چه حقی داشتی بهش اجازه دادی بره مدرسه؟ ... به چه حقی اسم هانیه رو مدرسه نوشتی؟ ...
از نعره های پدرم، زینب به شدت ترسید ... زد زیر گریه و محکم لباسم رو چنگ زد ... بلندترین صدایی که تا اون موقع شنیده بود، صدای افتادن ظرف، توی آشپزخونه از دست من بود ... علی همیشه بهم سفارش می کرد باهاش آروم و شمرده حرف بزنم ... نازدونه علی بدجور ترسیده بود ...
علی عین همیشه آروم بود ... با همون آرامش، به من و زینب نگاه کرد ... هانیه خانم، لطف می کنی با زینب بری توی اتاق؟ ...
🔶🔹#سرگذشت_واقعی
🔆#بی_تو_هرگز
🔆#قسمت_هشتم
قلبم توی دهنم می زد ... زینب رو برداشتم و رفتم توی اتاق ولی در رو نبستم ... از لای در مراقب بودم مبادا پدرم به علی حمله کنه ... آماده بودم هر لحظه با زینب از خونه بدوم بیرون و کمک بخوام ... تمام بدنم یخ کرده بود و می لرزید ...
علی همون طور آروم و سر به زیر، رو کرد به پدرم ... دختر شما متاهله یا مجرد؟ ... و پدرم همون طور خیز برمی داشت و عربده می کشید ...
- این سوال مسخره چیه؟ ... به جای این مزخرفات جواب من رو بده ...
- می دونید قانونا و شرعا ... اجازه زن فقط دست شوهرشه؟...
همین که این جمله از دهنش در اومد ... رنگ سرخ پدرم سیاه شد ...
- و من با همین اجازه شرعی و قانونی ... مصلحت زندگی مشترک مون رو سنجیدم و بهش اجازه دادم درس بخونه ... کسب علم هم یکی از فریضه های اسلامه ...
از شدت عصبانیت، رگ پیشونی پدرم می پرید ... چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد ... لابد بعدش هم می خوای بفرستیش دانشگاه؟ ...
علی سکوت عمیقی کرد ...
- هنوز در اون مورد تصمیم نگرفتیم ... باید با هم در موردش صحبت کنیم ... اگر به نتیجه رسیدیم شما رو هم در جریان قرار میدیم ...
دیگه از شدت خشم، تمام صورت پدرم می پرید ... و جمله ها بریده بریده از دهانش خارج می شد ...
- اون وقت ... تو می خوای اون دنیا ... جواب دین و ایمان دختر من رو پس بدی؟
تا اون لحظه، صورت علی آروم بود ... حالت صورتش بدجور جدی شد ...
- ایمان از سر فکر و انتخابه ... مگه دختر شما قبل از اینکه بیاد توی خونه من حجاب داشت؟ ... من همون شب خواستگاری فهمیدم چون من طلبه ام ... چادر سرش کرده... ایمانی که با چوب من و شما بیاد، ایمان نیست ... آدم با ایمان کسیه که در بدترین شرایط ... ایمانش رو مثل ذغال گداخته ... کف دستش نگه می داره و حفظش می کنه ... ایمانی که با چوب بیاد با باد میره ...
این رو گفت و از جاش بلند شد ... شما هر وقت تشریف بیارید منزل ما ... قدم تون روی چشم ماست ... عین پدر خودم براتون احترام قائلم ... اما با کمال احترام ... من اجازه نمیدم احدی توی حریم خصوصی خانوادگی من وارد بشه ...
پدرم از شدت خشم، نفس نفس می زد ... در حالی که می لرزید از جاش بلند شد و رفت سمت در ...
- می دونستم نباید دخترم رو بدم به تو ... تو آخوند درباری ...
در رو محکم بهم کوبید و رفت ...
پ.ن: راوی داستان در این بخش اشاره کردند که در آن زمان، ما چیزی به نام مانتو یا مقنعه نداشتیم ... خانم ها یا چادری بودند که پوشش زیر چادر هم براساس فرهنگ و مذهبی بودن خانواده درجه داشت ... یا گروه بسیار کمی با بلوز و شلوار، یا بلوز و دامن، روسری سر می کردند ... و اکثرا نیز بدون حجاب بودند ... بیشتر مدارس هم، دختران محجبه را پذیرش نمی کردند ... علی برای پذیرش من با حجاب در دبیرستان، خیلی اذیت شد و سختی کشید ...
👈ادامه دارد…
🔶🔹#پیام_مدیر
🔆سلام بچه ها ، امیدوارم حال همه تون خوب باشه 🙏🏻
🔆روزانه پیام های زیادی برامون میاد مبنی بر اینکه قسمت های بیشتری از داستان بی تو هرگز بذاریم
🔆لطفا نظراتتون رو به @idehzendegi71 ارسال کنید تا در صورت رضایت اکثریت از امشب دو قسمت داستان رو براتون بذاریم🦋❤️
🔆باتشکر
🔶🔹#نوستالژی
🔆 حس خوب زندگی
😍
🦋 دوستای خوبم لطفا برای بهتر دیده شدن کانال، ما رو به دوستاتون معرفی کنید🙏🏻
📌لینک عضویت در کانال 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1094189264C457f933ca8