eitaa logo
أینَ مُـــــــنتَقِّم...🇮🇷🇵🇸
178 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.3هزار ویدیو
772 فایل
⚘من به فدای عزیز فاطمه زهرا(س)⚘ ⚘اللَّهمَّ صَلِّ عَلَى مُحمَّدٍ وآلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهمُ⚘ خُداوندا! گُذران عُمرمرادرراه هدفی که برای آن خَلقم نِمودی، قرارده ⚘ مناجات حضرت زهرا(س)⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 یکی دو ساعتی می‌گذرد. حاج‌حمید موقع نماز گفت که فردا اگر دوست داری با من بیا کوه! سرباز مگر چه می‌خواهد از فرمانده‌اش! درجا قبول کردم. عمو و دوستم مهرداد هم قرار است با ما بیایند. تا دیروقت به کارهای عقب‌مانده‌ام می‌رسم. آخر شب هم می‌روم که دور میدان صبحگاه بدوم؛ طبق معمولِ بیشتر شب‌ها. دویدن کمکم می‌کند که چابک‌تر باشم و کوهِ فردا حتما کمکم می‌کند که مقاوم‌تر باشم. مقاوم بودن، چیزی بیشتر از آمادگی جسمانی می‌خواهد. اصلا شاید بشود گفت که استقامت، خیلی ربطی به جسم آدم‌ها ندارد. چه انسان‌های به ظاهر تنومندی که در برابر حوادث به سرعت می‌شکنند و چه انسان‌هایی که آدم از ظاهرشان به غلط می‌افتد اما روح‌شان مستحکم است. حاج‌حمید، روح مقاومی دارد که جسمش را به دنبال می‌کشد. من می‌گویم مقاومت آموختنی است، منتها در کنار یک آدمِ مقاوم! کوهِ فردا از این جهت است که کمکم می‌کند....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 صبح زود راهی می‌شویم و من تفنگ ساچمه‌ای‌ام را می‌آورم. عمو را که می‌بینم جویای حال فاطمه می‌شوم. دیشب با هم حرف زدیم. باید به همین زودی‌ها بروم به دیدارش. تفنگ ساچمه‌ای آورده‌ام که کنار فرمانده، تیراندازی را تمرین کنم و حاج‌حمید اشکالاتم را بگوید. درست است که حاج‌حمید در دفتر هم رفتار پدرانه‌ای دارد، اما بیرون از دفتر، رفتارش رفیقانه‌تر می‌شود! حس خوشایندی است. از وقتی اجازه داده که به سوریه بروم، محبت و ارادتم به او بیشتر شده اما سعی می‌کنم مرز سرباز بودن را حفظ کنم. حاج‌حمید اما رفیق‌تر شده است. در چهره عمو می‌بینم که متوجه رفتار رفیقانه حاج‌حمید می‌شود. جایی ایستادیم برای تمرین تیراندازی. حاج‌حمید چند قوطی خالی پیدا کرده بود و به هوا می‌انداخت تا بزنمشان. ناامیدکننده نیستم اما نباید مغرور شوم! اصلا درسِ امروز، درسِ افتادگی است؛ فرمانده بدون کلاس گذاشتن، برایت کلاس خصوصی تیراندازی بگذارد، وسط کوه! حاجی اما به این قوطی‌ها بسنده نمی‌کند. جایی وسط کوه، تابلویی زده‌اند. حاج‌حمید مهرداد را فرامی‌خواند! خودش یک سوی تابلو می‌ایستد و به مهرداد می‌گوید که آن سوی تابلو بایستد. عرض تابلو آن‌قدر کم و فاصله‌ام تا تابلو آن‌قدر زیاد هست که قدری هراس به دلم راه بدهم! حاج‌حمید دستی می‌کشد به موهای جوگندمی‌اش، یقه‌اش را مرتب می‌کند، صاف می‌ایستد و صدای بلندش می‌پیچد توی کوه:«بزن!» حرف‌های ناگفته حاج‌حمید می‌رود توی قلبم و لرزش دستم را می‌گیرد. یعنی، گاهی اولین تیرِ خطا، آخرین تیرِ خطاست؛ یعنی اگر تیری به خطا بزنی -هرجا که باشی- انگار مرا نشانه رفته‌ای! مهرداد شوخی و جدی چشم‌هایش را می‌بندد و التماسم می‌کند که درست نشانه بگیرم! از آرامشِ چهره حاج‌حمید تا نگرانیِ چهره مهرداد، یک تابلو فاصله است! نفسم را در سینه حبس می‌کنم و ماشه را می‌چکانم. هم تابلو بی‌خط‌وخش مانده و هم مهرداد و حاجی سالم‌اند! شوخی‌های مهرداد جدی‌تر می‌شود. دوباره نشانه می‌گیرم. چشم‌هایم هدف را جستجو می‌کنند. ماشه را می‌چکانم. صدای بمی از تابلو بلند می‌شود. حاج‌حمید لبخند می‌زند... 📔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✔️⚪️‌کثرت تشنگان عدالت در عصر ظهور ✔️🔵عدالت ورزی در عصر ظهور ◀️تفاوت مهمی که بین برنامه امام زمان (عج) و سایر انبیا و اولیای الهی وجود دارد این است که «یاوران و ناصران» آن حضرت به مراتب بیش از سایر انبیا و اولیا خواهد بود. ◀️ بسیاری از مردم در عصر «پیامبران» از همراهی با ایشان دریغ نمودند همانطور که بسیاری از مردم در یاری «امامان معصوم» علیهم السلام نیز کوتاهی کردند. شکوه های دردمندانه امیر المومنین در نهج البلاغه از یاران بی وفایش، دلیل روشنی بر این مدعاست و صفحات تاریخ این صحنه های پر از رنج را به برجستگی به تصویر کشیده اند. ◀️در عصر ظهور امام زمان (عج) اما، مردم دچار تغییری بنیادین می شوند و همت آنها برای عملی کردن برنامه جامع عدالت آن حضرت بیش از همه زمانها خواهد بود و به وفور و دسته دسته گرد آن حضرت جمع خواهند شد. ◀️روایات ذیل این مدعا را به روشنی به تصویر می کشند. رسول خدا صلّى اللّه علیه و اله فرمود: « او را ساکنین زمین و آسمان دوست دارند.»[۱] «مردم مانند روی آوردن زنبوران عسل به سوی ملکه، به سوى مهدى روى آورند.» [۲] ◀️امید است در این زمانه پرشور حاضر باشیم و در زمره یاران جان بر کف آن حضرت قرار گیریم. [۱]بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۷۴ [۲] الحاوى للفتاوى، ج ۲، ص ۱۵۳ ۷۳ @ienamontaghem9999🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
أینَ مُـــــــنتَقِّم...🇮🇷🇵🇸
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 🚩#هجرت ۶۳ ▪️روايتي هست که اوّل مقدّمه‌اش را می‌گويم و بعد خودِ روایت را می‏خوانم؛ «زُرار
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 🚩 ۶۴ 🔻تبیین مأموریت انبیا در هجرت‏دادنِ دیگران ▪️اين هجرت مربوط به ما بود؛ انبيا هم وظيفة خودشان را انجام مي‌دهند. وظيفة آنها هجرت‏دادنِ انسان‌ها از نظر دروني، از ضلالت به هدايت و از باطل به حق و ابلاغ پيام الهي و تکمیل و حفظ این هجرت است. ▫️ امّا انبيا مأمور نيستند كه هجرت بنده را به نحو شخصي حفظ كنند. او حق را به من ابلاغ كرده است و من هم دريافت كرده‌ام، يعني هجرت دروني كرده‌ام. حالا او وظیفه ندارد که اين هجرت دروني شخصِ مرا حفظ كند. ▪️دقّت کنید که ما يك «عامّ استغراقي» داريم و يك «عامّ مجموعي». عامّ استغراقي نسبت به تك‌تكِ اجزاي مجموعه است و عامّ مجموعي نسبت به كلّ مجموعه من حيث‏المجموع. ▫️ انبیا مأمور هدایت و دست‏گیری از کلّ جامعه به معنای عامّ مجموعی هستند، نه عامّ استغراقی. او مرا هدايت مي‌كند و مي‌گويد اين راه است و اين چاه، از اين طرف برو! اما او مأموريت ندارد كه تك‌تك ما را حفظ كند. ▪️بله؛ كلّ جامعه به معنای عامّ مجموعي، مأموريت آنها هست. يعني چون رهبر جامعه هستند، وقتي جامعه در معرض خطر بود بايد جامعه را حفظ كنند. ادامه دارد.. آیت الله آقا مجتبی تهرانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
أینَ مُـــــــنتَقِّم...🇮🇷🇵🇸
#امر_به_معروف ۴۸ ❀یكی از شیوه‌ها، شیوه‌ی كسی نفهمد است یا تقیه و تقیه یعنی قیافه‌ای، قیافه‌ای می‌گی
۴۹ ✿فرعون شاه ستمگری بود خانمش زن باایمانی بود به فرعون گفت بودند امسال پسری متولد می‌شود كه كاخ تو را ویران می‌كند او هم دستور داده بود هر زنی پسر زائید بچه‌اش را بكشند ❀ مادر حضرت موسی(علیه السلام) حضرت موسی را بدنیا آورد نمی‌دانست چه كار كند ،خداوند به او الهام كرد بچه را شیر بده بگذار توی صندوق بیانداز توی رودخانه مادر حضرت موسی(علیه السلام) هم این كا را كرد ولی بچه كه رفت دل مادر هم رفت 📖 «وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّیهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ» قصص/11 به خواهر حضرت موسی(علیه السلام ) گفت به طوری كه كسی نفهمد عقب رودخانه برو ببین سرنوشت صندوق چه می‌شود این خواهر، اگر جیغ می‌زد لو می‌رفت كه بچه مال كدام خانواده است ✿این حركت خواهر موسی(علیه السلام) یك حركت وزارت اطلاعاتی است فرعون هم كنار رودخانه نشسته بود دید جعبه‌ای روی اب می‌آید به شناگرها گفت جعبه را بگیرد جعبه را گرفتند و آوردند. ❀ دیدند یك بچه است خواست بچه را بكشد زن فرعون كه ایمان داشت گفت او را نكش بگذار بچه‌ی خودمان باشد دو زن این جا نقش داشتند یكی خواهر حضرت موسی(علیه السلام) و یكی زن فرعون ✿چند زن آوردند حضرت موسی(علیه السلام) را شیر دهند اما حضرت موسی(علیه السلام) قبول نكرد این خواهر گفت 📖«هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى‏ أَهْلِ بَیْتٍ یَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَ هُمْ لَهُ ناصِحُونَ» قصص/12 من یك زنی را سراغ دارم بروم به او بگویم كه بیاید به او گفتند برو بیاور. باز اگر دختره توی راه می‌دوید لو می‌رفت. ❀ یواش، یواش رفت پیش مادرش و جریان را گفت بعد گفت من هم گفته‌ام یك زنی را می‌شناسم آن هم گفته‌اند برو بیاور باز مادر، اگر می‌دوید لو می‌رفت جیغ می‌زد لو می‌رفت 📖«فَرَدَدْناهُ إِلى‏ أُمِّهِ كَیْ تَقَرَّ عَیْنُها» قصص/13 یعنی ما حضرت موسی(علیه السلام) را به مادرش برگرداندیم تا چشمش نورانی بشود ادامه دارد.. حجت الاسلام قرائتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
16031118475316046625186.mp3
3.17M
💐روزای بی تو چه غمگينه بمناسبت امامت امام زمان علیه السلام