أینَ مُـــــــنتَقِّم...🇮🇷🇵🇸
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 🚩#هجرت ۷۹ ▪️غرض اينكه بايد كمي فكر كنيد كه اين دين چگونه به دست ما رسيده است! اين دين هم
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🚩#هجرت ۸۱
▪️آیا دُرست است که ما ـنعوذ باللهـ بيتفاوت باشيم؟ اين خیلی قدرنشناسي است! اولیای خدا براي حفظ دين فداكاري كردند.
▫️من نميگويم که تو هم فداكاري كن؛ امّا فقط يك مقدار جلوي شهوت و غضبت را بگير! چهقدر ميخواهي اسير دنيا باشي؟! براي حفظ آنچه كه در ارتباط با بُعد انساني است بايد از آنچه كه مربوط به بُعد حیوانی است، دست كشيد.
▪️نميشود كه دست از تعلّقات ماديام بر ندارم و تعلّقات معنويام هم سر جاي خودش باقي بماند!
▫️پس بين اسلام و هجرت با مراتبي كه دارد رابطة مستقيم هست. آنگاه كه انسان از نظر دروني هجرت ميكند ـبه هر مقدار كه هجرت كرده استـ بايد در كنارش هجرت بيروني هم داشته باشد، وگرنه آن هجرت درونی از بين ميرود.
▪️حفظ هجرت دروني وابسته به هجرت بيروني است؛ یعنی همانطور كه اِحداثش وابسته به اين بود، بقائش هم به همين است، كمالش هم به همين است.
▫️همچنین عرض كردم که هجرتها يك وجه مشترك دارند و آن «انقطاع» است. در هر چهار محيط زندگي كه انسان غالباً با آنها سر و كار دارد، بايد دست از تعلّقات برداشت. راهي جز اين نيست.
▪️بايد «خروج از بيت» باشد، بايد هجرت «اليالله و رسوله» باشد تا انسان به آن اجری که خدا وعده داده است برسد.
ادامه دارد..
آیت الله آقا مجتبی تهرانی
📚 معرفی کتاب:
خاطرات شهید مدافع حرم عباس دانشگر به روایت پدر
.
📗 نام کتاب: آخرین نماز در حلب
🖊 به کوشش: مومن دانشگر
🔹ناشر: #انتشارات_شهید_کاظمی
🔹تعداد صفحات: 176 صفحه
أینَ مُـــــــنتَقِّم...🇮🇷🇵🇸
📗 ادامه ی مقدمه ی کتابِ آخرین نماز در حلب : ...شهيد مدافع حرم پاسدار شهید عباس دانشگر یکی از روی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#آخرین _نماز _در _حلب :
1⃣ بخش اول - اهميت به يك مستحب مؤكد
باغچه اي در حياط خانه ما بود سرسبزي درخت انار و انگور بر طراوت و شادابي آن مي افزود. در اواخر فروردين هر سال شكفته شدن گل محمدي و ياس فضاي حياط خانه را عطرآگين مي كرد. يك تخت چوبي كنار حياط گذاشته بودم گاه گاهي براي تنوع و تفريح گوشه حياط مي نشستم و مطالعه مي كردم.
عصرها كه مي شد چاي را آماده مي كرديم خانوادگي اطراف تخت مي نشستيم و مي نوشيديم صداي جيك جيك گنجشكان و كبوتراني كه روي درخت انار بودند يك آهنگ روح نواز همراه با شور و شادي خاصي در فضا بوجود مي آمد. در گوشه حياط ته مانده نان هاي ريز سفره ريخته مي شد. تعدادي از گنجشك ها براي برچيدن و خوردن نان ها به اين سو و آن سوي حياط مي پريدند. مي رفتند و دوباره بر مي گشتند. اين صحنه ها باعث لذت روح و جان بود. آن زمان عباس سوم يا چهارم ابتدايي بود گاهي به حياط خانه مي آمد روي تخت مي نشست از فضاي دلپذير حياط خوشش مي آمد. و تكاليفش را در حياط انجام مي داد.
يك روز به ذهنم خطور كرد كه عباس از هوش و استعداد خوبي برخوردار است. در سنين كودكي ظرفيت رشد و بالندگي را در او بارها ديده بودم. مناسب است وقتي به حياط خانه مي آيد يك نصيحتي به او داشته باشم. تا با شكوفايي طبيعت شاهد شكوفايي رشد و ترقي او باشم.
روزها و شبها در فكر بودم كه چه بگويم گاهي مطلبي را در ذهن پرورش مي دادم تصميم مي گرفتم به او بگويم ولي بعد مي ديدم او هنوز نوجوان است بايد نكته اي بگويم كه از پس آن كار برايد. و ايجاد زدگي و نااميدي او فراهم نشود.
دنبال فرصت مناسبي بودم.
#آخرین _نماز_ در _ حلب :
...
يك روز كه هواي معتدل بهاري بود براي مطالعه، بعدازظهر
به حياط خانه رفتم لحظاتي بعد عباس هم آمد و كنارمن روي تخت نشست و مشغول انجام تكاليف مدرسه اش شد. بعداز گذشت نيم ساعتي با آرامي به عباس گفتم مي خواهم يك نصيحت بسيار مهمي به تو بگويم. اگر به آن عمل كني مثل اين پرنده ها مي تواني پرواز كني و اوج بگيري.
گفت چه نصيحتي؟
گفتم چند روزي فكر كن ببين اگه به حرف من گوش ميدي، بهت بگم
گفت: خب اون چيه؟
گفتم: چيزي كه مي خواهم بگويم در توانت هست مي تواني با اراده قوي آن را انجام بدي.
يك هفته اي گذشت، يك روز روي تخت نشسته بودم عباس آمد كنارم نشست بي مهابا گفت آن حرفي كه مي خواستي به من بگي چي بود؟
متوجه شدم عطش دانستن او زياد شده . گويا مي خواهد همين امروز بداند و به آن عمل كند و اوج بگيرد.
دست روي شونه اش گذاشتم گفتم حرف من يك جمله است:
🌟 « نماز اول وقت با جماعت »
نماز پايه دين اسلام ، پرچم اسلام، كليد بهشت و وسيله سنجش اعمال انسان است. نماز سرود توحيد و يكتاپرستي، و سرچشمه فضيلت و پاكي ست. نماز راز و نياز با خداوند متعال است. نماز نردبان ترقي انسان است. اگر انسان به نماز اول وقت پايبند باشند دير يا زود آثار آن را در زندگي خودش مي بيند.
...
ادامه دارد...
أینَ مُـــــــنتَقِّم...🇮🇷🇵🇸
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_پنجاهُ_شش فروردین دارد آخرین نفسهایش را میکشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_پنجاهُ_هفت
به روی خودمان نیاوردیم که شنیدهایم حاج ابراهیم به شهادت رسیده. مسابقه که تمام میشود، میروم جایی دورتر از جمعیت. حاج ابراهیم را که به یاد میآورم، بغض، راه نفسم را میبندد. یاسر، دوستم مرا با آن حال میبیند. میگویم حاجابراهیم سه تا دختر کوچک دارد... امروز مسئولیت ما در برابرش، سنگین است... خرمن خشم مقدس، در سینهام شعله میکشد. کاش زودتر نوبت ما بشود... خبر دادهاند که احتمالا اعزام، یک هفته دیگر انجام میشود. دیگر برای رفتن، بیتاب شدهام.....
۵۷
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
🌸 آدرس امام زمان (عج) 🌸
🕊از علامه حسن زاده پرسیدند: آدرس امام زمان (عج) کجاست؟ کجا می شود حضرت را پیدا کرد؟
ایشان فرمودند:
آدرس حضرت در قرآن کریم آیه ۵۵ سوره قمر است...
که میفرماید: "فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر"
هر جا که صدق و درستی باشد،
هر جا که دغل کاری و فریب کاری نباشد،
هرجا که یاد و ذکر پروردگار متعال باشد،
حضرت آنجا تشریف دارند...
@ienamontaghem9999🕊