eitaa logo
أینَ مُـــــــنتَقِّم...🇮🇷🇵🇸
178 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.3هزار ویدیو
772 فایل
⚘من به فدای عزیز فاطمه زهرا(س)⚘ ⚘اللَّهمَّ صَلِّ عَلَى مُحمَّدٍ وآلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهمُ⚘ خُداوندا! گُذران عُمرمرادرراه هدفی که برای آن خَلقم نِمودی، قرارده ⚘ مناجات حضرت زهرا(س)⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺رمان🌺 آروم آروم سرعت زدن نبض پایین اومد، پایینه پایین، تا که دیگه نزد، غفارتوآغوش شریک زندگییش مُرد ، به همین راحتی ، بعداز ۳۷سال زندگی مشترک پرفرازونشیب همسرشوترک کرد!مرد انقلاب وجنگ وجبهه ، بعداز۶۹سال تلاش برای زیستن بارضایت خدا، باقلب داغدار ازداغ برادری که حق پدری براش داشت،باچشمان منتظربه راه یعقوبش، قبل از اینکه دهانش به حرف‌های دنیوی باز شه، قبل از اینکه رطوبت دهانش به آب زمزم خشک بشه،قبل ازباطل شدن وضویش باآب زمزم ! آخرین حرفهایی که زده بود، غیر از سراغ گرفتن از بچه هاش ،تلاوت سوره قدر بود، تو هواپیما با وضویی که از آب مکه گرفته بود فقط انا انزلناه خونده بود). رقیه می گفت: توهواپیما چشم روهم نذاشت ، من می خوابیدم ، چشم که باز می کردم ،می دیدم، داره قرآن می خونه،بهش گفتم حاج آقابخواب ، گفت خوابم نمیاد ، توبخواب ، من بیدارم! غفار مظلومانه زیست اما سربلند ترک دنیا کرد.اهل دعوانبود،باهیچکس قطع رابطه نمی کرد،گذشتی به پهنای صحرا داشت،باموتورسیکلتش به تمام فامیل سرمیزد،یعنی وظیفه ی خودش می دونست از دورترین اقوام احوالی بپرسه،پنجشنبه هازیارت اهل قبور جز برنامه ی ثابتش بود ،اول سرقبر امواتش در قبرستان واقع در خیابان آرامگاه می‌رفت و بعدش باغ رضوان ! فریبا ساکتی؟! نمی دونم چِم شده جعفر خیلی دلم گرفته انگار همه ی غم عالم روی سینه مِ، نمیدونم چرا ولی بی دلیل گریه ام می گیره! اینم فرودگاه تبریز ! فریبا زیراندازو بده بندازم بشینیم شامی بخوریمواستراحتی کنیم،چند ساعتی بیشتر به اومدنشون نمونده . دستت دردنکنه فریبا شام خوشمزه ای بود.نوش جون علی آقا حالاکجا بخوابیم ؟ همینجا توی ماشین ها می خوابیم!ناصربیدارشین اذان داد ،نمازصبحو بخونیم کم مونده برسن! فریباچی داری با خودت می گی؟شمارش معکوس می گم! واااا. داداش یه جوریم دل تو دلم نیست! بعد از نیم ساعت بلندگو اعلام کرد هواپیمای حامل زائرین خانه خدا هم اکنون به زمین نشست! خداروشکر اومدن؟ کجان؟چرا نمیان؟ پزشک کشیک سریعأ به سالن ترانزیت مراجعه کند پزشک کشیک سریعأ به سالن ترانزیت مراجعه کند جعفرچی شده اینقدر مصرانه پزشک کشیکو می خوان ؟ نمی دونم ناصربیا بریم ببینیم چی شده حتماً مریض بدحال دارن! سلام آقا مشکلی پیش اومده ؟ بله حال یکی از زائرامون بد شده،متأسفانه پزشک کشیک تو فرودگاه نیست! من تکنسین اتاق عملم اگه بخوایین شاید بتونم کمکی کنم!؟ بله بله آقا بفرمایین داخل،حتماااا بیایین داخل!ازاین طرف ،اونه ها اونجاس،لطفاسریع برین! جعفر اون آقاجون نیست رو زمین دراز کشیده؟ اونم حاج خانم نیست که سرآقاجونو روی بازوش گرفته ؟ آره ناصررر خودشونن! آقاجون آقاجون ! ناصر آرومتر، ندو،ندو ناصر،ناصرررر!! ناصر با دیدن پدر در آغوش مادر اونم دراز کشیده روی زمین، فریادی کشید که ،آقاجون این چه وضعیه ؟چرا دراز کشیدی ؟آقاجون قرارنبود اینجوری بیای! آقاجونننننن! ناصر ناصر ای خدااااااااااا پسرممممم . حالِ ناصر بدشد وکنار پدر بیهوش افتاد روی زمین. رقیه به سر و صورتش می‌زد و می گفت:خدا جون دیگه بسته ،طاقت ندارم ، دیگه امتحانم نکن ، همین الان شوهرمو ،شریک زندگیمو، پدر بچه هامو، ازدست دادم ،دیگه کم آوردم، ناصرمو به من ببخش!ناصرمومی خوام !نزاریه داغ دیگه ببینم! پزشکی که قرار بود بیاد بالا سر غفار ، اومد بالاسر ناصر! ناصرم پسرم عزیزم ،چشاتو باز مادر ! خانم کنار بایستین ،ساکت باشین معاینه ش کنم. رقیه با چشمانی گریان سرشو پشت سرش چرخوند که غفارو ببینه ،ولی غفار نبود! عه ،حاجیم کو ؟ کجا بردینش؟ با شمام جواب منو بدین ،گفتم شوهرم کو؟ حاج خانم ،حاج آقاتونو بردن اون اتاق شیشه ای! خانم کجا ؟ کجا دارین میرین؟ درش قفلِ! باز کنین این درو ،باز کنین برم پیشش! رقیه با صدای بسته شدن در سرشو طرف صدا چرخوند،دید ناصر نیست! داد زد:ناصرم کو پسرمو کجا بردین؟ ای خدااااااااااا رقیه سالن فرودگاه رو به دنبال دوعزیزش می دوید،به دنبال برانکاردی که ناصرو می‌برد و به طرف اتاق شیشه ای که غفارو توش گذاشته بودن! وقتی خیالش از بابت ناصر راحت شدکه ازش مراقبت میشه وخطر ازش دورشده با قلبی شکسته اومد نشست کنار اتاق و از پشت شیشه حاجیشو تماشا کرد !حاج غفار روی زمین سرد فرودگاه خسته از بازی روزگار آروموبی صدا خوابیده بود ، دیگه اناانزلناه نمی خوند، دیگه سراغ بچه هاشو نمی گرفت ،چشمای مهربونشو برای همیشه بسته بود. حتی یه پارچه ای هم روش نکشیده بودن ،کلاهشم روسرش نبود،سرشو بدون کلاه ،بدون زیراندازی ،بی رحمانه رو زمین خوابونده بودن، کادر فرودگاه تبریز حقِّ مهمان نوازی رو برای زائر خونه ی خدا تمام کرده بودن، انگار بوئی از انسانیت نبرده بودن، انگار نه انگار که این مرد عزیزِ دلِ همسروبچه هاش بود،انگار نه انگار که این مرد ازمهمانی خدا برگشته بود، عجب مهمان نوازی کردن این قوم ناجوانمرد.
🌺رمان🌺 رقیه زار می زد،مثل ابر بهاری گریه می کردو راز دل با همرازش می گفت!آقا غفار قرارمون این نبود! پاشو بریم خونه مهمونامون منتظرن، بچه هات تو محوطه ی فرودگاه چشم براهتن،پاشو حاج آقا.نمی خوای از قبرستان بقیع برای مردهای تعریف کنی ،از طوافت،از رمی جمرات ،از آب زمزم ،از مقام ابراهیم ،پاشو مَرد ،پاشو شادیمونو عزا نکن،خونمونو چراغونی کردن ،پاشو مارو سیاه پوش نکن، چرا دلِ بچه هاتو خون می کنی؟دیدی ناصرت چجوری شد؟دیدی حالش بد شد؟ بچه هات عاشق توأن ، چجوری تاب بیارن پدرشون با آمبولانس بره در خونه!! من چجوری سوغاتیای بچه هاتو بدون تو بدم ؟تک تکشونوباهم خریدیم و باهم تو چمدونها گذاشتیم ،می خوام خودت پیرهن مهسا رو بدی بهش،چقدر ازاون پیرهن خوشت میومد،بی وفا خودت رسیدی به وصال اما منو تنها گذاشتی!یه بارم دست روم بلند نکردی.هیچوقت به خودم یا خونواده م فحش ندادی،تحقیرم نکردی،حتی یکبارهم آمرانه باهام حرف نزدی،هیچوقت ازت نترسیدم،دلم از نگاه خشمگینت نلرزیده ، بخاطر خطاهای بچه ها دعوام نکردی،هیچوقت نگفتی چرا این بلا و این اتفاق سربچه ها اومده،بابت چیزی منو مقصر ندونستی ،کلِّ زندگیتو دستم داده بودی، به خواسته ت رسیدی اما منو یالقوز گذاشتی.چی بگم که خودت اینجوری خواستی ،که بری خونه ی خدا رو زیارت کنی بعد جان به جان آفرین تسلیم کنی! وخداوندچه زیبا پذیرای دعات شد.زیارت قبول حاجی! زیارتت قبول. حاج خانم لطفاً تشریف ببرید بیرون! برم بیرون ؟ رقیه باخودش زمزمه کرد ؛ ناصرودیدم،ناصر قضیه ی پدرشوفهمید، مریموفریباچی؟برم بهشون سربزنم .ببینم اونا در چه حالن؟راست می گن حاج غفار ،برم اما برمی گردم. مامان اون خانجان نیست؟کو؟ اونه ها اونجا دمِ در ورودی فرودگاس! راست می گی الهه ،توبمون پیش زندایی واسما ومهرداد ، من برم خانجانو ببینم بیام. فریبا از دور دید که رقیه گوشه ی چادرو زده زیر بغلش و با چشمهای قرمزو‌ ابروهای درهم کشیده اینطور واونطرفشو نگاه می کنه!وقتی نزدیک رقیه میشد گفت:سلام مادر،وای خداااا با این لباس های احرام مثل فرشته ها شدی،چقدر چهره‌ات نورانی شده ، ،دوید جلووبغلش کرد،مادرم زیارت قبول ! رقیه هیچی نمی گفت وفقط فریبا رو نگاه می کرد! مامانم تنهایی که! بعد به شوخی بهش گفت: حاجیه خانوم حالا چرا تنها؟ چرا حاج آقا تونو جا گذاشتی؟ فریبا نگاهی به چهره ی مات و مبهوت مادر انداخت و گفت: مادرم چرا رنگ به صورتت نمونده؟ چرارنگ صورتت عین گچ سفید شده ؟چرا لبات میلرزه؟چرا لبات سفیدشده؟چرااینقدرپریشونی؟ مادر حرف بزن! رقیه دست فریبا رو‌ کشید که ببرتش داخل سالن فرودگاه که مأمور دمِ در گفت: حاج خانم نمیشه برین تو ! رقیه با توپوتشر گفت: برو کنار ببینم ،شوهرمو کشتین راحت شدین ،فریبا بیا تو ! فریبا گفت: مادر زشتِ چرا داد می کشی؟این چه رفتاریِ؟چرا اینجوری شدی؟تا حالا من اینجوری ندیده بودمت، نمی زارن بریم خب نزارن، شما بیایین بیرون، چرا اینقدر معطل کردین؟ تقریباً تمام حاجیا اومدن بیرون، به آقاجونم بگو بیاد بریم! آقاجونت بیاد؟فریبا اینا پدرتو کشتن! دکتری بالای سر پدرت نبود که دردشو درمون کنه! دکتر کشیک نبود که شوهرمو از مرگ نجات بده!آقاجونتون روبازوی من جون داد ، از پیش ما رفت، منو تنها گذاشت، شد رفیق نیمه راه . فریبا در اون لحظه به نظرش اومد ، که کل سالن فرودگاه مانند پتک خورد توی سرش ، باصدای بلند گریه میکرد. مادر چی داری می گی؟یعنی چی که آقاجونم مرده؟ مادر کجا میریم‌؟ بریم ببینم پسرم در چه حالیِ! داداش؟ مگه داداش چش شده؟ آقاجون کو؟ پدرت رو گذاشتن اون اتاق شیشه ای و روی زمین درازش کردن! کو مادر ؟ پرده شو کشیدن درشم قفلِ! برادرتم با برانکارد بردن یه اتاق دیگه ، بریم پیشش! فریبا با چشم گریون گفت:جعفر چی شده؟ چرا داداشم روتختِ؟ اون که سالم بود! آروم باش فریبا،آروم‌ باش بگم بهت! باشه آرومم بگو ! دکتر معاینه ش کرد،گفت که حمله ی قلبی بوده اما به خیر گذشته ! آقاجونم ؟! دلیل فوت پدرتم هم سکته ی مغزی اعلام کرده. رقیه تو حالِ خودش نبود.نه در مرگ رسول نه درمرگ رضا،نه در شهادت یعقوب ونه درمرگ پدرش صداشو بلند نکرده بود،اما اینجا ضجه میزد و به خدا التماس میکرد.توسالن فرودگاه ازاین اتاق به اون اتاق می دوید،یه چشمش نگران پسرش بود یه چشمش ازداغ شوهر گریان! ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهم میگفت:ملیحه! ما ی دیدن داریم یه نگاه کردن ؛ من تو خیابون شاید ببینم ولی نگاه نمیکنم. شهید عباس بابایی راوی:همسر شهید✨
🌸 🌸 ⚘ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»⚘ إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ (1) لَيْسَ لِوَقْعَتِهَا كَاذِبَةٌ (2) خَافِضَةٌ رَّافِعَةٌ (3) إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجّاً (4) وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسّاً (5) فَكَانَتْ هَبَاء مُّنبَثّاً (6) وَكُنتُمْ أَزْوَاجاً ثَلَاثَةً (7) فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ (8) وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ (9) وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ (10) أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ (11) فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ (12) ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِينَ (13) وَقَلِيلٌ مِّنَ الْآخِرِينَ (14) عَلَى سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ (15) مُتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِينَ (16)‏ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ (17) بِأَكْوَابٍ وَأَبَارِيقَ وَكَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ (18) لَا يُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا يُنزِفُونَ (19) وَفَاكِهَةٍ مِّمَّا يَتَخَيَّرُونَ (20) وَلَحْمِ طَيْرٍ مِّمَّا يَشْتَهُونَ (21) وَحُورٌ عِينٌ (22) كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ (23) جَزَاء بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (24) لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَلَا تَأْثِيماً (25) إِلَّا قِيلاً سَلَاماً سَلَاماً (26) وَأَصْحَابُ الْيَمِينِ مَا أَصْحَابُ الْيَمِينِ (27) فِي سِدْرٍ مَّخْضُودٍ (28) وَطَلْحٍ مَّنضُودٍ (29) وَظِلٍّ مَّمْدُودٍ (30) وَمَاء مَّسْكُوبٍ (31) وَفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ (32) لَّا مَقْطُوعَةٍ وَلَا مَمْنُوعَةٍ (33) وَفُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ (34) إِنَّا أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاء (35) فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَاراً (36) عُرُباً أَتْرَاباً (37) لِّأَصْحَابِ الْيَمِينِ (38) ثُلَّةٌ مِّنَ الْأَوَّلِينَ (39) وَثُلَّةٌ مِّنَ الْآخِرِينَ (40) وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ (41) فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ (42) وَظِلٍّ مِّن يَحْمُومٍ (43) لَّا بَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ (44) إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ (45) وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنثِ الْعَظِيمِ (46) وَكَانُوا يَقُولُونَ أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَاباً وَعِظَاماً أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ (47) أَوَ آبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ (48) قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ (49) لَمَجْمُوعُونَ إِلَى مِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ (50)‏ ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ (51) لَآكِلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ (52) فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ (53) فَشَارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ (54) فَشَارِبُونَ شُرْبَ الْهِيمِ (55) هَذَا نُزُلُهُمْ يَوْمَ الدِّينِ (56) نَحْنُ خَلَقْنَاكُمْ فَلَوْلَا تُصَدِّقُونَ (57) أَفَرَأَيْتُم مَّا تُمْنُونَ (58) أَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ (59) نَحْنُ قَدَّرْنَا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ (60) عَلَى أَن نُّبَدِّلَ أَمْثَالَكُمْ وَنُنشِئَكُمْ فِي مَا لَا تَعْلَمُونَ (61) وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولَى فَلَوْلَا تَذكَّرُونَ (62) أَفَرَأَيْتُم مَّا تَحْرُثُونَ (63) أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ (64) لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَاهُ حُطَاماً فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ (65) إِنَّا لَمُغْرَمُونَ (66) بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ (67) أَفَرَأَيْتُمُ الْمَاء الَّذِي تَشْرَبُونَ (68) أَأَنتُمْ أَنزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنزِلُونَ (69) لَوْ نَشَاء جَعَلْنَاهُ أُجَاجاً فَلَوْلَا تَشْكُرُونَ (70) أَفَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ (71) أَأَنتُمْ أَنشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنشِؤُونَ (72) نَحْنُ جَعَلْنَاهَا تَذْكِرَةً وَمَتَاعاً لِّلْمُقْوِينَ (73) فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ (74) فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ (75) وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ (76)‏ إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ (77) فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ (78) لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ (79) تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ (80) أَفَبِهَذَا الْحَدِيثِ أَنتُم مُّدْهِنُونَ (81) وَتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ (82) فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ (83) وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ (84) وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلَكِن لَّا تُبْصِرُونَ (85) فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ (86) تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ(87)فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ(88)فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِيمٍ (89)وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ أَصْحَابِ الْيَمِينِ 90فَسَلَامٌ لَّكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ 91وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ 92 فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ 93 وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ 94إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ95فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ96
waqe_346196.mp3
29.55M
🌃 ٵࢪٵݦـــــۺ ۺب‍ ‍ان‍هٜٜ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 یادمان نرود که مهمترین، بالاترین و باارزشترین عمل در این شب ،خواندن دعای فرج و توجه به حضرت بقیه الله الاعظم می باشد 🌺بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ وَبَرِحَ الْخَفاءُ  وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ . ♦️اگرهمگی یڪدل و یڪصدا برای ظهوردعاڪنیم🌸🍃🌺🍃 قطعاً امرشریف ظهوربه زودی محقق خواهدشد . 🌺🌺🍃🍃🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا