eitaa logo
پژوهشکده تاریخ معاصر
2.4هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
76 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شعر در آیینه تصاویر سید محمدحسین بهجت تبریزی، متخلص به شهریار (و قبل از آن بهجت)، فرزند آقا سید اسماعیل موسوی معروف به حاج میر آقا خشکنابی است. دوره کودکی وی با جنبش آزادی‌خواهان مشروطه به رهبری و هم‌زمان بود. وی در این دوره با قرآن و دیوان حافظ آشنا شد و پس از تحصیلات مقدماتی، به تهران رفت و وارد مدرسه دارالفنون گردید. شهریار تا کلاس آخر مدرسه طب را گذراند، اما به دلایلی از ادامه تحصیل محروم شد و پس از آن وارد خدمت دولتی گردید. او تا سال 1314ش در اداره ثبت اسناد نیشابور و مشهد مشغول به کار شد و پس از آن به استخدام بانک کـشاورزی تهـران درآمد. محمدحسین بهجت پس از مدتی سکونت در تهران، از سال 1319 در تبریز اقامت نمود. از شعرهای جاودان این شاعر تبریزی می‌توان به‌ شعر زیبایش در وصف مولای متقیان حضرت علی(ع) و منظومه «حیدر بابا» (حیدربابا نام کوهى است در زادگاه او) اشاره کرد. شهریار به دلیل بیماری در 27 شهریور 1367 چشم از این جهان فروبست و پیکر او در مقبره‌الشعرای تبریز به خاک سپرده شد. http://yon.ir/UoGpR @iichs_ir
✳️ در آیینه تصاویر ستارخان ( 1284-1332ق) فرزند حاج حسن قراجه داغی در منطقه قراجه داغ (ارسباران) به دنیا آمد. سوابق زندگی او در دوران کودکی و نوجوانی تا درگیریهای جنبش مشروطه‌ چندان معلوم نیست. از اطلاعات جسته و گریخته‌ای که از وی به دست آمده، درمی‌یابیم که او با پدر خود در روستاهای اطراف ارسباران به شغل پارچه‌فروشی مشغول بوده است. ستارخان پس از قتل برادرش اسماعیل به دست نیروهای دولتی به همراه خانواده خود به تبریز مهاجرت کرد و در محله امیرخیز اقامت گزید و از داش‌ها و لوطیهای آن محله شد. وی مدتی جزء سواران حاکم خراسان بود، از آنجا به عتبات عالیات سفر کرد، پس از چندی به تبریز بازگشت و به مباشری املاک محمدتقی صراف مشغول گردید. سپس به توصیه رضاقلی خان سرتیپ وارد خدمت قراسوران (ژاندارمری) شد و حفاظت راه مرند و خوی به او محول گردید. چندی بعد مورد توجه مظفرالدین میرزا (ولیعهد) قرار گرفت، ضمن دریافت لقب خانی، از تفنگداران ولیعهد در تبریز محسوب گردید. ستارخان بنابر عادت لوطی‌گری در یکی از درگیریهای خود با مأمورین محمدعلی میرزا (ولیعهد) در تبریز، مورد تعقیب قرار گرفت، از شهر گریخت و مدتی به راهزنی پرداخت. سپس با وساطت بزرگان و معتمدین محل به شهر بازگشت و دلالی اسب را پیشه خود کرد. در سال 1325ق انجمن ایالتی آذربایجان به واسطه رشادتهای ستارخان و باقرخان به آنان لقب سردار ملی و سالار ملی اعطاء نمود. با شروع انقلاب در تهران و گسترش آن در سراسر کشور، مجاهدین و آزادیخواهان آذربایجانی و قفقازی به فرماندهی ستارخان و باقرخان به حمایت از مشروطیت قیام نمودند و در مقابل قوای 35 تا 40 هزار نفری اعزامی از مرکز و خوانین محلی به فرماندهی عبدالمجید میرزا عین‌الدوله که برای سرکوبی قیام تبریز اعزام شده بودند به شدت مقاومت کردند و از تسلط آنها به شهر ممانعت نمودند. تبریز به مدت 11 ماه توسط قشون دولتی محاصره شد و از ورود آذوقه به شهر جلوگیری به عمل آمد. زندگی بر مردم بسیار سخت و طاقت‌ فرسا گردید. نهایتاً با وساطت قنسولهای روس و انگلیس و موافقت دولتهای طرفین عده‌ای از قوای روسیه به تبریز وارد شدند و راه جلفا را برای ورود آذوقه باز کردند. در نتیجه محاصره شهر به پایان رسید و سربازان دولتی و خوانین محلی مخالف مشروطیت از اطراف تبریز دور شدند. بدین ترتیب نقشی که ستارخان و باقرخان در دفاع از مشروطه و تبریز داشتند به پایان رسید. با حضور در تبریز موقعیت برای ستارخان و سخت و خطرناک گردید. آنها به اتفاق جمعی دیگر از سران آزادیخواه به قنسولگری عثمانی پناهنده شدند. سپس تحت فشار روسها و بنابر دعوت آیت‌الله محمدکاظم خراسانی به همراه جمعی از مجاهدین در روز هشتم ربیع‌الاول 1328ق به تهران مهاجرت کردند. در تهران استقبال شایانی از آنان به عمل آمد و از طرف مجلس شورای ملی مورد تجلیل قرار گرفتند و دو لوح نقره‌ای طلاکوب به ستارخان و باقرخان اهدا گردید و برای هر کدام ماهیانه مبلغ هزار تومان مقرری از طرف مجلس تعیین شد و در پارک اتابک (محل فعلی سفارت شوروی) اسکان یافتند. در جریان ترور دولت مشروطه تصمیم به خلع سلاح گروههای مسلح گرفت، ستارخان با این امر مخالفت نمود و با قوای دولتی به جنگ پرداخت در این جنگ پای او تیر خورد و تسلیم شد و 30 تن از نیروهای وی کشته و 300 تن اسیر شدند. وی چهار سال پس از این واقعه در تاریخ 28 ذی الحجه 1332 درگذشت و در باغ طوطی در جوار حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد. http://yon.ir/UMdEn @iichs_ir
✳️ از حرکت ستارخان و باقرخان از تبریز به تهران تا اشغال اصفهان توسط سپاهیان روس! ✅ سال 1288 سردار ملی و سالار ملی تبریز را به قصد تهران ترک گفتند. در مسیر سردار و سالار در تمام شهرها طاق نصرت برپا شد و مردم مقدم آن دو مبارز را گرامی داشتند. قزوین بیش از هر شهری مقدم ستارخان و باقرخان را گرامی داشت و در خیابانهای مسیر مجموعاً 12 طاق نصرت برپا کردند. ستارخان پس از تشکر از مردم مشروطه خواه قزوین در قبرستان شهر حضور و بر مزار مشروطه خواهان فاتحه خواند.1 ✅ سال 1291 سیل عظیمی شهر زاهدان را فرا گرفت در این حادثه 2 هزار گوسفند و 300 خانه در کام سیل فرو رفتند. کلنل وستداهل رئیس سوئدی نظمیه سازمان جدید انتظامی تهران را اعلام کرد و مجموعاً 8 کمیسری برای تهران پیش بینی نمود. دستور استخدام 500 آژان برای تهران هم صادر شد.2 ✅ سال 1294 سپاهیان روس اصفهان را اشغال کردند. ✅ سال 1296 وزیر مختار انگلیس در ایران اعلامیه ای صادر و متذکر شد که حفظ منافع دولت انگلیس در ایران توسط قوای مسلح آن کشور تأمین خواهد گردید. ✅ سال 1329 ظهر امروز دکتر عبدالحمید زنگنه رئیس دانشکده حقوق و وزیر سابق فرهنگ هنگام خروج از دانشکده هدف گلوله شخصی به نام نصرت الله قمی قرار گرفت و به سختی مجروح گردید و به بیمارستان انتقال یافت. ____________________ 1.احضار ستارخان و باقرخان و سایر مجاهدین به تهران به علت اختلاف شدید بین حاج مخبرالسلطنه والی آذربایجان و آنان بود. زیرا ستارخان بعد از 1327 در نتیجه پیروزیهای متوالی تغییر کرد و آن مردم داری و صبر و حوصله و اطاعت از مقامات سیاسی را از دست داد. در عوض خیلی تندخو و عصباین شده و از درک عمق مطالب عاجز شد و ناصحان حقیقی را از خود دور کرد و یک عده استفاده جود اطراف او را گرفتند و بنام او استفاده های نامشروع کردند و در هر حال ستارخان مانند اکثر مردان تاریخی دارای صفات ممتازه نیز بود. 2.کلنل وستداهل سوئدی سابقاً در استکهلم رئیس یکی از کلانتریها بود و ابتدا قرار بود فقط در تهران نظمیه دائر کند. بعد که وارد ایران شد و شهربانی تهران را دائر نمود، دولت از او خواست در سایر شهرها نیز مبادرت به تأسیس شهربانی کند و لاجرم او ناگزیر شد تعداد 15 افسر سوئدی استخدام و به ایران منتقل سازد و شهربانی را در سایر شهرها دائر نماید. وستداهل مردی مدیر و مدبر بود. لدی الورود مدرسه ای برای تربیت کادر افسران تأسیس کرد. خود و سایر سوئدیها در آن تدریس می کردند. سرپاس مختار، سرپاس رادسر و سرپاس سیف از فارغ التحصیلان همین مدرسه هستند که به ترتیب رئیس شهربانی ایران شدند. وستداهل چون عدلیه ایران را ضعیف دید به تأسیس یک محکمه جنائی در شهربانی مبادرت نمود و جنایتکاران را در آنجا محاکمه می کردند. او تا سال 1302 در ایران باقی ماند در اواسط آن سال سردار سپه نخست وزیر عذر او را خواست. iichs.ir @iichs_ir