بسمهتعالی
نباید دینداری به مناسک فروکاسته شود.
نباید دینداری را به سویه مناسک و آیینهای بیرونی آن فروبکاهیم؛ بلکه نسبت آن با باطن دینداری را هم باید ببینیم. بهعلاوه، در این ایام کرونایی، باید زایش این باطن و ایجاد آیینها و فعالیتهای نوین اجتماعی مبتنی بر دین را مشاهده کنیم. امری که نمونهٔ قبلی آن را در کنشهای گستردهٔ دیندارانه در پشتیبانی از جنگ تحمیلی سراغ داریم.
در گذشته هم هستهٔ اسلام سنتی، توسط علما بر مراسمات و آیینهای نوپدید اشراف داشته و انحرافات آن را کنترل کرده است. چنین نیست که مناسک نوپدید ارتباطی با دینداری عالمان نداشته باشد. از منظر دیگر، پدیدهای مانند تقیه نشان میدهد که با وجود از دسترس خارجشدن مناسک مورد قبول دین در شرایط تقیه، بازهم امکان حفظ دین وجود دارد. تحلیل این همه در شرایطی است که توجه شود دین و دینداری نباید به ظاهر و لایه مناسکی دین کاسته شود.
رایاهمایی (وبینار) «دینداری اجتماعی در [ماه] رمضان کرونایی»، با حضور حمید پارسانیا و تقی آزادارمکی برگزار شد:
mshrgh.ir/1064180
@hparsania
بسمهتعالی
تغییر مفهوم واژهٔ قرآنی «ملت» در دوران معاصر
🔹 مفهوم ملت در معنای تاریخی آن، در مقابل نحل، بر مجموعهای از انسانها اطلاق میشود که بر مدار املای الهی و وحی خداوند، وحدت و انسجام پیدا میکنند.
🔹 فارابی در رسالهٔ الملة، «ملت» را همان «مدینهٔ فاضله» میداند. از دیدگاه او، عقل و وحی مراتب ظهور حقیقت واحدهای هستند. وحی الهامی است که صاحب عقل مستفاد بهعنوان رئیس اول و یا رئیس مماثل از آن بهره میبرد. عقل مفهومی در مراتب تجریدی و تجربی خود، در تعامل با عقل مستفاد و وحی، خصوصاً در شرایط غیبت رئیس مماثل، کنشهای مدینهٔ فاضله را که همان ملت است سازمان میدهد.
🔹 از منظر فارابی، «مدینهٔ فاسقه» با عدول عملی و «مدینهٔ ضاله» با تحریف نظری و «مدینهٔ جاهله» با حذف معرفت عقلی و وحیانی پدید میآید.
🔹 در دوران معاصر، بهدلایل اجتماعی و تاریخی قابلبررسی، در فارسی کلمهٔ ملت معادل nation و ملیگرایی معادل ناسیونالیسم قرار گرفته است. این در حالی است که در زبان عربی برای ترجمهٔ آن از شعب و قوم و مانند آن استفاده کردهاند.
🔹 کلمهٔ nation ریشه در کلمهٔ ناسیو دارد و ناسیو از تبار و خون مشترک حکایت میکند؛ اما معنای مدرن آن محصول بازخوانی و بازسازی صورت تاریخی کلمه است. بُعد اجتماعی این کلمه در گذشتهٔ تاریخ، بیشتر از یک تفسیر اسطورهای بهره برده است. این کلمه در جهان مدرن با چشمپوشی از ابعاد قدسی هستی، هویتی سکولار و دنیوی پیدا کرده است. ترجمهٔ فارسی آن به ملت، با آن که خود محصول برخی از عوامل اجتماعی و تاریخی است، چالشهای فرهنگی و معرفتی و هویتی مهمی را در تاریخ معاصر ایران به دنبال آورده است. شهید مطهری بحث انتقادی خود را نسبت به ناسیونالیسم برای تبیین و حل همین چالشها سازمان داده است.
@hparsania
بسمهتعالی
عقل سرخ
یادنامهٔ علوم اجتماعی ایران برای حاج قاسم سلیمانی و جهان پس از شهادتش زیر نظر حمید پارسانیا و به اهتمام سید مجید امامی و آرزو نیکوئیان منتشر شد.
در این کتاب، مقالهها و یادداشتهای اصحاب علوم انسانی و اجتماعی در باب شخصیت و جهانمردی شهید سلیمانی، ابعاد و احوال ظهور دوبارهٔ یک قهرمان و پهلوان در سپهر فرهنگ و سیاست، پیروزی خون بر شمشیر، ... جمعآوری شده است.
علاقهمندان به تهیهٔ کتاب میتوانند به وبگاه انتشارات دانشگاه امام صادق(علیهالسلام) به نشانی http://ketabesadiq.ir/ مراجعه کنند.
#شهید_سلیمانی #کتاب
@hparsania
﷽
اگر شهید مطهری اکنون حضور داشت، بر چه مسئلهای تمرکز میکرد؟ (بخش یکم)
شهید مطهری [متفکری ذیل] سنت فلسفی فعالی است که در شیعیان وجود دارد. سنت عقلیفلسفی جهان اسلام هنگام مواجهه با جهان مدرن، بهتناسب دهههای مختلف، مسائلی که برایش به وجود میآید را مطرح میکند.
مثلاً در دههٔ ۳٠، این سنت چه مسئلهای داشت که مطهری کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را نوشت؟ دههٔ ۴٠ چه مسائلی داشت؟ بیشتر جنبهٔ سیاسی آن فعال شد. جبر و اختیار و حسینیه ارشاد و بحثهای انقلابی اسلام بود و بحثهای فلسفی در حاشیه آن قرار گرفت. در دههٔ ۵٠ دوباره مباحث جدی فلسفی (اسفار و بحثهای حرکت) مطرح شد. اواخر دههٔ ۵٠، موضوعات تغییر یافت و میتوانیم سؤال کنیم که در دههٔ ۶٠ چه موضوعاتی مطرح میشد؟
اگر مطهری اکنون حضور داشت، چه چیزهایی برایش مسئله بود؟ مثلاً مطهری در دههٔ ۵۰ ضمن استقبال از اقبال [لاهوری] یکمرتبه شروع به نقد میکند و یا در دههٔ ۴۰ بیشتر نگاه تعیینی دارد و بعد نگاه انتقادی مییابد. ابتدا نگاهش به شریعتی انتقادی نیست اما بعدها بحث «فطرت» را در برابر بحث «بازگشت به خویشتن» شریعتی مطرح میکند. با مارکسیستشدن مسلمانان و بازگشت آنان، یکمرتبه بحثهای سیاسی فروکش میکند و مسئلهٔ «حرکت جوهری» در برابر «حرکت دیالکتیکی» مطرح میشود و از این موضع وارد بحث میشود.
چالشهای حوزهٔ حکمت اسلامی بهلحاظ اندیشهٔ اسلامی را میتوان در سه سطح جهانی و جهان اسلام و ایران دید. مثلاً در دههٔ ۵۰، در سطح جهانی، جریان پوزیتیویسم غالب است و اگر از حکمت اسلامی بپرسید که چالش آنها در این فضا چیست، ناخوانی با جریان پوزیتیویسم را میگویند.
البته باید توجه داشته باشیم که ما در دهههای ۴۰ و ۵۰ مواجههٔ جهانی نداشتیم و با مارکسیسم مواجه میشدیم. آن هم به این علت که از طریق شوروی وارد استانهای شمالی شد و بازتابی داشت.
اولین مسائل ما در سطح جهانی، مسئلهٔ فناوری و بعد دانشگاه بود که دارالفنون را درست کردیم و بحثهای حقوقی و بحثهای فلسفی آنها خیلی دیرتر آمد. اولین بار سیر حکمت در اروپا را در دههٔ ۲۰ جناب فروغی مینویسد و قبل از او مرحوم شعبانی تاریخ فلسفه نوشته بود.
در مشروطه بیشتر قدرت سیاسی و نظامی و این مسائل مطرح بود. آشنایی ما با غرب واژگونه بود. ذیل جریان اندیشهٔ معرفتی غرب، صدر جریان ایران بود. یعنی در حالی که یک تفکر یا مدرنیته باید با جریان اندیشههای فلسفی و هنری خودش بیاید و بعد انقلاب صنعتی و سیاسی آن، اما ابتدا استعمار را میبینیم و بعد صنعت و در آخر متوجه لایههای عمیقتر نظری آن میشویم.
مسائل مطرح در سطح جهان، عقلانیت مدرن و ویژگیهای آن است. یعنی مرگ متافیزیک، سوبژکتیوشدن معرفت، تاریخیشدن آن و غیره است؛ هرمنوتیکهای مفسرمحور است. حوزهٔ ارتباطات است که در حال اصلقرارگرفتن است و جای متافیزیک را گرفته. بحث ساختارگرایی و پساساختارگرایی است.
آن چیزی که در جهان مدرن میبینیم آلتوسر مطرح میکند و بهدنبال آن، جامعه/فرد به صورت کنشگر/ساختار مطرح میشود. یعنی با غلبهٔ ساختارگرایی، بهجای جامعه ساختار میآید و بهجای فرد از عامل صحبت میشود. شروع این مسئله از حوزهٔ علوم ادبی است.
اگر اقتضائات حکمت صدرایی را دنبال کنید، اندیشه دقیقاً واژگونه میشود. یعنی مطهری اجازه نمیدهد که بحث عامل و ساختار جای فرد و جامعه را بگیرد. در حوزهٔ تفکر فلسفی، ساختار روابط است و رابط نمیتواند ذات ایجاد کند؛ بلکه ذات، رابط را ایجاد می کند. در واقع مرگ ذات و ذاتگرایی که در آنجا رخ میدهد را قبول نمیکند. ما با دیدن ذاتهای جدید، حکایت از ذوات جدید میکنیم. لذا اگر ساختاری را میبینیم که قابلتقلیل به ذوات ما نیست، میفهمیم که یک کل دیگر و ذات دیگری غیر از ذات افراد وجود دارد که با همه ترکیب شده است.
یعنی در نگاه مطهری به دورکیم که برای جامعه وجودی قائل است، کل به عنوان یک ساختار دیده نمیشود؛ بلکه کل به عنوان یک ذات دیده میشود و ساختار در حاشیه آمدن ذات است.
بحثهایی که در تئوریهای زبانی وجود دارد که قاعدتاً چالشهای جدی است و مواجههٔ با اندیشههای آنسوی آب بیشتر میشود. شهید مطهری باید وارد این بحثها میشد.
مثلاً آن موقع علامه طباطبایی با هگل و مارکسیسم از طریق ادبیات عرب آشنا میشود اما شهید مطهری هگل را از طریق استیس و ترجمهٔ آقای عنایت میشناسد. مطهری نقطهٔ فلسفی آن را میگیرد و بر آن تأمل میکند. آنجا مواجههٔ مستقیم نداریم اما اکنون فرق کرده است.
#مرتضی_مطهری
@hparsania
اگر شهید مطهری اکنون حضور داشت، بر چه مسئلهای تمرکز میکرد؟ (بخش دوم)
علامه طباطبایی به کانت توجه دارد اما شهید مطهری بهعلت حضور مارکسیستها در صحنه، بهجای کانت به مارکس میپردازد.
شهید مطهری عمدتاً در داخل ایران بهمیزانی که اندیشههای غرب می آید، با آن مواجه میشود. قرائتهایی که از مارکس میشود، قرائت تقی ارانی است که یک قرائت مارکسیسملنینیسم و متعلق به حزب توده است و از این زاویه برخوردها انجام میشود.
در اینجا قرائت آلتوسری و هگلیان جوان را نداریم و بعدها در دههٔ ۵٠، فرانکفورتیها اولین بار است که وارد میشوند و شهید مطهری با آنها مواجه میشود. البته مواجههٔ با آنها از طریق شریعتی است. شریعتی که در دههٔ ۶۰ در فرانسه است و بحث «خویشتن» را مطرح میکند و به اینجا میآید. مطهری با این اندیشهها تعامل میکند و بحث «فطرت» را بیان میکند.
در واقع، در آن مقطع، غرب واردشدهٔ باواسطهٔ داخل ایران را میبینند و از موضع حکمت صدرایی با آن مواجه میشود و یک نوصدرایی است. اصلاً انتقال غرب در ایران مسئله ایجاد کرده است. مارکسیسم وارد شده و لوازم خود را بسط میدهد و نیرو جذب میکند.
در مقطع قبل مارکسیسم ندارید و مسئله آدمهای است که سرخابسفیدآب میکنند، دارالفنونیهایی که فلسفه غرب نمیفهمیدند و جاذبههای زندگی آن طرف را مشاهده میکردند و به آن طرف تشبه میورزیدند و (خاطرات صادق هدایت) فرزندانشان غربی میشدند. حل این مسئله مهم است.
محمد شاه اولین گروه را به غرب فرستاد. دستور داد آدمهای متدین را بفرستند که تحتتأثیر قرار نگیرند و بنویسند مرگ بر لامذهب و در همین حد بود. توجه نداشتند این نحوه از سبک زندگی در همهچیز خوابیده است؛ اما در این مقطع، مواجههٔ مستقیم با غرب پیدا کردهایم که به برخی مسائل آن اشاره شد.
همین مسائل در جهان اسلام هم منتقل شده است. یعنی ما در جهان اسلام پدیدهای بهنام نومعتزلی داریم. اولین مواجههٔ شهید مطهری با نومعتزلیان، با اقبال لاهوری و کسانی است که میخواهند برای نوعی عقلانیت مدرن تاریخچه بیابند یا تاریخچه ندارند و میآورند. بحثهای هرمنوتیک مفسرمحوری که میآید و آن زمان جدی نبود و فرهنگ جای همه امور را میگیرد و تفکر برساخته میشود. یعنی آنچه که در جهان مدرن است، میآید.
لایهٔ اولی که عرض شد، در زمان شهید مطهری حضور نداشت. یعنی متفکرین عرب در دهههای ۳٠ و ۴٠ و ۵٠، در فضای سنتی خویش بودند و اینکه اندیشههای غربی را پوشش دینی بدهند، تضعیف شده بود.
ناسیونالیسم، مارکسیسم و غیره خیلی صریح و عریان آمده بودند؛ اما بعد از خیزش فرهنگی دینی جهان اسلام، بخش قابلتوجهی از متفکرین عرب مانند حسن حنفی، جابری، ابوزید، آرگون در فضای اوجگرفتن بازگشت بهسوی حیات دینی، سعی میکنند با نوعی عقلانیت مدرن این فضا را تفسیر کنند.
پنجشش سال بعد از انقلاب ما، که جنگ بود، آنها مسائل فکری داشتند و تولید کردند. بعد وارد ایران شد و دقیقاً این مسائل، مسائل امروز شهید مطهری میشد. او نباید میرفت سراغ بحث حرکت اسفار؛ بلکه باید سراغ بخش اتحاد عاقل و معقول اسفار میآمد تا مسئلهٔ سوژه و ابژه را حل کند.
مشکل امروز مطهری بحث دفاع از عینیت و فهم حقیقت و نوکانتیها میشد و دیگر مارکسیستها نبود. چیزی که احساس میکرد در بحث اعتباریات علامه، قرائت نوکانتی شود که این امر دارد اتفاق میافتد و چالش جدی است و یک نوع خروج از حوزهٔ تفکر و بنیادهای فلسفی جهان اسلام دارد. شناسایی اینکه چالشهای جدی نظری سنت فلسفی امروز ما در چند دههٔ این قرنی که در آن هستیم، چیست.
#مرتضی_مطهری
@hparsania
بسمهتعالی
پیوند به کانال استاد در پیامرسان «بله»:
https://ble.ir/hparsania
@hparsania
بسمهتعالی
اولین همایش مجازی «روششناسی علوم انسانی، چالشها و راهکارها»
زمان: سهشنبه ۳تیر۱۳۹۹، ساعت ۹ تا ۱۲
#اطلاعیه
@ENOEnsani
@hparsania
بسمهتعالی
رایاهمایی (وبینار) چرایی دانش اجتماعی مسلمین
۲۴ تا ۳۱تیر۱۳۹۹
سخنرانی استاد پارسانیا:
زمان: ۲۸تیر، ساعت ۱۰ تا ۱۱:۳٠
موضوع: حکمت دانش اجتماعی مسلمانان
پیوند ورود:
http://elc.razavi.ac.ir/razavi_public/
ویژۀ آشنایی طلبهها و دانشجویان داوطلب رشته
#اطلاعیه
@hparsania
بسمهتعالی
قرائتهای مدرن عاشورا
http://resanedanesh.ir/?p=1259
@hparsania
بسمهتعالی
قرائتهای مدرن عاشورا
برشهایی از متن:
عاشورا واقعهای نیست که در این عالم کسی بتواند در قبال آن سکوت کند و یا از کنار آن خاموش درگذرد.
اندیشههای مدرن نیز پس از ورود به حوزهٔ فرهنگی مسلمانان ناگزیر از مواجهه با این واقعهٔ عظیم بوده و هستند. آنان در برخی از مقاطع و خصوصاً در هنگام غلبهٔ سیاسی جریان منورالفکری در دورهٔ رضاخان کمر به حذف این واقعه از عرصهٔ فرهنگ و زیست جامعه بستند؛ ولکن عاشورا با امواج خروشان خود نشان داد که تقابل حذفی با آن به حذف مقابلهکنندگان منجر میشود.
رویکردهای روشنفکری چپ در دههٔ پنجاه برای نخستین بار قرائت و تفسیر ایدئولوژیک انقلابی و در عین حال سکولار و مدرن خود را از عاشورا ارائه دادند. بدین ترتیب تصویر خود را در کنار تصاویر تاریخیای قرار دادند که سنت متکثر فرهنگی جهان اسلام در آینهٔ عاشورا ترسیم کرده بود .
افول روشنفکری چپ در سطح جهانی و منطقهای و غلبهٔ لیبرالیسم متأخر ناگزیر قرائتها و روایتهای جدیدی از عاشورا را به دنبال آورده و میآورد. این قرائتها بهرغم مخالفت با بعد انقلابی چپ قرائتهای روشنفکرانه، در تقابل با روایتهای متکثر تاریخی عاشورا نیز قرار داشته و از مبانی و اصول معرفتی مدرن بهره میبرند.
ویژگی مشترک قرائتهای مدرن حذف ابعاد قدسی و معنوی متعالی و آسمانی عاشورا و فروکاستن عاشورا به ابعاد تاریخیفرهنگی آن بهعنوان برساختی صرفاً بینالاذهانی است.
در این قرائتها از همهٔ ظرفیتهای منازعات تاریخی ظاهرگرایان و متکلمان اشعری برای تبدیل عنصر محوری عاشورا یعنی امام(علیهالسلام) به انسانی صرفاً زمینی و دنیوی استفاده میشود. بهموازات آن هم بهگونهای شتابزده همهٔ آنچه که در باب ابعاد ملکوتی و آسمانی مقام امام بیان میشود، بهعنوان غلو تاریخی دوران صفویه و مانند آن معرفی میگردد. بدون آنکه موازین اولیهٔ مربوط به سنجش میراث مکتوب و یا قواعد و ضوابط علمی برای توصیف منازعات تاریخی کلامی شیعی رعایت شود.
چشمفروبستن بر مقام و منزلت امام نشان از عبور از مقام انسان و ظلم به حقیقت انسانیت دارد. این امر نیز بهنوبهٔ خود حاکی از نسیان و فراموشی حق(سبحانهوتعالی) است.
متن کامل:
http://resanedanesh.ir/?p=1259
#نوشتار #امام_حسین(علیهالسلام)
@hparsania
بررسی تطبیقی عقلگرایی در اقتصاد متعارف و حکمت عقلی اقتصاد اسلامی، محمدعلی فراهانیفرد، حمید پارسانیا.pdf
516.9K
بررسی تطبیقی عقلگرایی در اقتصاد متعارف و حکمت عملی اقتصاد اسلامی
فصلنامهٔ «اقتصاد اسلامی»، سال بیستم، شمارهٔ ۷۷
#مقاله
@hparsania
بسمهتعالی
عدالت، اصلی است که جامعهٔ مهدوی برای برقراری آن تشکیل میشود. عزمی نظیر اجراییکردن سند ۲۰۳۰ در عدالت آموزشی وجود ندارد.
بهگزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس، سلسلهنشستهای گفتار روز، عصر امروز (سهشنبه ۲۵شهریور۱۳۹۹) با موضوع عدالت آموزشی و با حضور سیدمحمد بطحایی، وزیر سابق آموزشوپرورش و حجتالاسلام حمید پارسانیا، عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی در مؤسسهٔ فرهنگیپژوهشی انقلاب اسلامی برگزار شد.
حجتالاسلام پارسانیا در این جلسه با بیان اینکه اصل عدالت، اصلی است که جامعهٔ مهدوی برای برقراری آن تشکیل میشود، گفت: در مقدمهٔ سند بنیادین تحول آموزشوپرورش هم تحقق عدالت ذکر شده است.
وی با بیان اینکه عدالت به معنای مساوات نیست، گفت: عدالت به یک معنا، مساوات هست. آن هم به این معنا که همهٔ افراد جامعه از امکانات لازم برای رسیدن به شایستگی برخوردار باشند؛ اما آنجا که تفاوت ظرفیتها وجود دارد و افراد بر اساس ظرفیت خود به شایستگیهایی میرسند، عدالت همان مساوات نیست.
عضو حقیقی شورایعالی انقلاب فرهنگی با بیان اینکه در عدالت آموزشی فقط موضوع کمیت مطرح نیست، گفت: کیفیت آموزشی هم بسیار مهم است. وقتی در یک منطقهٔ جغرافیایی به آموزشی خاص نیاز نیست و ما آن را در دستور قرار میدهیم، این بهمعنای تلف کردن وقت آن دانشآموزان است و نهتنها عدالت نیست، بلکه عین ظلم است.
وی نگاه بنگاهداری به بخشهای آموزشی و فرهنگی را مورد انتقاد قرار داد و گفت: بهداشت و درمان ما وقتی غرضش اقتصادی میشود، مرض تولید میکند. فرهنگ ما زمینهٔ مناسبی دارد که مشارکتهای دیگران باید با نگاه فرهنگی باشد نه اقتصادی.
پارسانیا با اشاره به سند ۲۰۳۰ گفت: وقتی این سند مطرح میشود، معاون اول رییسجمهور نامهای صادر میکند و کارگروههای مختلفی از جمله در سازمان برنامهوبودجه مأمور میشوند تا این سند را اجرایی کنند. این الگو، الگویی است که باید اسناد داخلی از جمله سند تحول بنیادین آموزش و پرورش بر اساس آن اجرایی میشد؛ اما این اقدام برای ۲۰۳۰ انجام شد.
عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی افزود: مشکل سند ۲۰۳۰ این است که سیاستهای تعلیموتربیت ما را در جایی دیگر تدوین کرده، حال که ما سند تحول بنیادین داریم.
پارسانیا تصریح کرد: وقتی ما آنقدر خوب و با سرعت یک سندی که غربیها تدوین کردهاند را جلو میبریم، باید گفت انگار یک یارکشی جهانی علیه اسناد داخلی ما انجام میشود.
وی به تعهداتی که در مجامع بینالمللی نسبت به اجرای ۲۰۳۰ داده شده است، اشاره کرد و گفت: تعهداتی در این سطح از شئونات و حیطهٔ رهبری است و از لحاظ حقوقی قابلپیگیری است که کسی که این تعهدات را داده، شأنیت آن را داشته یا خیر.
وی در بخشی از سخنان خود با اشاره به اهمیت دانشگاه فرهنگیان گفت: مسئلهٔ دانشگاه فرهنگیان کمبود بودجه نیست؛ بلکه چگونگی توزیع بودجه است.
پارسانیا دربارهٔ عدالت آموزشی در کشور گفت: عزمی نظیر اجرایی کردن سند ۲۰۳۰ در عدالت آموزشی وجود ندارد.
وی در پاسخ به این سؤال که چرا شورایعالی انقلاب فرهنگی صرفاً سند تدوین میکند، گفت: تدوین اسناد مختلف، حُسن شورا است نه ضعف آن؛ البته این را میتوان گفت که چرا بعد از سندنویسی، سایر بخشها مورد توجه قرار نمیگیرد.
عضو شورایعالی انقلاب فرهنگی دربارهٔ اجرایینشدن اسناد و مصوبات این شورا گفت: قوهٔ قضاییه باید مدعیالعموم اجرایی نشدن اسناد شورایعالی انقلاب فرهنگی باشد و در این زمینه ورود کند.
@hparsania
بسمهتعالی
اولین تصویر و آخرین دیدار
برشهایی از متن:
اولین تصویری که اینک پس از چهل سال از دکتر طالب در قاب ذهن من نقش بسته، چهرهٔ صمیمانه و گرمی است که در کنار پنجرهٔ مشرف به حیاط دانشکده در بهارستان با یک خودکار و چندین ورق در دست ایستاده. گمانم بر این است که سیگاری هم بر لب داشت؛ با ریش پرفسوری، لباسی مرتب، بهعنوان معاون آموزش دانشکده. در پایین پنجره، چند میز و برخی از کارمندان و دانشجویانیاند که جمع شدهاند برای انتخاب واحد و او دانشجویان را در انتخاب واحد کمک می کرد. ضمن آن که نظارت بر کار همه هم داشت.
در یکی از درسهایی که در حوزهٔ تعاون با ایشان داشتیم، چون بنده متون فقهی را میخواندم، با تشویق استاد تحقیقی را پیرامون نظام تأمین اجتماعی در اسلام انجام دادم. در آن تحقیق بهروش کتاب «اقتصادنا»ی شهید صدر تلاش شد تا نظام تأمین اجتماعی اسلام و الگوی آن توصیف شود. روش شهید صدر استفاده از فتاوای فقهی فقها بود. در آن تحقیق نیز با رجوع به فتاوای فقها در دورههای مختلف، سیستم توزیع خمس و زکات دنبال شد.
تحقیق مزبور از موضعی همدلانه با دکتر طالب، در پاسخ به فضای اقتصادی چپ آن مقطع بود که برنامهها را با دولت شروع میکرد. نتیجهٔ تحقیق این بود که تأمین اجتماعی در نظام اقتصادی اسلام ابتدا متوجه فرد سپس خانواده، محله، شهر و در نهایت متوجه دولت است. البته دولت ضمن مراقبت با هوشیاری، سیستم تأمین را از مجاری یادشده بهحسب ترتیب دنبال و تضمین میکند و مباشرت مستقیم دولت مختص به مواردی از تأمین است که در مراتب قبلی حاصل نشده باشد.
در جلسهای در تالار گفتوگو که اعضای هیئتعلمی دانشکده حضور داشتند، کنار ایشان بودم. دکتر تأسف خود را از برخی مباحث نظری خیلی پرشور و باحرارت بیان میکرد و شروع کرد به نواختن میخائیل باختین که نظریهٔ کارناوالیشدن او در آن روزها برای تحلیل راهپیمایی اربعین توسط برخی از جامعهشناسان به کار برده میشد.
استاد طالب علاوه بر خیرات و مبراتی که داشته و فرزندان صالحی که تربیت کرده، زندگی و حیات خود را به فعالیت علمی و تأسیس سنت علمی مطالعات اجتماعی تعاون و روستایی گذراند. همهٔ دانشجویان او فرزندان معنوی او هستند. او هم علم آموخت و هم با تربیت دانشجو به تکوین سنت علمی سالم پرداخت.
متن کامل:
http://resanedanesh.ir/?p=1342
#نوشتار
@hparsania
بسمهتعالی
کتاب «حدیث پیمانه»
کتاب #حدیث_پیمانه نوشتهٔ شماست؟ کتاب بسیار خوبی است. مدتها پیش به دوستان فیلسوفمان در قم، از کمبودی گله میکردم و میگفتم: «فرق فلسفهٔ ما با فلسفهٔ غرب (از زمان ارسطو و افلاطون تاکنون) این است که فلسفهٔ غرب، همیشه یک دنباله و ادامهٔ اجتماعی و سیاسی و مردمی داشته است؛ اما فلسفهٔ ما ادامهٔ اجتماعی و سیاسی نداشته است. حداکثرش به ادامهٔ تربیت فردی رسیده؛ والا اینکه فلسفهٔ ما بگوید شکل حکومت چگونه باید باشد، حقوق مردم چیست، ارتباطات آنها با یکدیگر چگونه است، چنین ادامهای ندارد. در حالی که همهٔ این مبانی میتواند مبنای فلسفهٔ اجتماعی و سیاسی قرار بگیرد.»
وقتی من ترتیب و فصلبندی کتاب شما را (البته همهاش را نخواندهام) نگاه کردم، دیدم این کار شده است. از مبانی فکری و فلسفی شروع کردهاید و به جمهوری اسلامی و مسائل آن رسیدهاید. این چیز باارزشی است. الحمدلله اینطور فکرها در جامعهٔ ما حضور دارد. از اینها باید حداکثر استفاده بشود. این سبک کار، درست است. باید متمسّک به مبانی بود.
بیانات رهبر انقلاب در دیدار هیئتمدیرهٔ دفتر تبلیغات اسلامی حوزهٔ علمیهٔ قم، ۲۹دی۱۳۸۰
منشور حوزه و روحانیت، ج۵، ص۳۱۰تا۳۱۱
#کتاب
@hparsania
معرفت دینی و معرفت علمی از دیدگاه علامه جعفری.m4a
35.15M
معرفت علمی و دینی در نگاه علامه جعفری
معرفت دینی و معرفت علمی و نسبت آنها با یکدیگر در خوانش علامه جعفری چیست؟
۲۵آبان۱۳۹۹
#صوت #علم
@hparsania
بسمهتعالی
معرفت دینی و علمی در نگاه علامه جعفری
بخش یکم: تعریف نادرست علم و عقل و دین، ریشهٔ مشکلات غرب
برشهایی از متن:
تعریفی از علم نیمۀ دوم قرن نوزدهم مطرح شد و بیش از یکصد سال استقراری قوی و بیمنازع داشت: «علم عبارت است از دانش تجربی و آزمونپذیر.» البته بعد از آن بهتدریج در معرض مجموعهپرسشهایی قرار گرفت. این مجموعهپرسشها حوزهای از دانش نظری را تحت عنوان فلسفۀ علم به وجود آورد.
مبنای معرفتشناختی که علم را به دانش تجربی و آزمونپذیر تعریف میکند، حسگرایی است. یعنی حس را صحنه و عرصۀ مواجهه با واقعیت میداند و به موازات این دیدگاه یا بخش دیگری که این رویکرد بر آن مبتنی است، بهنوعی بیتوجهی به عقل است. ممکن است عقل ابزار معرفت باشد، اما معرفت عینی نمیدهد. رویکردی که یا عقل را انکار میکند یا برای عقل و معرفت عقلی، اگر شأنی هم قائل باشد، این را ناظر به حقایق علمی میداند؛ یعنی محصول عقل را ذهنی میداند، نه حاکی از جهان واقع.
اگوست کنت میگفت شناخت علمی، تجربی است و قائل به دو نوع شناخت دیگر بود. یکی شناخت عقلی که آن را ذهنی و دارای نظم میدانست. همچنین معتقد بود نوع دیگری از معرفت هم داریم که مانند شناخت علمی مسیر درستی برای تبیین و معرفت به حقایق عینی ندارد و مانند شناخت عقلی هم نیست که از یک نظم ذهنی برخوردار باشد. او این نوع شناخت را که مقدم بر شناخت عقلی میدانست، شناخت و معرفت دینی تلقی میکرد. شناختی که جنبۀ تخیلی دارد و نوعی حاصل معرفت تمثیلی است و حاصل تشبیه عالم با انسان است.
علامه به این دیدگاه کنت در مورد مراتب سهگانه معرفت که دینی و عقلی و تجربی است، اشاره میکند. ایشان در جایی بیان کرده بود که مشکلات جهان غرب ناشی از تعاریفی است که از علم و عقل و دین دارند.
وقتی معرفت دینی را معرفتی بدانیم که مربوط به مقطع کودکی اندیشه بشری است و فقط از روش تشبیهی استفاده میکند، چنین معرفتی فاقد اعتبار است و ارزش آن این است که ذهن را آماده میکند تا وارد معرفت فلسفی شود و آن نیز ذهن را برای معرفت علمی آماده میکند. طبیعی است در چنین فرهنگی زندگی متدینانه بین دینداران آسیب میبیند.
۲۵آبان۱۳۹۹
متن کامل:
https://iqna.ir/00GVmI
#متن #علم
@hparsania
بسمهتعالی
معرفت دینی و علمی در نگاه علامه جعفری
بخش دوم: تعریف علامه جعفری از علم
برشهایی از متن:
از دیدگاه علامه جعفری، معرفت علمی به معرفت تجربی محدود نمیشود. در تعریفی که برای علم ذکر میکند، میگوید: «علم عبارت است از انکشاف واقعیتی که وجود و جریان کلی آن بینیاز از من و عوامل درک انسانی بوده باشد که با آن ارتباط برقرار نموده است.»
بنا بر این تعریف، علم سه ویژگی دارد. اول اینکه خصوصیت کشف دارد. علم یک برساخت ذهنی انسانی نیست. علم یک انکشاف است و انسان علم را مییابد، نه اینکه آن را بسازد. هرچند که میتواند یک نقش ابزاری را هم ایفا کند و انسان را کمک کند؛ اما حقیقت آن کشف از واقعیت است و در این کشف آنچنان نیست که وابسته به انسان باشد. دوم اینکه مستقل از انسان است و انسان آن را نمیسازد، بلکه مییابد. ویژگی سومی که برای آن ذکر میشود به همان ویژگی اول نزدیک میشود که همان بینیازی از من و عوامل درک انسانی است.
۲۵آبان۱۳۹۹
متن کامل:
https://iqna.ir/00GVmI
#متن #علم
@hparsania
بسمهتعالی
مدرسهٔ پاییزی شبههپژوهی کرونا
- ۶ و ۱۳آذر۱۳۹۹، بهصورت مجازی
- همراه با اعطای گواهی شرکت در دوره
- ویژهٔ اساتید سطوح عالی و طلبههای سطح ۴
- مهلت ثبتنام تا ۳آذر۱۳۹۹
- ارائهٔ استاد پارسانیا: کرونا و الهیات اجتماعی
#اطلاعیه
@spasokh
@hparsania