پاسدار ؟ ارتشی ؟ جانباز ؟ فرزند ایت الله فلانی ؟ دکترای حوزه؟
نه بچها
آسید ابراهیم قصه مون فقط یه بسیجی بود :)
با بچه محلا پول میزاشتن رو هم که تو پایگاه بسیج فعالیت فرهنگی کنن ،، رفقا گفتم بهتون صاحب هیچ کدوم از اون سِمَت ها نبود ؛
ولی مشتی بود 🙂
ابوالفضلی !
با مرام ، مرد !
نقطه پیروزی این شهید میدونید چیبود؟
تفاوتش با من چیبود ؟
این عزیز دنبال شهادت دوید
به قول بچهای هیاتمون:
خودشو کشت تا شهید شد :)
اون وقت ما میخوایم بدون خط و خش باب شهادت واسمون باز باشه
اصلا فرق من و شهدا همینه !
من شهادت میخوام و وایسادم با بهانه ها خودمو گول میزنم
اون وقت سید ابراهیم ها این بود :
تو معنویت از در انداختنت بیرون از پنجره بیا داخل (کلام شهید)..
شنیدم کہ همہ رو بہ یک چشم مۍدیدند ..
یعنۍ چۍ ؟
یعنۍ اصلا براشون مھم نبود کہ یکۍ فقیر هست ، یکۍ ثروتمند ..
یکۍ زیبا و دیگرۍ زشت ..
بہ همـ احترام مۍ گذاشتند ..
آقا مصطفی تو این قضایا خیلۍ مقید بودند ..
ایلیا🇵🇸 ༄
شنیدم کہ همہ رو بہ یک چشم مۍدیدند .. یعنۍ چۍ ؟ یعنۍ اصلا براشون مھم نبود کہ یکۍ فقیر هست ، یکۍ
یعنۍ درون ِ قلـــ♥️ـــب ها نفوذ کرده بود :) ..
ایلیا🇵🇸 ༄
خانواده ایشون از دایۍ شھید خواهش کرده بودند ..
تا آقا مصطفۍ رو تو هتل المپیک استخدام کنند ..
آخہ دایی آقا مصطفۍ مدیر عامل اون هتل بود ..
داییشون گفتند آقا مصطفۍ تو اتاق مانیتورینگ کار کنند .
. . . ؛
اما دیدند آقا مصطفۍ بعد از مدتۍ از اونجا رفتند ..
پدرشون بھشون گفتند :
« باباجان دردسر میخواۍ بکشۍ ؟ براۍ ِ چۍ نموندۍ ؟
هم کار میکردۍ و هم میتونستۍ درست رو بخونۍ .. »
گفتند :
«چون دایی مدیرعامل بود من رفتم بہ اتاق مانیتورینگ ..
واگرنہ نیروهاۍ ِ اونجا باید هشت سال زحمت بکشند تا بہ اونجا برن ..
یک نفر رو جاۍ ِ من بیرون کردند تا من بہ جاش بیام ..
این خارج از جوانمردۍ بود :)
اگر هم مثل بقیہ نگھبانۍ مۍدادم ..
در حق ِ دایۍ نامردۍ کرده بودم ..
چون مردم مۍگفتند نگاه کن بہ بچه خواهرش رحم نکرده ..
و اون رو تو سرما و گرما جلوۍ ِ در گذاشتہ ..
براۍ ِ همین بھتر بود از اون جا بروم ... »
ایلیا🇵🇸 ༄
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ؛
شھید صدرزاده :
وقتی کار فرهنگی را شروع می کنید ..
با اولین چیزی که باید بجنگیم خودمان هستیم .
وقتی که کارتان می گیرد و دورتان شلوغ می شود ..
تازه اول مبارزه است ... !!
زیرا شیطان به سراغتان می آید ..
اگر فکر کرده اید که شیطان می گذارد ،
شما به راحتی برای حزب الله نیرو جذب کنید ..
هرگز !!!
اگر می خواهید کارتان برکت پیدا کند :
- به خانواده شهدا سر بزنید .
- زندگی نامه شهدا را بخوانید .
- سعی کنید در روحیه خود ، شهادت طلبی را پرورش دهید .
- سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید !
قلب شما را بیدار میکند و راه درست را نشانتان میدهد ..
- دعای ندبه و هیئت چهارشنبه را محکم بچسبید ..
- خودسازۍ دغدغه اصلی شما باشد ..!
ایلیا🇵🇸 ༄
پاسدار ؟ ارتشی ؟ جانباز ؟ فرزند ایت الله فلانی ؟ دکترای حوزه؟ نه بچها آسید ابراهیم قصه مون فقط یه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ؛
شھید سید مصطفۍ صدرزاده ،
در وصیت نامه خودشون میگن که :
مبارزه با دشمن آرزوی بنده بود ..
و فقط خدا میداند که چقدر برای آن ضجه زدم و التماس کردم ..
ممکن است بعضی ها به شما طعنه بزنند ، اما اهمیت ندهید !
من به راهی که رفتم یقین دارم .
این شهادت لطف و هدیه خدا بوده :)
و مردم عزیز ایران یادمان باشد که ..
به خاطر وجب به وجب این سرزمین و دین اسلام چقدر خون دادیم !
و چقدر بچه های ما یتیم شدند ..
زن ها بیوه ، مادرها مجنون و پدرها گریان فقط و فقط برای خدا بود ..