eitaa logo
112 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
760 ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘. چراییِ واقعۀ عاشورا را دنبال کنیم! 🔹در مجالس اهل بیت اینکه فقط بگوییم: «آی این را کشتند، آی آن را کشتند» کافی نیست. یزید هم بدَش نمی‌آمد فقط از این مطالب صحبت شود. در تاریخ آمده که یزید گفته است که: «تقصیر من نبود و بی خود کردند و غلط کردند که این کار را انجام دادند.» خودم سیاه‌پوشی و عزاداری می‌کنم. اما وقتی گفتند: ”چرا این قضیه اتفاق افتاده است؟“ و صحبتِ از «چرایی» شد، قضیه فرق کرد. 🔹چرایش آن است که: ”تویِ یزید که در اینجا نشسته‌ای می‌بایست بعد از مُردنِ معاویه، طبق پیمانی که بین امام حسن و معاویه برقرار شد، کنار می‌رفتی و به آن پیمان پایبند می‌بودی!“ در اینجا دیگر همه چیز به هم می‌ریزد و قاطی می‌شود و می‌گویند: «نه، نه، صلاح نیست گفته شود!» 🔹اما تا وقتی سینه‌زنی هست از شب تا به صبح بر سرتان بزنید، که به هیچ عنوان اشکالی ندارد! خودمان هم تأییدتان می‌کنیم و پولش را هم می‌دهیم و چای‌ش را هم مهیّا می‌کنیم. از تیر و نیزه و سنگ و شهادت و اسارت بگویید که اینها هیچ مشکلی ندارد؛ ولی از چراییِ پشت قضیۀ کربلا نگویید؛ مصلحت نیست! 🔹در زمان شاه، حکومت که با عزاداری مخالف نبود و مشکل نداشت! مگر هر ساله خود دستگاه و دربار در مسجد سپهسالار، به مدّت سه روز عزاداری انجام نمی‌داد و خود شاه هم شرکت نمی‌کرد؟! مگر رضاشاه در مجالس عزاداری شرکت نمی‌کرد و گِل بر سرش نمی‌زد؟! اما اینها همه بر اساس بازی و خُدعه و فریبِ مردم و برای استمرار حکومت بود! صحبتهای مطرح در آن مجلس هم گزینشی بود که به آن طرف برنخورد. نباید از چراییِ قضایای سیّدالشهداء صحبت شود؛ که اگر صحبت می‌شد اول کسی که می‌بایست از مجلس خارج شود خودِ اعلی‌حضرت بود. علیه السلام 🔘..🔘..🔘..🔘
⭕️ حضرت قاسم علیه‌السلام با احساسات و تحت تأثیر قرار گرفتن به میدان نرفت. 🔹او حقیقتِ مرگ و لذّت مرگ را با دل و جانش احساس می‌کرد و لذا در جواب سیّدالشهداء علیه‌السلام که فرمود: «ای نوردیده، پسرک من! مرگ در نزد تو چگونه است؟» عرض کرد: 🔹«اَحلَی مِنَ العسل!» یعنی «مرگ برای من از عسل شیرین تر است!» 🔹او حقیقت مرگ را می‌فهمید که می‌گفت: «اَحلَی مِنَ العسل!» علیه‌السلام علیه‌السلام 🏴.🏴.🏴.🏴
📌سيّدالشهداء آمد و اين سّر را برای ما فاش كرد كه ای شيعه ای كه تو شیعهٔ من هستی، در همهٔ عرصه ها بايد در مقابل ظلم بايستی؛ نه فقط در مقابل يزيد يا حكومت، در همهٔ ظرفيّتهای وجودی خودت، در ارتباط با پدر، در ارتباط با مادر بايد در صف من باشی، در گذشت و اغماض از خطايا و عفو نسبت به لغزشهايی كه از ديگران می بينی، باید در صف من باشی. حرّ وقتی كه آمد پيش امام حسين حضرت چه فرمودند؟ فرمودند: آن موقع اشتباه كردی، الان پشيمانی؟ بسم الله...، به او گفتند كه چرا اين كار را كردی؟ برو روز قيامت مي دانم چه جوابت را بدهم؟ برو روز قيامت...؟ اين حرفها را حضرت زدند؟ سيّدالشهداء چه فرمودند؟ آن كارت اشتباه بود. اگر واقعاً حرّ نمی آمد، جريان كربلا اتفاق می افتاد؟ خود حرّ می فهميد که چه كار كرده است و برداشت دو تا چكمه اش را انداخت دورِ گردنش، خب می فهمد ديگر. تمام اين عطش اطفال سيّدالشهداء زير سر حرّ بوده است، تمام اين اسارت زير سر حرّ بوده است، تمام اين تكه تكه شدن های جوان های اهل بيت زير سر حرّ بوده است. مگر نبوده است؟ مگر رويش مي شود حالا به امام حسين نگاه كند؛ ✅ولي شما ببينيد امام را، اصلاً اهل اين حرفها نيست. امام به وضعيّت فعلي نگاه مي كند، الآن تائب هستي يا نيستي؟! تائبي، بسم الله! انگار نه انگار، اقيانوس است! اين را مي گويند امام! وقتي كه یک خطا می بيني، بگذري؛ آن وقت رفتي جزء مبارزین با ظلم و مبارزه با ظلم كردي، ظلم به اين معنا. در ارتباط با پدر، در ارتباط با مادر، در ارتباط با زن، در ارتباط با شوهر، در ارتباط با بچّه، با رفيق، با شاگرد، با همهٔ افراد، با خودت، با كسبت، با كارت، در همهٔ مسائل امام حسين را بياور و در نفس خودت قرار بده؛ اگر سيّدالشهداء الان اينجا بود به من چه دستوري مي داد؟ آن وقت ما كم كم تازه مي توانيم به آن حريم راه پيدا كنيم، آن وقت ما مي توانيم نسبت به اين قضيّه راه برويم نه به خاطر مردم. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🚩 امام حسین تا دم آخر، خودش را بدهکار می‌دانست؛ نه طلبکار! عرض می‌کند: «خدایا، توفیق و برکت و نعمت، همه از توست! من ترا شکر می‌کنم که مرا به این نعمت رساندی، و تحمّلِ این جریانات را به من ارزانی داشتی!‌» سیّدالشهداء علیه‌السلام به هیچ‌وجه به خود نمی‌گیرد؛ هر مصیبتی که پیدا می‌شود،‌ عرض می‌کند که: «خدایا، تو به من این لطف را کردی و منّت گذاشتی که مثلاً برادر مرا از من بگیری! اینکه این وضعیت و این حال برای من پیش آمد بحاطر این است که عباس یا علی‌اصغر را از من گرفتی؛ که اگر نمی‌گرفتی، این وضعیت و حال، برای من پیش نمی‌آمد.» 🔹هر مصیبتی که می‌آمد یک عکس‌العمل در نفسِ امام ایجاد می‌کرد. سیّدالشهداء علیه‌السلام نه تنها شکوِه نمی‌کند بلکه خدا را شکر می‌کند. یعنی حضرت سیّدالشهداء علیه‌السلام می‌گوید: ‌«گرفتن حضرت‌‌ علی‌اصغر،‌ حالی به من داد که باید برای آن سجدۀ شکر بجا بیاورم؛ که اگر اینطور نبود من به اینچنین حالی نمی‌رسیدم.» 🔹لذا حتی کفّاری که در لشکر عمر‌سعد بودند، از اینکه هر چه به بعد‌از‌ظهرِ عاشورا نزدیک می‌شدند چهرۀ امام را بشّاش‌تر و نورانی‌تر می‌دیدند، تعجّب می‌کردند. آن بهاء و عظمت امام،‌ تلألؤ و تجلّیِ بیشتری پیدا می‌کرد. چه قضیه‌ای در نفسِ امام اتفاق می‌افتد که ابتهاج و انبساط و تلألؤ در چهرۀ حضرت بیشتر می‌شود!!؟ علیه‌السلام ⚫️.⚫️.⚫️.⚫️