eitaa logo
117 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
760 ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴 🌹پیامبر اکرم به حضرت زهرا علیها السلام فرمودند: 🌹 *كُلُّ عَين بَاكِيَة يَومَ القِيَامَةِ اِلَّا عَين بَكَت عَلَى مُصَابِ الحُسَينِ فَاِنَّهَا ضَاحِكَة مُستَبشِرَة بِنَعِيمِ الجَنَّةِ.* 🌹روز قيامت هر چشمى گريان است، مگر چشمى كه در مصيبت و عزاى حسين گريسته باشد، كه آن چشم در قيامت خندان است و به نعمتهاى بهشتى مژده داده مى‏شود. 📚 بحار ج ۴۴، ص ۲۹۲
🔹چو رسيد زينب مبتلا بر قتلگاه پر از بلا 🔹رأت الحسين مقطّعاً و على التّراب مرمّلاً ▪️ز تجلّيات جمال حقّ شده مصحفانه ورق ورق ▪️ز وفا نوشته به هر ورق كه: أنا الشّهيد بكربلا 🔹ز نجوم زخم تنش فزون، ز حساب و شماره شده برون 🔹زده خيمه گرد وجود آن، سپه مصيبت و ابتلا ▪️چو بديد كشته برادرش، ز وفا گرفت چو در برش ▪️سخنى شنيد ز حنجرش فأجابه كه بلى بلى‏ 🔹كه مگر نه ‏اى تو برادرم؟ ز نژاد حضرت مادرم؟ 🔹به فداى پيكر تو سرم، لم فى التّراب مُجَدَّلاً؟
📙📙 ✍✍گزارش هجدهم عبدالله بن حازم که از طرف مسلم‌بن‌عقیل مأمور پیگیری بازداشت هانی بود به سرعت خود را به مسلم‌بن‌عقیل رساند و خبر موقعیت خطرناک هانی و مجروح شدن او را به مسلم بن عقیل رساند . مسلم بن عقیل به او دستور داد با فریاد « منصور اَمِت » یارانش را دعوت به قیام نماید زمان کوتاهی نگذشت که چهار هزار نفر از مردم در محل زندگی مسلم بن عقیل اجتماع کردند ، مسلم بن عقیل در همان زمان کوتاه جمعیت را سازماندهی کرد و عبدالرحمان بن عزیزکندی را فرمانده قبیله ربیعه و مسلم بن عوسجه را فرمانده قبیله مذحج و ابوثمامه صائدی را فرمانده تمیم همدانی و عباس بن جعده را فرمانده ساکنان شهر قرار داد . سپس این جمعیت را به سمت دارالاماره به حرکت درآورد ، جمعیت در حالی که تکبیر می‌گفتند و عبیدالله را لعن و نفرین می‌کردند به دارالاماره نزدیک شدند . عبیدالله بن زیاد که در حال سخنرانی در مسجد اعظم کوفه بود با شنیدن فریادهای « مردم مسلم بن عقیل مسلم بن عقیل » آمد از مسجد خارج شد و به داخل دارالاماره رفت و همه دربهای قصر را بست تا مردم داخل نشوند این جمعیت بزرگ هر چه به قصر نزدیک می‌شد از تعدادش کاسته می‌شد تا اینکه وقتی به قصر نزدیک شدند تعداد آنها به ۳۰۰ نفر رسید و همین تعداد پس از نماز مغرب به ۱۰ نفر کاهش یافت . 📚 تاریخ طبری جلد ۴ صفحه ۲۷۵ الفتوح جلد ۵ صفحه ۸۶
18.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺طُوَیریج! همانها که دیر به کربلا رسیدند. وقتی که کار از کار گذشته بود! اما سالهاست که عاشورا، به سرزنان، برهنه پای، اشک می‌ریزند و بر سر و صورت خود می‌نوازند و به ندای «هل من ناصر» مولایشان، «لبیک یاحسین» میگویند. مردمانی از قبیله «بنی اسد». ⚠️این تصاویر، مربوط به عزاداری امسالِ دسته‌ی طویریج است. همین چند ساعتِ پیش!
⭕️بر هر لحظه ای که حضرت زینب صبر می کرد، بر هر لحظه عوالمی را طی می کرد... 🏴 خدا می داند عوالمی را که در همان ایام در همان شب یازدهم و در همان روز دهم در همان روز اسارت آن عوالمی را که حضرت زینب طی کرد غیر از خدا هیچ کس نمی داند که در هر لحظه اش عالمی را طی می کرد. حالا سوال؟ آیا این قضیه عاشورا برای حضرت زینب شَر بود؟ نمی شود که شَر باشد! لذا چی فرمود: در جواب ابن زیاد وقتی که آن مَلعون گفت: چگونه کار پروردگار را دیدی؟ دیدی که چه بر سرتان آورد!؟ حضرت فرمودند:« ما رأیتُ إلاٰ جَمیلاً » فقط زیبایی، جز زیبایی ندیدم! و الله و بالله حضرت زینب در آنجا شوخی نکردند و نخواستن خودش را از موقعیت بیاندازند واقعیت را حضرت زینب داشتند می گفتند‌. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🏴صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین🏴 ⚫️ دعای امام صادق علیه السلام بر زائران و عزاداران سید الشهدا علیه السلام⚫️ ✅ الإمامُ الصّادقُ عليه السلام ـ في مُناجاتِهِ بَعدَ صَلاتِه ـ : يا مَن خَصَّنا بِالكَرامَةِ، و وَعَدَنا الشَّفاعَةَ ··· اِغفرْ لي و لإِخواني و زُوّارِ قَبرِ أبِيَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَيهِما ··· اَللّهُمَّ ... فَارحَمْ تِلكَ الوُجوهَ الّتي غَيَّرَتها الشَّمسُ، وَ ارحَمْ تِلكَ الخُدودَ الّتي تَقَلَّبُ عَلى قَبرِ أبي عَبدِ اللّه عليه السلام، وَ ارحَمْ تِلكَ الأعيُنَ الّتي جَرَت دُموعُها رَحمَةً لَنا، وَ ارحَمْ تِلكَ القُلوبَ الّتي جَزِعَت وَ احتَرَقَت لَنا، وَ ارحَمْ تِلكَ الصَّرخَةَ الّتي كانَت لَنا. اَللّهُمَّ إنّي أستَودِعُكَ تِلكَ الأنفُسَ و تِلكَ الأبدانَ حَتّى تَروِيَهُم مِنَ الحَوضِ يَومَ العَطَشِ. 🔹 امام جعفر صادق عليه السلام ـ در مناجات خود بعد از نماز ـ به خداوند عرضه داشت: اى خدایی كه ما را به كرامت خود ويژه گردانيدى و به ما وعده شفاعت نمودن دادى··· من و برادران من و زائران قبر پدرم حسين بن على صلوات اللّه عليهما را بيامرز ··· بار پروردگارا! ... اين چهره هاى آفتاب سوخته را و اين گونه هايى را كه بر قبر پدرم ابى عبد اللّه الحسين به خاك ماليده مى شود و اين چشمهايى را كه از سر دلسوزى براى ما اشكهايشان سرازير مى گردد و اين دلهايى را كه در غم مصيبت ما بيتاب و سوزان است و اين ناله و شيون هايى را كه براى ما مى شود، مشمول رحمت خويش بفرما. 🔹 بار پروردگارا! من اين جانها و اين پيكرها را به تو مى سپارم تا در آن روز تشنگى قیامت از حوض كوثر سيرابشان كنى. 📚 کامل الزیارات، ص۲۲۸، باب ۴۰، حدیث دوم. علیه السلام 🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀 🏴💠وقایع روز یازدهم محرم سال۶۱ ق💠 ✍ «ابن سعد» تا حدود ظهر روز يازدهم به دفن اجساد پليد كوفيان مشغول بود. پس از اتمام كار در حالى كه پيكر پاك فرزند رسول خدا (ص) و ياران پاكبازش در زير آفتاب رها شده بود، دستور داد سرهاى ديگر شهداى كربلا را از بدن ها جدا كنند و به قصد تقرّب به ابن زياد و گرفتن جايزه با خود به كوفه ببرند. اين سرهاى پاك كه مجموع آنها با سر امام عليه السلام به ۷۲ سر نورانى مى رسيد بين قبائل تقسيم شد و به سوی کوفه حرکت داده شد. ✅ از دشوارترين لحظات تاريخ كربلا، كه در عظمت و سنگينى با همه آسمانها و زمين برابرى مى كند، لحظه وداع جانسوز قافله اسيران با بدن هاى پاره پاره شهيدان است. دشمنان، اسيران دلسوخته را بر شتران بدون جهاز سوار کردند و از كنار آن پيكرهاى پاك شهيدان عبور دادند، همان پيكرهاى غرقه به خونى كه يكجا همه عزّت و مظلوميت را در خود جمع و خلاصه كرده بودند. ✅ حضرت زینب(س) با ديدن پيكر به خون آغشته برادر، رو به آسمان كرد و گفت: «أَللَّهُمَّ تَقَبَّلْ هذا الْقُرْبانَ؛ خدايا اين قربانى را قبول فرما!» اين جمله چون پتكى بر سر دشمن فرود آمد و كوس رسوايى آنها را به صدا درآورد. ✅ سپس خود را به امام سجاد (ع) رساند و او را تسلى بخشيد و آينده كربلا و عاشورا را آنگونه كه ما امروز بعد از حدود ۱۴ قرن می بينيم دقيقاً ترسيم كرد، آرى قلب نازنين زينب(س) می دانست كه اين آغاز كار است هر چند تاريك دلان بنی اميّه و منافقان آن را پايان كار مى پنداشتند. ----------------------------- پی نوشت: ۱. عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها و پیامدها، ص۵۴۴- ۵۴۶ ۲. مقتل الحسین مقرم، ص ۳۰۷ 💟🌸🍃
✍✍ گزارش نوزدهم مسلم بن عقیل به همراه یاران به نماز مغرب ایستاد ، پس از نماز مغرب از آن جمعیت تنها ۳۰ نفر باقی ماند و هنوز از مسجد خارج نشده بود که از آن سی نفر ۱۰ نفر باقی ماند . هنگامی که از مسجد خارج شد و به منطقه‌ای که قبیله کنده در آنجا سکونت داشتند رسید ، این ده نفر هم از مسلم جدا شدند و مسلم بن عقیل در کوچه های کوفه تنها ماند و چون راهنمایی نداشت خانه‌ای را نیز نمی‌شناخت به راه خود ادامه داد تا به منزل زنی به نام طوعه رسید که منتظر فرزندش بود . مسلم بن عقیل به طوعه سلام داد و آب طلب کرد ، طوعه آب آورد و او را سیراب نمود و به داخل خانه رفت و در را بست ، بار دیگر چون منتظر فرزندش بلال بود به در خانه آمد و مشاهده کرد که مسلم بن عقیل همان جا نشسته است از او خواست در آنجا توقف نکند ، مسلم بن عقیل خود را معرفی کرد و گفت : من در این شهر کسی را ندارم آیا میشود داخل خانه شوم ؟؟ طوعه چون او را شناخت فوراً دعوت به خانه کرد و در اتاقی مسلم بن عقیل را جا داد و به پذیرایی پرداخت ؛ بلال فرزند طوعه که از بیرون آمده بود از رفت و آمد مادرش مشکوک شد و از مادرش پرسید چه کسی در خانه ماست و تو پس از سوگند دادن بلال به او گفت : مسلم بن عقیل در خانه ماست . بلال صبح زود به دارالاماره رفت و به عبدالرحمان فرزند محمد بن اشعث اطلاع داد که مسلم بن عقیل در خانه آنهاست ، عبدالرحمان بن محمد بن اشعث است فوراً به پدرش که در حضور عبیدالله نشسته بود خبر داد ، عبیدالله که به سخن زیرگوشی این پدر و پسر مشکوک شده بود پرسید : چه اتفاقی افتاده است ؟ محمد بن اشعث جریان را گفت . عبیدالله ابن زیاد با شنیدن این خبر ، محمد بن اشعث را به همراه ۷۰ نفر مأمور بازداشت و دستگیری مسلم‌بن‌عقیل کرد . 📚 اخبار الطوال صفحه ۲۵۴ ، الفتوح جلد ۳ صفحه ۶۸ #