eitaa logo
بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
422 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
637 ویدیو
686 فایل
تاریخ معاصر ایران و دانشنامه انقلاب اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
💢ماجرای دستگیری امام خمینی به روایت مورخ خبیر انقلاب اسلامی/بخش دوم 📌نهضت‌خوانی؛ بازخوانی گزیده‌ای از کتاب نهضت امام خمینی/26 🔹صداى ضجه و ناله آن چند نفر كه تحت ، سرسختانه مقاومت مى‏كردند به گوش امام رسيد، صداى پيرمردى كه از سپيده صبح تا پاسى از شب در هواى گرم خرداد پاى سماور مى‏نشست و خدمت مى‏كرد، صداى آن رنجديده‏اى كه از بام تا شام چاى مى‏داد و از مراجعين پذيرايى به عمل مى‏آورد و صداى آن بى‏پناهى كه زندگى خود را رها ساخته و به عشق و علاقه خمينى به سوى قم آمده، با جان و دل كار مى‏كرد، سخت خمينى را برآشفت و خشمناک ساخت به‏طورى كه ديگر نتوانست تحمل كند. 🔸 از اين رو، امام از خانه بيرون آمد و با صداى رسا اظهار كرد: «روح‏اللّه‏ خمينى منم! چرا اين‌ها را مى‏زنيد؟» 🔹با طنين افكندن نام «خمينى» در فضاى كوچه، دژخيمان شاه دستپاچه شدند. هرگز تصور نمى‏كردند كه بدين گونه خمينى را در مقابل خود ببينند و با پرخاش او روبه رو شوند. امام قدم به داخل كوچه نهاد و در حالى كه عبا را زير بغل گرفته بود از شدت خشم مشت‏هاى گره خورده خود را تكان مى‏داد و بر سر دژخيمان مسلح شاه مرتب فرياد مى‏كشيد: 🔸« ‏اللّه‏_خمينى منم، چرا اين بيچاره‏ها را كتک مى‏زنيد؟ اين چه رفتار وحشيانه است كه با مردم مى‏كنيد؟ چرا به اصول انسانى پايبند نيستيد؟ اين چه وحشی‌گرى‏هاست كه از شما سر مى‏زند؟» 🔹مزدوران شاه در حالى كه مى‏كوشيدند بر اعصاب‌شان مسلط شوند با صداى لرزان و گرفته مرتب پاسخ مى‏دادند: 🔸«همه ارادت داريم! همه مؤمنيم!! كسى را نمى‏زنيم!!!» 🔹آدم‏دزدان رژيم با ترس و بيم و احتياط، را محاصره و به ماشين فولكس‏واگن سياه‏رنگى كه دم درب خانه ايستاده بود سوار كردند و چند نفر از درجه‏داران و صاحب‏منصبان نيز كه هنوز براى ما ناشناخته‏اند سوار شدند؛ و ماشين را با «هُل» دادن تا سر خيابان آوردند و از سر خيابان، امام را با يک سوارى كه از پيش آماده بود به تهران بردند. 🔸حاج كه از بالاى بام ناظر جريان بود به شدت تحت احساسات قرار گرفت و خواست خود را از ارتفاع پنج مترى به داخل كوچه بيفكند و تا آنجا كه ممكن است از دستگيرى پدر ممانعت به عمل آورد! امام كه از داخل ماشين متوجه تصميم خطرناک او شده بود با حركت دست او را از اين كار منع كرد. يكى از كماندوها نيز كلت كشيد و تهديد كرد: اگر تكان بخورى آتش مى‏كنم! حاج سيد مصطفى روى نهى و منع پدر از پايين پريدن منصرف شد، ليكن با تمام نيرو فرياد سر داد كه: 🔹«مردم، خمينى را بردند... مردم، خمينى را گرفتند» 🔸اهالى قم با فرياد تكان‏دهنده و باور نكردنى: «مردم خمينى را گرفتند» از خواب پريدند، شتابان از خانه بيرون دويدند تا به يارى امام بشتابند و از دستگيرى او جلوگيرى كنند؛ ليكن ديگر دير بود. مأموران رژيم با سرعت سرسام‏آورى امام را از قم بيرون برده بودند. 🔹اضطراب، نگرانى و ترس در چهره دژخيمانى كه امام را به تهران مى‏بردند به خوبى هويدا بود، ديوانه‏وار ماشين مى‏راندند و به عقب و اطراف مى‏نگريستند. وحشت و نگرانى آنان به حدى بود كه هر چه امام اصرار ورزيد تا براى چند دقيقه‏اى ماشين را نگه دارند تا به جا آورد، نپذيرفتند. 🔸امام در مقام دلدارى آنان اظهار كرد: «اينقدر مضطرب نباشيد، در وسط اين بيابان كسى نيست كه قصد تعرض نسبت به شما را داشته باشد. چند دقيقه‏اى ماشين را براى اداى نماز متوقف كنيد شما نيز نماز بخوانيد، شما هستيد، از بودجه اسلام ارتزاق مى‏كنيد و واجب است كه به احكام و فرامين اسلام پابند باشيد.» دژخيمانى كه در ارتش شاهنشاهى تربيت شده و پرورش يافته بودند از اين سخنان امام پند نگرفتند و گستاخانه از پيشنهاد و اصرار امام براى به جا آوردن نماز صبح سرباز زدند و سرانجام بر اثر فشار و اصرار بيش از حد او حاضر شدند كه براى چند لحظه‏اى ماشين را نگه دارند كه فقط او تيمم كند! و امام پس از تيمم با خاک حاشيه جاده، سوار ماشين شد و نماز صبح را در ماشين كه به سرعت در حركت بود به جا آورد. (نهضت امام خمینی، ج1، ص512-511) 🇮🇷 @IRANeMOASER