💢فراماسونرى در ايران
📌نهضتخوانی؛ بازخوانی گزیدهای از کتاب نهضت امام خمینی/124
🔹ميرزا ملكم خان نخستين سازمان فراماسونرى در ايران را در سال 1237 ش. به نام «فراموشخانه» بنياد كرد. رهبريت آشكار اين سازمان، به پدر او #ميرزايعقوبخان واگذار شد و نشستهاى آن در خانۀ جلالالدين ميرزا بود.
🔸نكته درخور يادآورى آنكه سازمان فراماسونرى در كشورهاى اسلامى در آغاز با پذيرش ملتهاى مسلمان، روبهرو نشد... از اينرو استكبار جهانى براى بنياد اين سازمان در كشورهاى اسلامى ناچار بود از دولتمردان كه همه ويژگىهاى والاى انسانى را با پست و مقام سودا كرده بودند و نيز #دراويش و خانقاهنشينها كه پيش از بنياد سازمان فراماسونرى در خدمت استكبار جهانى قرار داشتند بهره گيرد و نيز آن دسته از اقليتهايى را كه آلت دست بيگانگان بودند و نقش ستون پنجم را در كشورهاى اسلامى بازى مىكردند براى پايهريزى سازمان فراماسونرى در كشورهاى اسلامى به كار گيرد؛ و اين حقيقت تا آنجا روشن و آشكار است كه نويسندگان ماسونى با وجود همه تحريفها و وارونه كردن واقعيتها نتوانستهاند آن را پوشيده دارند. از اينرو آوردهاند:
🔹... آنچه كه يادآورى آن در اينجا لازم است، اين است كه در قرن نوزدهم و از اوايلى كه #فراماسونرى_انگليس و #فرانسه تصميم به فراماسون كردن ايرانيان گرفتند، #مسيحيان_ايرانى را براى دخول در مجامع فراماسونرى بهتر و آمادهتر از مسلمانان مىدانستند. چنانكه در رأس فراموشخانه ايران ميرزا يعقوب و ميرزا #ملكمخان، مسيحيان ارمنى قرار داشتند و پس از آنها نيز #نريمان_خان_ارمنى و بعد #نظرآقا_آسورى در بين فراماسونهاى ايرانى مقام شامخى داشتند.
🔸چنانكه خواهد آمد در تشكيل اولين لژ رسمى و با اجازه و با قاعده فراماسونرى در ايران ( #لژ_بيدارى_ايران ) نيز مسيحيان مقيم ايران كارگردان بودند.... در اين بين عدهاى از دراويش و صوفىهاى ترک و ايرانى را مىبينيم كه از فراماسونرى استقبال كردند و خود را وارد مجامع آنها نمودند.... (نهضت امام خمینی، ج3، صص36-34)
#نهضتخوانی
🇮🇷 @IRANeMOASER
💢مبارزه قاطعانه ملاعلی کنی و مسلمانان ایرانی با ماسونها
📌نهضتخوانی؛ بازخوانی گزیدهای از کتاب نهضت امام خمینی/125
🔹درباره چگونگى جنبش علما بر ضد #فراموشخانه و #فراماسونرى در ايران نوشتهاى رسا و گويا در كتابهاى تاريخى به چشم نمىخورد. نويسندگان ماسونى كوشيدهاند اين رويداد تاريخى را پوشيده دارند و سبب برچيده شدن بساط فراموشخانه در ايران را مخالفت #ناصرالدين_شاه وانمود كردهاند.
🔸با اين وجود از لابهلاى نوشتهها و گزارشها به دست مىآيد كه #جنبش_ضدفراماسونرى تا پايهاى گسترده، كوبنده و توفنده بوده است و مردم مسلمان بهشدت بر ضد آن انگيخته بودند. در ميان علمايى كه بر ضد اين سازمان به پا خاستند نام مرجع بزرگ، #حاج_ملاعلى_كنى ديده مىشود كه پيشرو اين جنبش بود و حكم به تكفير ماسونها داد؛ نيز يورش به مركز ماسونها را رهبرى كرد و مردم مسلمان به دستور او آن مركز را به آتش كشيدند...
🔹درباره جنبش علما بر ضد فراماسونرى در ايران در يكى از كتابها، سالها پس از آن جنبش تاريخى، به شكل كوتاه و گذرا آمده است:
🔸... چهل و پنج سال قبل، بل بيشتر، در سنه هزار و دويست و هفتاد و هفت #ميرزا_ملكمخان در تهران فراموشخانهاى بنا كرده بود... تا اينكه علماى عظام تهران متفقاً به مقام منع و تكفير برآمدند و با هيأت، اجتماع مدرسه و فراموشخانه را خراب كرده، آتش زدند و با خاک يكسان نمودند و اساس را برچيدند....
🔹نيز آوردهاند:
... دشمنى علما با فراموشخانه احتمالا بازتاب وحشتناكى داشته است، وقتى كه چند سال بعد از انحلال فراموشخانه، ملكم به عنوان مشاور ويژه صدر اعظم به ايران برگشت اين دشمنى بزودى بار ديگر رخ نموده و بويژه توسط ملا على كنى، يكى از بانفوذترين علماى پايتخت متبلور گرديد....
🔸علماى اسلام در مبارزه با ماسونها و سازمان فراماسونرى در ايران، ناصرالدين شاه را براى پيگرد، كيفر و سركوبى ماسونهاى ملحد و جاسوس زير فشار قرار دادند و او را ناگزير كردند كه بر خلاف خواسته و سياست اربابان خود، تشكيلات فراماسونرى را در ايران برچيند و كارگردانان آن را از برابر چشمان علما و مردم دور سازد و برخى از آنان را به ظاهر از ايران تبعيد كند...(نهضت امام خمینی، ج3، ص39-37)
#نهضتخوانی
🇮🇷 @IRANeMOASER
💢شهادت و اهانت به علما توسط ماسونها
📌نهضتخوانی؛ بازخوانی گزیدهای از کتاب نهضت امام خمینی/126
🔹ماسونها به سركردگى #حاج_علىخان، #سردار_اسعد_بختيارى و #محمدولى_خلدبرى (سپهدار) در يورش به بنياد آزادى و مشروطه، به ترور، اعدام و زهركش كردن شمارى از علما و روحانيان مظلوم و وارسته دست زدند. در #قزوين يكى از روحانيان ضدفراماسونرى به نام حاج ميرزا مسعود شيخالاسلامى را به دار كشيدند و حاج #شيخ_فضلالله_نورى را به خاطر پشتيبانى از #مشروطه_مشروعه و مبارزه با چيرگى استعمار سياه بر جهان اسلام به وسيله يكى از عوامل ماسونى (به نام #شيخ_ابراهيم_زنجانى) به محاكمهاى قلابى كشيده و به شهادت رساندند. در پى آن #سيد_عبدالله_بهبهانى را نيز ترور كردند.
🔸حاج #ملاكاظم_خراسانى، حاج #شيخ_عبدالله_مازندرانى و #حاج_ميرزاحسين_تهرانى از بزرگترين علماى #نجف_اشرف كه فتاوا و نظريههاى آنها در پشتيبانى از نهضت مشروطه نقش مهمى در پيشرفت و كاميابى آن نهضت داشت، به انتقام رويارويى با نقشههاى فراماسونرى و تلاش در راه برقرارى #حكومت_مشروطه_مشروعه در ايران، يكى پس از ديگرى به شيوه مرموز و پنهانى مسموم و به شهادت رسيدند و تا به امروز دستاندركاران شهادت آنان شناخته نشدهاند.
🔹ماسونها بر اين باور بودند كه با دست زدن به اينگونه جنايات و خونريزىها مىتوانند علما و روحانيان را براى هميشه سركوب، منكوب و نابود كنند و راه را براى تاخت و تاز جهانخواران در كشورهاى اسلامى بهدرستى هموار سازند. غافل از آنكه علما و روحانيان در درازاى تاريخ هزاره خود، پيوسته با اينگونه نابكارىها روبهرو بودهاند و پايدارى كردهاند.
🔸اينگونه فشارها و آزارها بر علما و روحانيان، از سوى #استعمار_انگليس و دستافزاران ماسونى آن در ايران ادامه داشت و هر روز ابعاد تازهاى يافت تا اينكه در پى روى كارآمدن رضاخان ميرپنج به وسيله ماسونها، به اوج خود رسيد.(نهضت امام خمینی، ج3، صص55-54)
#نهضتخوانی
🇮🇷 @IRANeMOASER
💢دروغ بزرگ شبه روشنفکران در خصوص سیدجمال الدین اسدآبادی/1
📌نهضتخوانی؛ بازخوانی گزیدهای از کتاب نهضت امام خمینی/127
🔹در سال ١٣۴٢ همزمان با اوج نهضت امام، دو تن از « #روشنفكران » ماسونى به نامهاى #اصغر_مهدوى و #ايرج_افشار يكباره دفترى به نام مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره سيدجمالالدين مشهور به افغانى را به نمايش گذاشتند!
🔸ليكن نكته درخور بررسى و شايان نگرش اينكه چه رازى در كار بوده است كه #روشنفكران_مرموز اين مرز و بوم پيوسته همزمان با نهضتها و حركتهاى عالمان اسلامى بر ضد زورمداران حاكم و جهانخواران استعمارگر، به بررسى و پژوهش پيرامون زندگى و كاركرد #سيد مىنشستند و روزى با دستاويز «دفاع» و گاهى به بهانه «افشاگرى»، بر ضد او قلم مىزدند؟! #ايرج_افشار در مقدمه «مجموعه» يادشده آورده است:
🔹... اسناد و كتب سيد كه در خانه امينالضرب بوده است سالهاى دراز از طرف (امينالضرب ثانى) حفظ و حراست شده است. دوست ارجمند من دكتر اصغر مهدوى، دانشيار دانشگاه تهران جميع آنها را از ميان خزانه گرانبهاى مكاتبات و نوشتجات پدرى خود مجزا ساخت و به من كه از افتخار دوستى و محبتش برخوردارم افتخار بخشيد..
🔸نامبرده روشن نساخته است كه دكتر اصغر مهدوى با آن «شوق تمام» كه براى پخش اين «مجموعه» داشته است، چگونه در پى گذشت نزديك به پنجاه سال از عمر خود و بيش از هفتاد سال از شهادت سيد، يكباره همزمان با آغاز نهضت امام در انديشه جدا كردن اين «سندها» از به اصطلاح خزانه گرانبهاى مكاتبات و نوشتجات پدرى خود افتاده است؟! چه رازى نهفته داشته است كه «شوق» و آزمندى خود را براى پراكندن به اصطلاح سندهاى يادشده در درازاى دهها سال از زندگى خود، پنهان كرده است؟!
🔹 #ايرج_افشار براى آنكه بتواند آنچه را كه به نام مجموعه اسناد به بازار آورده است با نوشتههاى #تقیزاده پيوند دهد و چهره سيد را مرموز، پيچيده و ناشناخته بنماياند در اين مجموعه چند برگ به اصطلاح «سند» كه نشاندهنده فراماسونى بودن سيد مىباشد آورده است كه مىتوان گفت اصولاً آن «مجموعه» را تنها براى به نمايش گذاشتن اين سندها چاپ و پراكنده ساخته است.
🔸در این سند که ادعا شده توسط مرحوم سید جمال نوشته شده است آمده :
در لیله عاشورا دهم شهر محرم الحرام داخل لُج گردیدم و در آن زمان در مصر اقامت داشتم.
سنه ١٢٩٣
🔹با چشم پوشى از پرسشهايى كه درباره اين يادداشت از نظر «خط» مطرح است نكتههايى در خور بررسى و نگرش است:
🔸١. هر انسان باسوادى مى داند كه «عاشورا» با دهم شهر محرم برابر است، و آوردن آن دو به دنبال يكديگر، كارى نيست كه معمولاً از تحصيلكردههاى حوزه اسلامى سر بزند.
🔹٢. جمله «در ليله عاشورا... داخل لج گرديدم» و جمله «آن زمان در مصر اقامت داشتم» با يكديگر سازگارى ندارد؛ زيرا جمله نخستين به سبک و روش خاطرهنويسى است ليكن دومى با عنوان «در آن زمان» يادى از گذشتههاست و نيز «اقامت داشتم» كه با فعل ماضى آمده است.
اگر #سيدجمالالدين به خاطرهنويسى خو داشته و رويدادهاى زندگى خود را در دفترى يادداشت مىكرده است، آوردن جمله «در آن زمان در مصر اقامت داشتم»، چه مفهومى دارد؟ و اگر در روزگار ديگرى آن را نگاشته بايد ديد چه انگيزهاى او را به نگارش آن واداشته است؟!
🔸٣. نكته سؤال برانگيز ديگر اينكه در زير اين يادداشت مهر « سيد جمالالدين حسينى ١٢٧٧ » زده شده است! مهر زدن پاى جملهاى از خاطرات، آن هم به شكلى كه در كتاب يادشده ديده مىشود، به هيچوجه با عرف و عادت، سازگار نيست و اگر خوى سيد چنين بوده است بايد در زير همه يادداشتهاى او اين مهر ديده مىشد، ليكن در زير ديگر يادداشتهايى كه به نام او در كتاب يادشده آمده است، اين مهر ديده نمىشود. آيا سيد اين مهر را تنها براى اينكه ماسونى شدن خود را براى همگان روشن سازد، ساخته است؟! آيا سيد بر آن بوده است كه ننگ ماسونى را مانند چک بانكى با مهر و امضا از خود به يادگار گذارد؟!
🔹بهراستى اگر ما براى روشن كردن اين موضوع كه سيد، حتى براى دورهاى كوتاه به سازمان فراماسونرى سرنسپرده است، هيچ سند و برهانى نداشته باشيم آيا مدرک يادشده به تنهايى گويا و نمايانگر اين واقعيت نيست كه ماسونى بودن سيد از دروغهاى ساخته و پرداخته مزدوران استعمار براى بدنام كردن و به زير سؤال بردن سيد است؟!(نهضت امام خمینی،ج۳، ص۸۰)
#نهضتخوانی
🇮🇷 @IRANeMOASER
💢همسو بودن تشکیل «نهضت آزادی» با سیاستهای آمریکا
📌نهضتخوانی؛ بازخوانی گزیدهای از کتاب نهضت امام خمینی/128
🔹اعضاى «نهضت آزادى» پيش از بنياد «نهضت»، از وابستگان به #جبهه_ملى و همانند ديگر سردمداران آن جبهه، دنبالهرو سياست امريكا در ايران بودند. در پى روى كارآمدن دمكراتها در امريكا و در دست اجرا قرار گرفتن #دكترين_كندى گروهى از اعضاى جبهه ملى كه رنگ مذهبى
داشتند، از آنان جدا شده، به بنياد #نهضت آزادى دست زدند و مىتوان گفت كه جدايى آنان از جبهه ملى و پديد آوردن سازمانى نوين با پوشش مذهبى، با سياست امريكا نيز دمساز بود، زيرا:
🔸1. «جبهه ملى» به سبب يک سلسله ناتوانىها و نارسايىها، نفوذ، پايگاه و شخصيت سياسى خود را در ميان ملت ايران از دست داده بود و ديگر نمىتوانست در پياده كردن سياست نوين امريكا در ايران، نقش شگرف و بهسزايى داشته باشد و ميتينگ «جبهه ملى» در سال 1339 در
ميدان جلاليه تهران اين حقيقت را براى امريكا روشن كرد.
🔹2. «جبهه ملى» در ميان مذهبىها و تودههاى دينباور هيچگاه نفوذ و توانى نداشت و بايد گروهى به صحنه مىآمدند كه بتوانند در ميان مذهبىها نيز پايگاهى به دست آورند. مهندس #بازرگان در نخستين نطقى كه به مناسبت اعلام موجوديت «نهضت آزادى» ايراد كرد چنين گفت:
.🔸.. ساير احزاب ملى و اجتماعات صالح قابل احترامند و مؤسسين آنها مردمان خوبى هستند اما اكثريت مردم در مرام و روش و سوابق آنها، انعكاس عقايد و آمال خود را كاملاً نيافتهاند و ممكن است بعضىها در اصول مرامى و مبانى و فكرى «نهضت آزادى ايران» بهتر و بيشتر جواب مكنونات و معتقدات خود را بيابند.
🔹3. برخورد كوبنده و توفنده مرجع بزرگ آن روز، حاجآقا #حسين_بروجردى با #رژيم_شاه و سياست امريكا در ايران، در واپسين سالهاى زندگى خود، نيز به سوگ نشستن جهان اسلام در مرگ آن مرجع توانا، امريكايىها را به توانمندى و پايگاه شگرف مردمى جامعه روحانيت آگاه ساخت. آنها دريافتند كه روحانيان با وجود ضربههاى سنگينى كه در دوران #مشروطه، #رضاخان و در دوران #ملى_كردن_صنعت_نفت خوردهاند، بار ديگر توانستهاند نيرو و توان خود را بازيابند و بر ناتوانىها و نارسايىها چيره شوند. از اين رو پيشبينى مىكردند كه بهزودى نهضت روحانيت آغاز مىشود، چون بهدرستى آزموده بودند كه علماى شيعه در هر زمان كه توانمندى و پايگاه مردمى خود را بتوانند بازيابند در رويارويى با جهانخواران، زورمداران و دستياران آنها درنگ نمىكنند.
🔸از اين رو براى پيشگيرى از نهضت «قريبالوقوع» علماى اسلام، لازم مىديدند كه گروهى را با طرح اسلام يکبعدى ـ اسلامى كه در سياست خلاصه مىشود ـ به صحنه آورند و به دست آنها تودههاى باورمند مسلمان را به سوى اسلام يکبعدى (اسلام امريكايى) بكشانند و پايگاهى براى اين گروه در ميان مذهبىها پديد آورند، به گونهاى كه اگر حركتى و نهضتى از سوى علما و روحانيان آغاز شد خواه ناخواه دنبالهرو سياست آن گروه قرار بگيرد.
🔹اگر در دوران مشروطه ماسونها نهضت اسلامى علما را در آستانه پيروزى به كژراهه كشانيدند، در اين دوران كه نهضت اسلامى هنوز بهدرستى آغاز نشده است در دام دستافزارهاى امريكا بيفتد و به بيراهه كشيده شود.
🔸«نهضت آزادى» در ارديبهشت ماه سال 1340 (يک سال و اندى پيش از آغاز #نهضت_امام) پا در صحنه سياسى ايران گذاشت.(نهضت امام خمینی، ج3، صص174-173)
#نهضتخوانی
🇮🇷 @IRANeMOASER
💢شريعتى در انديشه «پروتستانتيزم اسلامى»
📌نهضتخوانی؛ بازخوانی گزیدهای از کتاب نهضت امام خمینی/129
🔹شريعتى [که تأثیرپذیریاش از اندیشههای چپ مستند و مبرهن است] بر آن بود كه اسلام را مانند #ماركسيسم، دين ستيز، مبارزه و پيكار محض بنماياند كه گويا جز جنگ و مبارزه راه ديگرى براى پيشبرد ايدئولوژى خود نمىيابد!! او با تأثيرپذيرى از جوى كه ماركسيستها ساخته بودند، مىكوشيد وانمود كند كه اسلام نيز مانند ماركسيسم، جريانى ديالكتيكى دارد و از ميان «اضداد» مىگذرد و براى زيست و پايدارى خود راهى جز جنگ و ستيز ندارد، بنابراين اسلام اصولاً دين مبارزه و انقلاب است و پيشواى اسلام بايد پيوسته در جنگ با مخالفان اسلام و پيشتاز حركتهاى چريكى و پارتيزانى باشد.
🔸بنا بر ديد او، آن دسته از علما، فقها و بزرگان اسلام مىتوانند براستى رهبر «اسوه» و «الگو» باشند كه با مخالفان اسلام پيوسته به جنگ و ستيز برخيزند و كارهاى «ويتكنگ»ها و «چريک»ها را بكنند! ليكن آنان كه از راهها، شيوهها و تاكتيکهاى ديگرى با مخالفان اسلام رويارويى مىكنند، هر چند سنگينترين ضربهها را بر بنياد كفر و ظلم وارد كنند، نه تنها ـ از ديد او ـ رهبر و پيشواى اسلامى نيستند بلكه «آخوند دربارى»اند! و بايد كنار گذاشته شوند...
🔹او بر اين باور بود كه با بهرهگيرى از جوّ انقلابى و رزمجويى كه به دنبال قيام خونين 15 خرداد در ايران پديد آمده و رو به گسترش است، اينگونه بنماياند كه اسلام جز مبارزه و ستيز معناى ديگرى ندارد و آيين اسلام تنها در نهضت و انقلاب مفهوم مىيابد و با اين شگرد، علما و روحانيان اسلام را يکباره از صحنه كنار بزند و خود را در جايگاه #مارتين_لوتر پيشتاز «انقلاب كبير و ناسيوناليستى» ايران بنشاند و همانگونه كه «مارتين لوتر» و ديگر روشنفكران فرانسه توانستند با شعار «مسيحيت آرى ـ قدرت مطلقه پاپ نه» كليسا و كشيش را از صحنه سياسى حذف كنند و به «پروتستانتيزم» دست بزنند، او نيز با اينگونه شعارها و موضعگيرىها بتواند مسجد و مسجديان را از صحنه بيرون براند و «پروتستانتيزم اسلامى» را در ايران پديد آورد!
🔸چنانكه پيشتر آورده شد شمارى از نخستين ماسونهاى ايرانى مانند #سرهنگ_آخوندف، ميرزا آقاخان كرمانى، طالبوف و... براى پياده كردن تز اسلام منهاى روحانيت، طرح «پروتستانتيزم اسلامى» را كه از برخى از رهبران انقلاب فرانسه فرا گرفته بودند، سردادند و روى آن ساليان درازى پا فشردند، ليكن از اين ترفند نيز طرفى بر نبستند. شريعتىدر پى گذشت نزديک به سدهاى از آن جريان، بر آن بود كه به «پروتستانتيزم اسلامى» در ايران دست بزند و آرمان ديرينه ماسونهاى ايرانى را بر آورده سازد. از اين رو پيشنهاد داد:
🔹... روشنفكر بايد به ايجاد يك پروتستانتيسم اسلامى پردازد تا همچنانكه پروتستانتيسم مسيحى، اروپاى قرون وسطى را منفجر كرد و همه عوامل انحطاطى را كه به نام مذهب، انديشه و سرنوشت جامعه را متوقف و منجمد كرده بود سركوب نمود بتواند فورانى از انديشه تازه و حركت تازه به جامعه ببخشد... پس نقطه آغاز كار روشنفكر و مسئوليت او در احيا و نجات و حركت بخشيدن به جامعهاش ايجاد يک پروتستانتيسم اسلامى است تا... با ايجاد يک نهضت پروتستانتيسم اسلامى بهويژه تشيعى كه خود مذهب اعتراض است... روح تقليدى و تخديرى و مذهب فعلى توده را به روح اجتهادى تهاجمى اعتراضى و انتقادى بدل كند....
🔸شريعتى براى پياده كردن اين ترفند، اسلام را مكتب «اعتراض»، پرخاشگرى و ستيزهجويى تنها مىنماياند، غافل از اينكه با اين روند همه امامان، پيشوايان و علماى اسلامى را كه در راه پيشبرد مكتب اسلام نتوانستند به ستيز و شورش دست بزنند و ناگزير شدند از شيوهها و
تاكتيکهايى بهره گيرند، به زير سؤال خواهد برد. او در ميان امامان و بزرگان اسلام، تنها على، فاطمه، حسين، زينب و ابوذر را بر مىگزيند و شايسته رهبرى و در خور پيروى مىداند و درباره ديگر امامان و بزرگان دين سخنى به ميان نمىآورد، ليكن با پرخاش و تاخت و تاز به علما و
روحانيانى كه در راه دفاع از اسلام و پيشبرد آيين خداوندى ناگزير شدند راه حضرت رضا، حضرت صادق، سلمان، علىبن يقطين و... را پى بگيرند، زمينه كوبيدن، به زير سؤال بردن و بدنام كردن عالمان دينى و يکبعدى نشان دادن اسلام را فراهم مىكند! (نهضت امام خمینی، ج3، صص294-292)
#نهضتخوانی
🇮🇷 @IRANeMOASER
💢گفتگوى امام با حجتالاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی پيرامون سازمان/1
📌نهضتخوانی؛ بازخوانی گزیدهای از کتاب نهضت امام خمینی/130
🔹امام با وجود رنج و نگرانى شديدى كه از كجانديشىهاى سازمان داشت و با آنكه از سوى بسيارى از مبارزان اسلامى براى يارى و پشتيبانى از بنيانگذاران و اعضاى سازمان، سخت زير فشار بود، از هرگونه سخنى بر ضد آنان بهشدت خوددارى مىكرد.
🔸نگارنده* گاهى درباره سازمان با امام گفتگو كرد و پشتيبانى از مبارزه قهرآميز و مسلحانه را خواستار شد ليكن در بيشتر موارد امام با سكوت و خويشتندارى از كنار مسأله مىگذشت، گاهى در پاسخ تنها به: «صلاح نيست» بسنده مىكرد و گاهى نيز پيرامون خيزش قهرآميز اظهارنظر مىكرد كه مبارزه مسلحانه بدون رهبرى و نظارت عالمان وارسته و آزموده و خيزشى فراگير و همهجانبه، مايه هرج و مرج و خونريزى ناروا و از ميان رفتن افراد بیگناه خواهد شد و بُردى نخواهد داشت؛ ليكن درباره سازمان و اعضاى آن هيچگونه سخنى نمىگفت و پاسخى نمىداد؛ ليكن نگارنده را از هر گونه تجليل و ستايش از كشتههاى سازمان نيز باز مىداشتند؛ از اين رو «ماهنامه 15 خرداد» كه از سوى اين نويسنده با همكارى شمارى از برادران روحانى پراكنده مىشد، از نخستين تا واپسين شماره كه از سوى رژيم بعثى عراق توقيف شد، در هيچ شمارهاى از سازمان و اعضاى آن نامى و سخنى به ميان نيامد.
🔹البته ما از ماهيت سازمان هيچگونه آگاهى و اطلاعى نداشتيم و تنها روى پايبندى به «ولايت» امام و باورمندى به اينكه امام مرد وظيفه و رهبرى فروهيده است و هرگز روى خواستههاى مادى و نفسانى سخن نمىگويد، از رهنمودها و دستورات او بىچون و چرا پيروى مىكرديم ليكن در درون، از اينكه امام به ما رخصت نمىدهد تا از سازمان و كشتههايشان تجليل و ستايشى داشته باشيم افسرده و ناراحت بوديم، تا اينكه در سال 1353 دفترچهاى زير عنوان «شركتهاى صهيونيستى در ايران» از سوى سازمان به دست من رسيد. در اين دفتر نشانى شركتهايى كه از سوى اشغالگران فلسطين در ايران پديد آمده همراه با نام و اعضا و مديران آن آورده شده بود، اين نوشته چون در اصل تايپى و از روى آن فتوكپى شده بود. كمرنگ و ناخوانا بود، از اين رو دفتر يادشده را به نزد امام بردم و از او خواستم در صورتى كه صلاح بداند براى چاپ آن اقدام كنم. امام پس از مطالعه آن از آنجا كه نسبت به صهيونيستها سخت خشمگين و از رخنه و نفوذ آنان در ايران بهشدت نگران و انديشناک بود، با چاپ آن موافقت كرد.
🔸نگارنده آن را همراه با مقدمهاى زير عنوان «ايران، فلسطين ديگر» به چاپ رسانيد و پيش از پخش آن، بنا بر روش هميشگى، نخستين نسخه چاپشده را به نزد امام فرستاد تا اگر نظرى و پيشنهادى روى آن دارد اعلام كند و چون از سوى امام بىدرنگ واكنشى نشان داده نشد به گمان اينكه امام با پخش اين دفتر مخالفت ندارد به پراكندن آن دست زد و چند نسخهاى از آن را براى اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اروپا و برخى ديگر از پارسىزبانان برونمرزى فرستاد.
🔹ديرى نپاييد كه امام نويسنده را به حضور فرا خواند و دستور داد كه از پخش اين دفتر خوددارى شود! نگارنده كه سخت شگفتزده شده بود از علت اين امر جويا شد: امام پاسخ داد: شما در مقدمه از سازمان ستايش كرده و نوشتهايد: «سازمان مجاهدين خلق كه خدا يارشان باد» و اين روا نيست! نگارنده با لحنى تأسفبار اظهار داشت: در اين شرايط كه كمونيستها همه نوشتهها، اعلاميهها و كتابهاى «چريکهاى فدايى خلق» را به عربى و به زبانهاى ديگر ترجمه مىكنند و در دسترس همگان قرار مىدهند، ما روى پيروى از شما هيچگونه پشتيبانى تبليغاتى از سازمان تاكنون نكردهايم و در مقدمه اين دفتر نيز تنها وظيفه خود دانستيم كه براى آنان كه با نام خداوند يكتا به مبارزه با رژيم شاه برخاستهاند دعا كنيم، آيا دعا براى سازمانى كه با نام خدا حركت مىكند به نظر عالى نارواست؟!
🔸امام در پاسخ فرمود: «شاه نيز از خدا دم مىزند بنابراين براى او نيز دعا كنيد»!! اين سخن امام مانند پتكى بود كه بر سرم فرود آمد، با شگفتزدگى گفتم: «آخر ما درباره اين سازمان چنين بدگمانى نداريم». بىدرنگ پاسخ داد: «نخير، داشته باشيد»! و اين جمله را دو بار تكرار كرد.
🔹اين نگارنده كه در بهت و شگفتى ژرفى فرو رفته بود، از امام خواست كه ديد خود را درباره سازمان براى اين نويسنده آشكار كند تا بيش از اين در تاريكى و ناآگاهى نماند و سرگردان نباشد.
🔸در پى اين درخواست، امام زبان به سخن گشود و درباره سازمان براى نخستينبار چنين گفت...
* نگارنده کتاب نهضت امام خمینی؛ حجتالاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی
#نهضتخوانی
🇮🇷 @IRANeMOASER
💢گفتگوى امام با حجتالاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی پيرامون سازمان/2
🔹در پى اين درخواست، امام زبان به سخن گشود و درباره سازمان براى نخستينبار چنين گفت:
قبل از اينكه اين دسته در داخل ايران به فعاليتى دست بزنند يک نفر از جانب آنها به نزد من آمد و اظهار داشت كه ما جمعيتى هستيم كه بر مبناى قرآن مىخواهيم قيام مسلحانه كنيم، به مبارزه چريكى دست بزنيم و از شما مىخواهيم كه ما را تأييد و حمايت كنيد. به قرآن و نهجالبلاغه خيلى تمسک مىكرد و از خدا و پيغمبر دم مىزد.
🔸به او گفتم كه من جمعيت شما را نمىشناسم و از عقايد و افكار شما هم بىاطلاعم و به اين حرفها هم نمىتوانم اعتماد كنم. او براى اينكه اطمينان مرا بتواند جلب كند، حدود يک ماه هر روز نزد من مىآمد و از عقايد و افكار جمعيت خود براى من حرف مىزد، من فقط گوش مىدادم و هيچگونه اظهارنظرى نمىكردم، بعضى از نوشتههايشان را آورد من مطالعه كردم و روى انحرافاتشان انگشت گذاشتم و در كنار نوشتههايشان حاشيه زدم و آنچه را كه بر خلاف اسلام و مبانى قرآن بود به آنها تذكر دادم. چون اظهار كرد كه مىخواهيم قيام مسلحانه كنيم، فقط يك كلمه به او گفتم اين كار را نكنيد چون موفق نمىشويد و خود را به هدر مىدهيد.
🔹من از مجموع اظهارات او و نوشتههايشان به اين نتيجه رسيدم كه اين جمعيت به اسلام اعتقاد ندارد، ليكن چون مىداند كه در كشورى مانند ايران كه بيش از هزار سال است اسلام در رگ و پى اين ملت ريشه دوانيده است جز با نام اسلام نمىتوان پيشرفت كرد لذا اسلام را ملعبه كردهاند، بالاى نوشته خود نام خدا را مىگذارند ليكن ذيل آن همان حرفها و بافتههاى ماركسيستها و ماديون است.
🔸اين فكر در آن روز فقط در حد يک گمان بود ليكن هر چه گذشت و نوشتههايشان بيشتر منتشر شد اين گمان در من بيشتر تقويت شد، البته من نمىخواهم بگويم همه آنهايى كه با اين جمعيت هستند اينجورىاند. ممكن است در ميان آنها افرادى باشند كه واقعاً به اسلام اعتقاد داشته باشند و چه بسا افرادى كه فريب آنها را خورده باشند ليكن اساس تشكيلات اين جمعيت روى اعتقاد به اسلام نيست....
🔹آنگاه امام افزود:
🔸البته من اين فكر و گمان خود را درباره سازمان علنى نكردم چون آن كسى كه از طرف آنها آمده بود وعده مىداد كه بهزودى درصدد رفع انحرافهاى خود برمىآيند و خود را اصلاح مىكنند، ليكن به هيچ وجه آنها را تأييد هم نكردم، البته رفقا و دوستان از ايران خيلى مرا زير فشار گذاشتند.
🔹آقاى طالقانى به من نوشتند:انهم فتية آمنوا بربهم و زدناهم هدى. آقاى منتظرى به من نامه نوشتند، آقاى هاشمى رفسنجانى همينطور، بعضى علماى بلاد نامهها و پيغامهايى را درباره اين جمعيت براى من فرستادند و خودشان هم با تمام قوا از اين جمعيت حمايت كردند و حتى از وجوههاى شرعيه در اختيار آنها گذاشتند، هنوز هم به من فشار مىآورند كه از آنها حمايت كنم ليكن من آنها را يک جمعيت منحرف و گمراه مىدانم و به هيچ وجه نمىتوانم آنها را حمايت و تقويت كنم. من خطر اينها را براى اسلام از ماركسيستها بيشتر مىدانم. (نهضت امام خمینی، ج3، صص600-598)
#نهضتخوانی
🇮🇷 @IRANeMOASER
💢پیام امام خمینی به یک شاعر
📌نهضتخوانی؛ بازخوانی گزیدهای از کتاب نهضت امام خمینی/131
🔹...به دوستان عزيزم، طبقه جوان روحانى و دانشگاهى و بازارى و دهقان و ساير طبقات پس از ابلاغ سلام تذكر دهيد نيروهايى كه خداوند تعالى به شما عطا فرموده در راه رضاى او صرف كنيد. شما اكنون داراى نيروى عظيم جوانى هستيد، نيرويى كه مىتوانيد اسلام و ميهن خود را به اوج عظمت و سرفرازى رسانيد و دست جنايتكاران را از #ممالک_اسلام و كشور خود قطع كنيد، نيرويى كه اگر در راه حق صرف شود ابديت دارد و به قدرت لايزال مىپيوندد و اگر در بيهوده و شهوات هدر رود در اين عالم ذلت و بردگى و در آن عالم عقوبت و شرمسارى به بار آورد.
🔸بيدار شويد و #خفتگان را بيدار كنيد، زنده شويد و مردگان را حيات بخشيد و در تحت پرچم توحيد براى درهم پيچيدن دفتر استعمار سرخ و سياه و خودفروختگان بىارزش فداكارى كنيد، اين نفتخواران بىشرف و عمال بىحيثيت آنها را از كشورهاى اسلامى بيرون ريزيد همانند زبالهها، از جشنهاى پايانناپذير آنها كه در حقيقت چراغهايى است كه در گورستان مىافروزند دورى نماييد.
🔹اميد است شما عزيزان من جشن مرگ استعمار و عمال آن را بهزودى بگيريد، اگر ما پيران نبينيم، شما جوانها ببينيد. از نيروى لايزال وحدت نيروى عظيم مسلمين را خواستارم.
🔸سلام و تحيت من به جوانان، مسلمين و عزيزان كشور اميرالمؤمنين، عليهالصلوة والسلام.
روح اللّه الموسوى الخمينى (نهضت امام خمینی، ج3، صص749-748)
#نهضتخوانی
🇮🇷 @IRANeMOASER
💢گوشهای از وضعیت اسفبار ایران در دوران برگزاری جشنهای اشرافی 2500 ساله؛ بهروایت مطبوعات عصر پهلوی
📌نهضتخوانی؛ بازخوانی گزیدهای از کتاب نهضت امام خمینی/132
🔻پیک خجسته شماره 527، اردیبهشت1349:
«خدا شاهد است كه مردم در اغلب دهات آرزوى خوردن علوفه صحرا را دارند آن هم به دستشان نمىرسد....»
🔻کیهان 20فروردین1350:
«از جمعيت 167 هزار نفرى استان #سیستان_و_بلوچستان بيش از هشتاد هزار نفر خانه و آشيانه خود را رها كرده به سوى سرنوشت به هر كجا كه مىتوانستند رفتند، روستاييان گاو شيرده خود را به چهل تومان در معرض فروش قرار دادند ولى كسى حاضر نبود بخرد و گوسفند خود را با يك بسته سيگار اشنو عوض مىكردند»
🔻فارس 25اردیبهشت1351:
«بر اثر خشكسالى كه در تابستان گذشته از #فارس تا #خراسان روى داد عده زيادى از گرسنگى جان خود را از دست دادند، مزارع مردم سوخت، دامهاى آنان تلف شد و دامداران حيوانات خود را در بيابانها رها مىكردند تا دستكم شاهد مرگ دلخراش آنان نباشند. »
🔻کیهان 10اردیبهشت1351:
«پسربچه سرگردانى كه به وسيله #پليس_تهران به يكى از كلانترىها جلب شده بود، در بازجويىهاى خود اظهار داشت:
... دو سال قبل پدرم درگذشت و تأمين مخارج من و ده برادر و خواهر تنى و ناتنىام به عهده مادرم گذاشته شد. اين زن چون به تنهايى قادر نبود زندگى ما را تأمين كند يكىدو تن از خواهرهايم را به خانه شوهر فرستاد و چند روز قبل هم مرا از #كلاردشت به #چالوس آورد و يک اسكناس ده تومانى به دستم داد و در حالى كه گريه مىكرد گفت: پسرم ميدونى كه من ديگه قادر نيستم زندگى شما را تأمين كنم. تو زودتر سوار ماشين بشو و برو تهرون بالاخره توى اين شهر بزرگ يك مرد خدا پيدا ميشه كه تورو به فرزندى قبول كنه... اين پسرک كه خود را صداقت دلفانى معرفى مىكرد، ضمن بازجويى گفت اگر خانوادهاى حاضر شود كه مرا به فرزندى قبول كند، قول مىدهم پسر خوبى برايشان باشم....»
🔻کیهان 9فروردین1351:
«پدر و مادرى كه توان نگهدارى 8 فرزند خود را نداشتند آنان را در خيابانهاى تهران رها كردند و هر يک به سويى گريختند. اين بچههاى سرگردان كه بزرگترين آنها 13 سال و كوچکترين آنان ده ماه داشت پس از آنكه نزديك به 48 ساعت مهمان كلانترى بخش 15 تهران بودند
تحويل دادسرا شدند! مأموران پليس اين كلانترى گفتند:
... به طورى كه تحقيق كردهايم، ظاهراً مادر و پدر اين بچهها متوارى شدهاند و هيچكدام حاضر نشدهاند كه نگهدارى هشت فرزندشان را به عهده بگيرند... مأموران پليس براى يافتن حسين و زنش خوشقدم به جستجو پرداختهاند... .(نهضت امام خمینی، ج3، صص797-794)
#نهضتخوانی
🇮🇷 @IRANeMOASER
💢شریعتمداری و ایجاد زمینه نفوذ رژیم پهلوی در حوزه علمیه قم
📌نهضتخوانی؛ بازخوانی گزیدهای از کتاب نهضت امام خمینی/133
🔹«دارالتبليغ» كه از سوى #سيدكاظم_شريعتمدارى بنياد شد... براى رژيم شاه زمینه رخنه در حوزه قم و به دست آوردن پايگاهى در مركز روحانيت فراهم آورد.
🔸در اينكه آيا #دارالتبليغ بنا بر نقشه رژيم شاه در قم بنياد شد، و يا در گام نخست طرح آن از خود شريعتمدارى بود و در مرحله دوم، رژيم درصدد بهرهگيرى از آن برآمد، به بررسى جداگانهاى نياز دارد، ليكن در اين نكته جاى ترديد نيست كه اگر موضع هوشيارانه امام در برابر اين مؤسسه نبود، شايد رژيم شاه به آسانى مىتوانست از راه آن زمينه چيرگى خود بر حوزه قم را فراهم سازد و به يكى از آرزوهاى ديرينه استعمار جامه عمل بپوشاند، ليكن چون امام نسبت به «دارالتبليغ» نظر خوشبينانهاى از خود نشان نداد، مايه بدبينى و بدگمانى ملت ايران، عالمان اسلامى و محصلين علوم دينى نسبت به آن گرديد.
🔹بيشتر روحانيان پيرو راه امام از هر گونه همكارى با آن خوددارى ورزيدند و بدينگونه آن مركز نوبنياد نيز كاميابى براى رژيم به همراه نداشت. با اين وجود بايد دانست كه رژيم شاه از «دارالتبليغ» بهرهبردارى فراوانى كرد و از اين راه آسيبهايى به حوزه قم و عالمان مبارز وارد ساخت. (نهضت امام خمینی، ج3، ص915)
#نهضتخوانی
🇮🇷 @IRANeMOASER
💢ریشههای مردمی ولایت فقیه
📌نهضتخوانی؛ بازخوانی گزیدهای از کتاب نهضت امام خمینی/134
🔹برخی از گروه ها و جريان هاى سياسى و روشنفكرى ايران در بررسىها و نظريهپردازىهاى خود چنين وانمود مىكنند كه ملت ايران پيش از طرح حكومت اسلامى از سوى امام در سال 1348 و حتى پيش از آن، هيچگونه آشنايى با اين مسئله نداشتند و موضوع #حكومت_اسلامى و #ولايت_فقيه اصولا در ميان مردم مطرح نبوده است!
🔸اينگونه نظريه پردازىهاى نادرست، ريشه در نبود شناخت نسبت به مردم دارد. جريانهاى روشنفكرى در كشور ايران از روزى كه چشم گشوده، گوش به زنگ بافتهها و ساختههاى غرب بوده است، نه از ويژگىها و دلبستگىهاى مردم هيچگونه شناختى دارد، نه ايدهها و انديشههاى ملت
ايران را برمىتابد، نه از خواست و داشت آنان خبر دارد، نه اصولا با مردم زندگى كرده است و نه زبان مردم را مىفهمد؛ از اين رو، انديشهها و آموختههاى غربى خود را به نام مردم بازگو مىكند.
🔹بايد دانست كه باورمندى مردم به اصل ولايت فقيه پيشينهاى هزاره دارد. البته در هر دوره و سدهاى اين مسئله با ادبيات ويژه آن زمان مطرح بوده است، روزى با عنوان « نايب امام » روز ديگر به عنوان « حجت الاسلام » دوره اى به عنوان « آخوند » دورانى با عنوان « مجتهد » و « شريعتمدار » روزگارى به عنوان ،« پيشواى دينى » در دوره ديگر به عنوان « مرجع تقليد » و... سرانجام در دوران انقلاب به عنوان « ولى فقيه »
مطرح شده است.
🔸اگر پيش از طرح حكومت اسلامى از سوى امام، اين مسئله در ميان مردم ايران مطرح نبود آن خروش و خيزش حماسى مردم در پى حكم تحريم تنباكو ريشه در چه انديشهاى داشت؟ تاجر اصفهانى كه انبار تنباكو را شبانه به آتش كشيد و اعلام كرد «با خدا معامله کردم» چه انگيزهاى داشت؟ و چه عاملى او را به اين فداكارى واداشت؟ ملكه قاجار را چه انديشهاى بر آن داشت كه قليان را از دربار برچيند؟ و آنگاه كه ناصرالدين شاه از او پرسيد چه كسی قليان را حرام كرده است؟ پاسخ داد« آنكه مرا بر تو حلال كرده است » آيا اين جريان نشان از ريشه اصل ولايت فقيه در دل و جان مردم ايران ندارد؟
🔹 سرهنگ #آخوندف، عنصر #فراماسونرى كه اصولا در ميان ملت ايران نزيسته و از رژيم تزار هويت روسى گرفته بود و در ارتش آن دولت خدمت مى كرد، نزديک به دو سده پيش در نوشتههاى خود به نكوهش حكومت دينی برخاسته و آن را دسپوتيزم(دیکتاتوری) دينى خوانده است...اين آورده نشان مىدهد كه شرعى و قانونى نبودن حكومتها جز حكومت اسلامى از زمانهاى دور در ميان مردم كوچه و بازار به درستى ريشه داشته است كه عناصر وابسته به سازمان فراماسونرى را اينگونه پريشان و آشفته و نگران داشته و به چنين نوشتههايى وادار كرده است. (نهضت امام خمینی، ج4، صص67-66)
#نهضتخوانی
🇮🇷 @IRANeMOASER