eitaa logo
بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
422 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
637 ویدیو
686 فایل
تاریخ معاصر ایران و دانشنامه انقلاب اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️دروغ بزرگ شبه روشنفکران در خصوص سیدجمال الدین اسدآبادی ❎بررسی اسناد ادعایی علیه سید جمال اسدآبادی/۱ 🔹در سال 1342 همزمان با اوج نهضت امام، دو تن از « » ماسونى به نام‏هاى «اصغر مهدوى» و «ايرج افشار» يكباره دفترى به نام مجموعه اسناد و مدارك چاپ‏ نشده دربارۀ سيد جمال‏ الدين مشهور به افغانى را به نمايش گذاشتند! 🔸ليكن نكتۀ درخور بررسى و شايان نگرش اينكه چه رازى در كار بوده است كه « »مرموز اين مرز و بوم پيوسته همزمان با نهضت‏ها و حركت‏هاى عالمان اسلامى بر ضد زورمداران حاكم و جهانخواران استعمارگر، به بررسى و پژوهش پيرامون زندگى و كاركرد مى‏ نشستند و روزى با دستاويز «دفاع» و گاهى به بهانۀ «افشاگرى»، بر ضد او قلم مى‏ زدند؟! در مقدمۀ «مجموعه» يادشده آورده است: 🔹... اسناد و كتب سيد كه در خانۀ امين‏ الضرب بوده است سال‏هاى دراز از طرف (امين‏ الضرب ثانى) حفظ و حراست شده است. دوست ارجمند من دكتر اصغر مهدوى، دانشيار دانشگاه تهران جميع آنها را از ميان خزانۀ گرانبهاى مكاتبات و نوشتجات پدرى خود مجزا ساخت و به من كه از افتخار دوستى و محبتش برخوردارم افتخار بخشيد.. 🔸نامبرده روشن نساخته است كه دكتر اصغر مهدوى با آن «شوق تمام» كه براى پخش اين «مجموعه» داشته است، چگونه در پى گذشت نزديك به پنجاه سال از عمر خود و بيش از هفتاد سال از شهادت سيد، يكباره همزمان با آغاز نهضت امام در انديشۀ جدا كردن اين «سندها» از به اصطلاح خزانۀ گرانبهاى مكاتبات و نوشتجات پدرى خود افتاده است؟! چه رازى نهفته داشته است كه «شوق» و آزمندى خود را براى پراكندن به اصطلاح سندهاى يادشده در درازاى ده‏ها سال از زندگى خود، پنهان كرده است؟! 🔹 براى آنكه بتواند آنچه را كه به نام مجموعه اسناد به بازار آورده است با نوشته‏ هاى ‏_زاده پيوند دهد و چهرۀ سيد را مرموز، پيچيده و ناشناخته بنماياند. ◀️در اين مجموعه چند برگ به اصطلاح «سند» كه نشان ‏دهندۀ فراماسونى بودن سيد مى‏ باشد آورده شده است كه مى‏توان گفت اصولاً آن «مجموعه» را تنها براى به نمايش گذاشتن اين سندها چاپ و پراكنده ساخته‏ اند. 🔹در این سند که ادعا شده توسط مرحوم سید جمال نوشته شده است آمده : در لیله عاشورا دهم شهر محرم الحرام داخل لج گردیدم و در آن زمان در مصر اقامت داشتم. سنه 1293 🔸با چشم‏ پوشى از پرسش‏هايى كه دربارۀ اين يادداشت از نظر «خط» مطرح است نكته‏ هايى در خور بررسى و نگرش است: 1. هر انسان باسوادى مى‏ داند كه «عاشورا» با دهم شهر محرم برابر است، و آوردن آن ‏دو به دنبال يكديگر، كارى نيست كه معمولاً از تحصيلكرده‏ هاى حوزۀ اسلامى سر بزند. 2. جملۀ «در ليله عاشورا... داخل لج گرديدم» و جملۀ «آن زمان در مصر اقامت داشتم» با يكديگر سازگارى ندارد؛ زيرا جملۀ نخستين به سبك و روش خاطره ‏نويسى است ليكن دومى با عنوان «در آن زمان» يادى از گذشته‏ هاست و نيز «اقامت داشتم» كه با فعل ماضى آمده است. اگر ‏_الدين به خاطره‏ نويسى خو داشته و رويدادهاى زندگى خود را در دفترى يادداشت مى‏ كرده است، آوردن جملۀ «در آن زمان در مصر اقامت داشتم»، چه مفهومى دارد؟ و اگر در روزگار ديگرى آن را نگاشته بايد ديد چه انگيزه‏اى او را به نگارش آن واداشته است؟! 3. نكتۀ سؤال‏ برانگيز ديگر اينكه در زير اين يادداشت مهر « ‏_الدين‌_حسينى 1277» زده شده است! مهر زدن پاى جمله ‏اى از خاطرات، آن هم به شكلى كه در كتاب يادشده ديده مى‏ شود، به هيچ وجه با عرف و عادت، سازگار نيست و اگر خوى سيد چنين بوده است بايد در زير همۀ يادداشت‏هاى او اين مهر ديده مى‏شد، ليكن در زير ديگر يادداشت‏هايى كه به نام او در كتاب يادشده آمده است، اين مهر ديده نمى‏شود. آيا سيد اين مهر را تنها براى اينكه ماسونى شدن خود را براى همگان روشن سازد، ساخته است؟! آيا سيد بر آن بوده است كه ننگ ماسونى را مانند چك بانكى با مهر و امضا از خود به يادگار گذارد؟! 🔻براستى اگر ما براى روشن كردن اين موضوع كه سيد، حتى براى دوره‏اى كوتاه به سازمان فراماسونرى سرنسپرده است، هيچ سند و برهانى نداشته باشيم آيا مدرك يادشده به تنهايى گويا و نمايانگر اين واقعيت نيست كه ماسونى بودن سيد از دروغ‏هاى ساخته و پرداخته مزدوران استعمار براى بدنام كردن و به زير سؤال بردن سيد است؟!(نهضت امام خمینی،ج۳، ص۸۰) 🇮🇷 @IRANeMOASER
✳️دروغ بزرگ شبه روشنفکران در خصوص سیدجمال الدین اسدآبادی ❎بررسی اسناد ادعایی علیه سید جمال اسدآبادی/۱ 🔻به مناسبت سالگرد درگذشت سیدجمال‌الدین اسدآبادی 🔹در سال 1342 همزمان با اوج نهضت امام، دو تن از « » ماسونى به نام‏هاى «اصغر مهدوى» و «ايرج افشار» يكباره دفترى به نام مجموعه اسناد و مدارك چاپ‏ نشده دربارۀ سيد جمال‏ الدين مشهور به افغانى را به نمايش گذاشتند! 🔸ليكن نكتۀ درخور بررسى و شايان نگرش اينكه چه رازى در كار بوده است كه « »مرموز اين مرز و بوم پيوسته همزمان با نهضت‏ها و حركت‏هاى عالمان اسلامى بر ضد زورمداران حاكم و جهانخواران استعمارگر، به بررسى و پژوهش پيرامون زندگى و كاركرد مى‏ نشستند و روزى با دستاويز «دفاع» و گاهى به بهانۀ «افشاگرى»، بر ضد او قلم مى‏ زدند؟! در مقدمۀ «مجموعه» يادشده آورده است: 🔹... اسناد و كتب سيد كه در خانۀ امين‏ الضرب بوده است سال‏هاى دراز از طرف (امين‏ الضرب ثانى) حفظ و حراست شده است. دوست ارجمند من دكتر اصغر مهدوى، دانشيار دانشگاه تهران جميع آنها را از ميان خزانۀ گرانبهاى مكاتبات و نوشتجات پدرى خود مجزا ساخت و به من كه از افتخار دوستى و محبتش برخوردارم افتخار بخشيد.. 🔸نامبرده روشن نساخته است كه دكتر اصغر مهدوى با آن «شوق تمام» كه براى پخش اين «مجموعه» داشته است، چگونه در پى گذشت نزديك به پنجاه سال از عمر خود و بيش از هفتاد سال از شهادت سيد، يكباره همزمان با آغاز نهضت امام در انديشۀ جدا كردن اين «سندها» از به اصطلاح خزانۀ گرانبهاى مكاتبات و نوشتجات پدرى خود افتاده است؟! چه رازى نهفته داشته است كه «شوق» و آزمندى خود را براى پراكندن به اصطلاح سندهاى يادشده در درازاى ده‏ها سال از زندگى خود، پنهان كرده است؟! 🔹 براى آنكه بتواند آنچه را كه به نام مجموعه اسناد به بازار آورده است با نوشته‏ هاى ‏_زاده پيوند دهد و چهرۀ سيد را مرموز، پيچيده و ناشناخته بنماياند. ◀️در اين مجموعه چند برگ به اصطلاح «سند» كه نشان ‏دهندۀ فراماسونى بودن سيد مى‏ باشد آورده شده است كه مى‏توان گفت اصولاً آن «مجموعه» را تنها براى به نمايش گذاشتن اين سندها چاپ و پراكنده ساخته‏ اند. 🔹در این سند که ادعا شده توسط مرحوم سید جمال نوشته شده است آمده : در لیله عاشورا دهم شهر محرم الحرام داخل لُج گردیدم و در آن زمان در مصر اقامت داشتم. سنه 1293 🔸با چشم‏ پوشى از پرسش‏هايى كه دربارۀ اين يادداشت از نظر «خط» مطرح است نكته‏ هايى در خور بررسى و نگرش است: 1. هر انسان باسوادى مى‏ داند كه «عاشورا» با دهم شهر محرم برابر است، و آوردن آن ‏دو به دنبال يكديگر، كارى نيست كه معمولاً از تحصيلكرده‏ هاى حوزۀ اسلامى سر بزند. 2. جملۀ «در ليله عاشورا... داخل لج گرديدم» و جملۀ «آن زمان در مصر اقامت داشتم» با يكديگر سازگارى ندارد؛ زيرا جملۀ نخستين به سبك و روش خاطره ‏نويسى است ليكن دومى با عنوان «در آن زمان» يادى از گذشته‏ هاست و نيز «اقامت داشتم» كه با فعل ماضى آمده است. اگر ‏_الدين به خاطره‏ نويسى خو داشته و رويدادهاى زندگى خود را در دفترى يادداشت مى‏ كرده است، آوردن جملۀ «در آن زمان در مصر اقامت داشتم»، چه مفهومى دارد؟ و اگر در روزگار ديگرى آن را نگاشته بايد ديد چه انگيزه‏اى او را به نگارش آن واداشته است؟! 3. نكتۀ سؤال‏ برانگيز ديگر اينكه در زير اين يادداشت مهر « سيد جمال الدين حسينى 1277» زده شده است! مهر زدن پاى جمله ‏اى از خاطرات، آن هم به شكلى كه در كتاب يادشده ديده مى‏ شود، به هيچ وجه با عرف و عادت، سازگار نيست و اگر خوى سيد چنين بوده است بايد در زير همۀ يادداشت‏هاى او اين مهر ديده مى‏شد، ليكن در زير ديگر يادداشت‏هايى كه به نام او در كتاب يادشده آمده است، اين مهر ديده نمى‏شود. آيا سيد اين مهر را تنها براى اينكه ماسونى شدن خود را براى همگان روشن سازد، ساخته است؟! آيا سيد بر آن بوده است كه ننگ ماسونى را مانند چك بانكى با مهر و امضا از خود به يادگار گذارد؟! 🔻براستى اگر ما براى روشن كردن اين موضوع كه سيد، حتى براى دوره‏اى كوتاه به سازمان فراماسونرى سرنسپرده است، هيچ سند و برهانى نداشته باشيم آيا مدرك يادشده به تنهايى گويا و نمايانگر اين واقعيت نيست كه ماسونى بودن سيد از دروغ‏هاى ساخته و پرداخته مزدوران استعمار براى بدنام كردن و به زير سؤال بردن سيد است؟!(نهضت امام خمینی،ج۳، ص۸۰) 🇮🇷 @IRANeMOASER
✳️دروغ بزرگ شبه روشنفکران در خصوص سیدجمال الدین اسدآبادی ❎بررسی اسناد ادعایی علیه سید جمال اسدآبادی/۱ 🔻به مناسبت سالگرد درگذشت سیدجمال‌الدین اسدآبادی 🔹در سال ١٣۴٢ همزمان با اوج نهضت امام، دو تن از « » ماسونى به نام‏هاى «اصغر مهدوى» و «ايرج افشار» يكباره دفترى به نام مجموعه اسناد و مدارك چاپ‏ نشده دربارۀ سيد جمال‏ الدين مشهور به افغانى را به نمايش گذاشتند! 🔸ليكن نكته درخور بررسى و شايان نگرش اينكه چه رازى در كار بوده است كه « »مرموز اين مرز و بوم پيوسته همزمان با نهضت‏ها و حركت‏هاى عالمان اسلامى بر ضد زورمداران حاكم و جهانخواران استعمارگر، به بررسى و پژوهش پيرامون زندگى و كاركرد مى‏ نشستند و روزى با دستاويز «دفاع» و گاهى به بهانۀ «افشاگرى»، بر ضد او قلم مى‏ زدند؟! در مقدمۀ «مجموعه» يادشده آورده است: 🔹... اسناد و كتب سيد كه در خانۀ امين‏ الضرب بوده است سال‏هاى دراز از طرف (امين‏ الضرب ثانى) حفظ و حراست شده است. دوست ارجمند من دكتر اصغر مهدوى، دانشيار دانشگاه تهران جميع آنها را از ميان خزانۀ گرانبهاى مكاتبات و نوشتجات پدرى خود مجزا ساخت و به من كه از افتخار دوستى و محبتش برخوردارم افتخار بخشيد.. 🔸نامبرده روشن نساخته است كه دكتر اصغر مهدوى با آن «شوق تمام» كه براى پخش اين «مجموعه» داشته است، چگونه در پى گذشت نزديك به پنجاه سال از عمر خود و بيش از هفتاد سال از شهادت سيد، يكباره همزمان با آغاز نهضت امام در انديشۀ جدا كردن اين «سندها» از به اصطلاح خزانۀ گرانبهاى مكاتبات و نوشتجات پدرى خود افتاده است؟! چه رازى نهفته داشته است كه «شوق» و آزمندى خود را براى پراكندن به اصطلاح سندهاى يادشده در درازاى ده‏ها سال از زندگى خود، پنهان كرده است؟! 🔹 براى آنكه بتواند آنچه را كه به نام مجموعه اسناد به بازار آورده است با نوشته‏ هاى ‏_زاده پيوند دهد و چهره سيد را مرموز، پيچيده و ناشناخته بنماياند. ◀️در اين مجموعه چند برگ به اصطلاح «سند» كه نشان ‏دهندۀ فراماسونى بودن سيد مى‏ باشد آورده شده است كه مى‏توان گفت اصولاً آن «مجموعه» را تنها براى به نمايش گذاشتن اين سندها چاپ و پراكنده ساخته‏ اند. 🔹در این سند که ادعا شده توسط مرحوم سید جمال نوشته شده است آمده : در لیله عاشورا دهم شهر محرم الحرام داخل لُج گردیدم و در آن زمان در مصر اقامت داشتم. سنه ١٢٩٣ 🔸با چشم‏ پوشى از پرسش‏هايى كه دربارۀ اين يادداشت از نظر «خط» مطرح است نكته‏ هايى در خور بررسى و نگرش است: ١. هر انسان باسوادى مى‏ داند كه «عاشورا» با دهم شهر محرم برابر است، و آوردن آن ‏دو به دنبال يكديگر، كارى نيست كه معمولاً از تحصيلكرده‏ هاى حوزۀ اسلامى سر بزند. ٢. جملۀ «در ليله عاشورا... داخل لج گرديدم» و جملۀ «آن زمان در مصر اقامت داشتم» با يكديگر سازگارى ندارد؛ زيرا جملۀ نخستين به سبك و روش خاطره ‏نويسى است ليكن دومى با عنوان «در آن زمان» يادى از گذشته‏ هاست و نيز «اقامت داشتم» كه با فعل ماضى آمده است. اگر ‏_الدين به خاطره‏ نويسى خو داشته و رويدادهاى زندگى خود را در دفترى يادداشت مى‏ كرده است، آوردن جملۀ «در آن زمان در مصر اقامت داشتم»، چه مفهومى دارد؟ و اگر در روزگار ديگرى آن را نگاشته بايد ديد چه انگيزه‏اى او را به نگارش آن واداشته است؟! ٣. نكتۀ سؤال‏ برانگيز ديگر اينكه در زير اين يادداشت مهر « سيد جمال الدين حسينى ١٢٧٧ » زده شده است! مهر زدن پاى جمله ‏اى از خاطرات، آن هم به شكلى كه در كتاب يادشده ديده مى‏ شود، به هيچ وجه با عرف و عادت، سازگار نيست و اگر خوى سيد چنين بوده است بايد در زير همۀ يادداشت‏هاى او اين مهر ديده مى‏شد، ليكن در زير ديگر يادداشت‏هايى كه به نام او در كتاب يادشده آمده است، اين مهر ديده نمى‏شود. آيا سيد اين مهر را تنها براى اينكه ماسونى شدن خود را براى همگان روشن سازد، ساخته است؟! آيا سيد بر آن بوده است كه ننگ ماسونى را مانند چك بانكى با مهر و امضا از خود به يادگار گذارد؟! 🔻براستى اگر ما براى روشن كردن اين موضوع كه سيد، حتى براى دوره‏اى كوتاه به سازمان فراماسونرى سرنسپرده است، هيچ سند و برهانى نداشته باشيم آيا مدرك يادشده به تنهايى گويا و نمايانگر اين واقعيت نيست كه ماسونى بودن سيد از دروغ‏هاى ساخته و پرداخته مزدوران استعمار براى بدنام كردن و به زير سؤال بردن سيد است؟!(نهضت امام خمینی،ج۳، ص۸۰) 🇮🇷 @IRANeMOASER
💢دروغ بزرگ شبه روشنفکران در خصوص سیدجمال الدین اسدآبادی/1 📌نهضت‌خوانی؛ بازخوانی گزیده‌ای از کتاب نهضت امام خمینی/127 🔹در سال ١٣۴٢ همزمان با اوج نهضت امام، دو تن از « » ماسونى به نام‏هاى و يكباره دفترى به نام مجموعه اسناد و مدارک چاپ‏ نشده درباره سيدجمال‌الدين مشهور به افغانى را به نمايش گذاشتند! 🔸ليكن نكته درخور بررسى و شايان نگرش اينكه چه رازى در كار بوده است كه اين مرز و بوم پيوسته همزمان با نهضت‏ها و حركت‏هاى عالمان اسلامى بر ضد زورمداران حاكم و جهانخواران استعمارگر، به بررسى و پژوهش پيرامون زندگى و كاركرد مى‌نشستند و روزى با دستاويز «دفاع» و گاهى به بهانه «افشاگرى»، بر ضد او قلم مى‏‌زدند؟! در مقدمه «مجموعه» يادشده آورده است: 🔹... اسناد و كتب سيد كه در خانه امين‌الضرب بوده است سال‏هاى دراز از طرف (امين‏‌الضرب ثانى) حفظ و حراست شده است. دوست ارجمند من دكتر اصغر مهدوى، دانشيار دانشگاه تهران جميع آن‌ها را از ميان خزانه گران‌بهاى مكاتبات و نوشتجات پدرى خود مجزا ساخت و به من كه از افتخار دوستى و محبتش برخوردارم افتخار بخشيد.. 🔸نامبرده روشن نساخته است كه دكتر اصغر مهدوى با آن «شوق تمام» كه براى پخش اين «مجموعه» داشته است، چگونه در پى گذشت نزديك به پنجاه سال از عمر خود و بيش از هفتاد سال از شهادت سيد، يكباره همزمان با آغاز نهضت امام در انديشه جدا كردن اين «سندها» از به اصطلاح خزانه گران‌بهاى مكاتبات و نوشتجات پدرى خود افتاده است؟! چه رازى نهفته داشته است كه «شوق» و آزمندى خود را براى پراكندن به اصطلاح سندهاى يادشده در درازاى ده‏ها سال از زندگى خود، پنهان كرده است؟! 🔹 براى آن‌كه بتواند آنچه را كه به نام مجموعه اسناد به بازار آورده است با نوشته‌هاى پيوند دهد و چهره سيد را مرموز، پيچيده و ناشناخته بنماياند در اين مجموعه چند برگ به اصطلاح «سند» كه نشان‌دهنده فراماسونى بودن سيد مى‌باشد آورده است كه مى‏توان گفت اصولاً آن «مجموعه» را تنها براى به نمايش گذاشتن اين سندها چاپ و پراكنده ساخته است. 🔸در این سند که ادعا شده توسط مرحوم سید جمال نوشته شده است آمده : در لیله عاشورا دهم شهر محرم الحرام داخل لُج گردیدم و در آن زمان در مصر اقامت داشتم. سنه ١٢٩٣ 🔹با چشم‏ پوشى از پرسش‏هايى كه درباره اين يادداشت از نظر «خط» مطرح است نكته‌هايى در خور بررسى و نگرش است: 🔸١. هر انسان باسوادى مى‏ داند كه «عاشورا» با دهم شهر محرم برابر است، و آوردن آن ‏دو به دنبال يكديگر، كارى نيست كه معمولاً از تحصيلكرده‌هاى حوزه اسلامى سر بزند. 🔹٢. جمله «در ليله عاشورا... داخل لج گرديدم» و جمله «آن زمان در مصر اقامت داشتم» با يكديگر سازگارى ندارد؛ زيرا جمله نخستين به سبک و روش خاطره‌نويسى است ليكن دومى با عنوان «در آن زمان» يادى از گذشته‌هاست و نيز «اقامت داشتم» كه با فعل ماضى آمده است. اگر به خاطره‏‌نويسى خو داشته و رويدادهاى زندگى خود را در دفترى يادداشت مى‌كرده است، آوردن جمله «در آن زمان در مصر اقامت داشتم»، چه مفهومى دارد؟ و اگر در روزگار ديگرى آن را نگاشته بايد ديد چه انگيزه‏اى او را به نگارش آن واداشته است؟! 🔸٣. نكته سؤال‏ برانگيز ديگر اينكه در زير اين يادداشت مهر « سيد جمال‌الدين حسينى ١٢٧٧ » زده شده است! مهر زدن پاى جمله‌اى از خاطرات، آن هم به شكلى كه در كتاب يادشده ديده مى‏‌شود، به هيچ‌وجه با عرف و عادت، سازگار نيست و اگر خوى سيد چنين بوده است بايد در زير همه يادداشت‏هاى او اين مهر ديده مى‏شد، ليكن در زير ديگر يادداشت‏هايى كه به نام او در كتاب يادشده آمده است، اين مهر ديده نمى‏شود. آيا سيد اين مهر را تنها براى اين‌كه ماسونى شدن خود را براى همگان روشن سازد، ساخته است؟! آيا سيد بر آن بوده است كه ننگ ماسونى را مانند چک بانكى با مهر و امضا از خود به يادگار گذارد؟! 🔹به‌راستى اگر ما براى روشن كردن اين موضوع كه سيد، حتى براى دوره‏اى كوتاه به سازمان فراماسونرى سرنسپرده است، هيچ سند و برهانى نداشته باشيم آيا مدرک يادشده به تنهايى گويا و نمايانگر اين واقعيت نيست كه ماسونى بودن سيد از دروغ‏هاى ساخته و پرداخته مزدوران استعمار براى بدنام كردن و به زير سؤال بردن سيد است؟!(نهضت امام خمینی،ج۳، ص۸۰) 🇮🇷 @IRANeMOASER
✳️دروغ بزرگ شبه روشنفکران در خصوص سیدجمال الدین اسدآبادی/2 🔹«سند» ديگر نامه‌اى است كه در قاهره به شخصى به نام «‏_الدين» نوشته و به او خبر داده است كه در جلسه اعضاى لژ با اكثريت آرا به عنوان رئيس لژ براى يک سال برگزيده شده است درباره اين نامه نيز بايسته است نكته‏‌هايى يادآورى شود: 🔸١. اگر مقصود از « ‏ الدين » سيد جمال الدين اسدآبادى است بايد با پيشوند «الشيخ» آورده مى‏ شد. در كشورهاى عربى عنوان «شيخ» براى روحانيان از اهميت ويژه‏اى برخوردار است و تنها در هنگام خوار داشتن از آوردن آن خوددارى مى‏شود. به ويژه اينكه لازمه محتواى نامه يادشده نيز تجليل بيشتر از سيد بوده كه به رياست لژ برگزيده شده است!! 🔹٢. اين نامه بدون آرم و سربرگ سازمان فراماسونرى است و در واقع نامه رسمى سازمان شمرده نمى‌شود. آيا باور كردنى است كه سازمانى با آن سيستم پيچيده و گسترده، براى شخصيتى كه به رياست يكى از لژهاى آن برگزيده شده است، نامه غيررسمى و فاقد عناوين معمولى بفرستد؟! 🔸٣. آنان كه ماسونى بودن سيد را مطرح كرده‏اند، خود اعتراف دارند كه سيد پس از پيوستن به فراماسونرى، ديرى نپاييد كه از آن بيرون آمد و يا بيرونش كردند، بنابراين چگونه پذيرفتنى است كه عضو تازه واردى را كه هنوز به‌درستى آزمايش نشده است، به رياست لژ برگزيده باشند؟! 🔹۴. تاريخ اين نامه سال ١٨٧٨ مى‏باشد در صورتى كه سيد در همين سال بنا بر فرمان ارباب فراماسون‏ها () از مصر بيرون شده بود و اصولاً در مصر حضور نداشت تا به مراسمى در لژ فراخوانده شود. 🔸برگ‏هاى ديگرى نيز پيرامون ارتباط سيد با فراماسون‏ها در اين «مجموعه» آورده شده است كه اگر ساختگى نباشد دست‏ كم نمى‏ تواند براى اثبات ماسونى بودن سيد گواه درخور توجهى باشد و چون در اين دفتر براى بررسى زندگى سيد جمال و نقش مزدوران استعمار در ناپسند نماياندن چهره سيد، مجالى نيست، ناگزير آن را مى‏گذاريم و مى‏‌گذريم و برآنيم كه به يارى خداوند در فرصتى مناسب به بررسى زندگى سيد و نوشته‏‌هاى ديگران درباره او بنشينيم و از روى دروغ‏پردازى‏ها و نيرنگ‏‌بازى‏ها و خيانت‌هايى كه پيرامون سيد انجام گرفته است پرده برداريم. 🔹ليكن نكته‌اى كه بايسته است پيرامون مجموعه اسناد و مدارک چاپ‏ نشده... ناگفته نماند اين است كه سازمان فراماسونرى، هيچ‌گاه رخصت نمى‏‌دهد كه سندها، نوشته‌ها و ديگر نشانه‏‌هاى فراماسونى يكى از اعضاى سازمان، پراكنده شود و در دسترس مردم قرار گيرد، اكنون بايد ديد كه چگونه به اصطلاح «اسناد و مدارک» ماسونى بودن سيد را آشكارا چاپ و پراكنده ساختند؟! 🔹اسماعيل رائين آورده است: ... چون براى سيد بازماندگانى نبوده، نمى‏‌دانسته است كه نوشته‌ها، سندها و كتاب‌هاى سيد در كجا و در دست چه كسانى قرار دارد؛ از اين رو به آن دست نيافته و سرانجام آن سندها و نوشته‏‌ها چاپ و پراكنده گرديده است!! 🔸اين دسته از نويسندگان بر آن بوده‏‌اند، چاپ و پخش مجموعه اسناد و مدارک چاپ‏ نشده درباره را بر خلاف سياست سازمان فراماسونرى بنمايانند و اينگونه وانمود كنند كه با پخش اين «مجموعه» در واقعيت فراماسون‏ها غافلگير شدند، ليكن آنچه كه اين دروغ را بر ملا و نيرنگ‌بازان را رسوا مى‏‌كند، اين است كه نه تنها حاج امين‌‌الضرب از اعضاى بوده است بلكه و كه «مجموعه» يادشده را دسته‏‌بندى كرده و در دسترس مردم گذاشته‏‌اند نيز از ماسون‏ها مى‏‌باشند و اصولاً بيشتر آنان كه سيد را فراماسون وانمود كرده‏‌اند، خود از سرسپردگان سازمان فراماسونرى مى‏باشند...(نهضت امام خمینی،ج۳، ص۸۲-۸۸) 🇮🇷 @IRANeMOASER