✳️دروغ بزرگ شبه روشنفکران در خصوص سیدجمال الدین اسدآبادی
❎بررسی اسناد ادعایی پیرامون سید جمال اسدآبادی/۲
🔹«سند» ديگر نامه اى است كه «لژ كوكب الشرق» در قاهره به شخصى به نام «#جمال_الدين» نوشته و به او خبر داده است كه در جلسه اعضاى لژ با اكثريت آرا به عنوان رئيس لژ براى يك سال برگزيده شده است
دربارۀ اين نامه نيز بايسته است نكته هايى يادآورى شود:
1️⃣ اگر مقصود از « #جمال الدين » سيد جمال الدين اسدآبادى است؟ بايد با پيشوند «الشيخ» آورده مى شد. در كشورهاى عربى عنوان «شيخ» براى روحانيان از اهميت ويژهاى برخوردار است و تنها در هنگام خوار داشتن از آوردن آن خوددارى مىشود. به ويژه اينكه لازمۀ محتواى نامۀ يادشده نيز تجليل بيشتر از سيد بوده كه به رياست لژ برگزيده شده است!!
2️⃣ اين نامه بدون آرم و سربرگ سازمان فراماسونرى است و در واقع نامۀ رسمى سازمان شمرده نمى شود. آيا باور كردنى است كه سازمانى با آن سيستم پيچيده و گسترده، براى شخصيتى كه به رياست يكى از لژهاى آن برگزيده شده است، نامۀ غيررسمى و فاقد عناوين معمولى بفرستد؟!
3️⃣ آنان كه ماسونى بودن سيد را مطرح كردهاند، خود اعتراف دارند كه سيد پس از پيوستن به فراماسونرى، ديرى نپاييد كه از آن بيرون آمد و يا بيرونش كردند، بنابراين چگونه پذيرفتنى است كه عضو تازه واردى را كه هنوز بدرستى آزمايش نشده است، به رياست لژ برگزيده باشند؟!
4️⃣ تاريخ اين نامه سال 1878 مىباشد در صورتى كه سيد در همين سال بنا بر فرمان ارباب فراماسونها (#استعمار_انگليس) از مصر بيرون شده بود و اصولاً در مصر حضور نداشت تا به مراسمى در لژ فراخوانده شود.
🔸برگهاى ديگرى نيز پيرامون ارتباط سيد با فراماسونها در اين «مجموعه» آورده شده است كه اگر ساختگى نباشد دست كم نمى تواند براى اثبات ماسونى بودن سيد گواه درخور توجهى باشد و چون در اين دفتر براى بررسى زندگى سيد جمال و نقش مزدوران استعمار در ناپسند نماياندن چهرۀ سيد، مجالى نيست، ناگزير آن را مىگذاريم و مى گذريم و برآنيم كه به يارى خداوند در فرصتى مناسب به بررسى زندگى سيد و نوشته هاى ديگران دربارۀ او بنشينيم و از روى دروغپردازىها و نيرنگ بازىها و خيانت هايى كه پيرامون سيد انجام گرفته است پرده برداريم.
ليكن نكته اى كه بايسته است پيرامون مجموعه اسناد و مدارك چاپ نشده... ناگفته نماند اين است كه سازمان فراماسونرى، هيچ گاه رخصت نمى دهد كه سندها، نوشته ها و ديگر نشانه هاى فراماسونى يكى از اعضاى سازمان، پراكنده شود و در دسترس مردم قرار گيرد، اكنون بايد ديد كه چگونه به اصطلاح «اسناد و مدارك» ماسونى بودن سيد را آشكارا چاپ و پراكنده ساختند؟!
🔹اسماعيل رائين آورده است:
... چون براى سيد بازماندگانى نبوده، #سازمان_فراماسونرى نمى دانسته است كه نوشته ها، سندها و كتاب هاى سيد در كجا و در دست چه كسانى قرار دارد؛ از اين رو به آن دست نيافته و سرانجام آن سندها و نوشته ها چاپ و پراكنده گرديده است!!
🔸اين دسته از نويسندگان بر آن بوده اند، چاپ و پخش مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده دربارۀ #سيد_جمال را بر خلاف سياست سازمان فراماسونرى بنمايانند و اينگونه وانمود كنند كه با پخش اين «مجموعه» در واقعيت فراماسونها غافلگير شدند، ليكن آنچه كه اي دروغ را بر ملا و نيرنگ بازان را رسوا مى كند، اين است كه نه تنها حاج امين الضرب از اعضاى #فراماسونرى بوده است بلكه اصغر مهدوى و ايرج افشار كه «مجموعه» يادشده را دسته بندى كرده و در دسترس مردم گذاشته اند نيز از ماسونها مى باشند و اصولاً بيشتر آنان كه سيد را فراماسون وانمود كرده اند، خود از سرسپردگان سازمان فراماسونرى مىباشند و «على القاعده» سازمان #فراماسونرى پس از مرگ امين الضرب به خانۀ او رفته و «اسناد ماسونيك» او را بيرون برده و لابد از بردن «سند»هاى «ماسونيك» سيد جمال «خوددارى ورزيده است»؟!!
🔹بنابراين اگر واقعاً هم #سيد_جمال سندها و نوشته هايى در خانۀ حاج امين الضرب داشته، بى ترديد از ديد #سازمان_فراماسونرى پوشيده نبوده و چاپ و پخش اين سندها نيز بنا بر سياست #سازمان_فراماسونرى انجام پذيرفته است و اصغر مهدوى و ايرج افشار تنها اجراكنندگان اين سياست بودهاند تا با اين شگرد و با بدنام كردن سيد، نهضت اسلامى ايران را به زير سؤال برند و تاج و تخت شاه و آز و نياز استعمارى امريكا را از خطر حتمى برهانند.(نهضت امام خمینی،ج۳، ص۸۲-۸۸)
🇮🇷 @IRANeMOASER
✳️دروغ بزرگ شبه روشنفکران در خصوص سیدجمال الدین اسدآبادی
❎بررسی اسناد ادعایی پیرامون سید جمال اسدآبادی/۲
🔻به مناسبت سالگرد درگذشت سیدجمالالدین اسدآبادی
🔹«سند» ديگر نامه اى است كه «لژ كوكب الشرق» در قاهره به شخصى به نام «#جمال_الدين» نوشته و به او خبر داده است كه در جلسه اعضاى لژ با اكثريت آرا به عنوان رئيس لژ براى يك سال برگزيده شده است
دربارۀ اين نامه نيز بايسته است نكته هايى يادآورى شود:
1. اگر مقصود از « #جمال الدين » سيد جمال الدين اسدآبادى است؟ بايد با پيشوند «الشيخ» آورده مى شد. در كشورهاى عربى عنوان «شيخ» براى روحانيان از اهميت ويژهاى برخوردار است و تنها در هنگام خوار داشتن از آوردن آن خوددارى مىشود. به ويژه اينكه لازمۀ محتواى نامه يادشده نيز تجليل بيشتر از سيد بوده كه به رياست لژ برگزيده شده است!!
2. اين نامه بدون آرم و سربرگ سازمان فراماسونرى است و در واقع نامۀ رسمى سازمان شمرده نمى شود. آيا باور كردنى است كه سازمانى با آن سيستم پيچيده و گسترده، براى شخصيتى كه به رياست يكى از لژهاى آن برگزيده شده است، نامه غيررسمى و فاقد عناوين معمولى بفرستد؟!
3. آنان كه ماسونى بودن سيد را مطرح كردهاند، خود اعتراف دارند كه سيد پس از پيوستن به فراماسونرى، ديرى نپاييد كه از آن بيرون آمد و يا بيرونش كردند، بنابراين چگونه پذيرفتنى است كه عضو تازه واردى را كه هنوز بدرستى آزمايش نشده است، به رياست لژ برگزيده باشند؟!
4. تاريخ اين نامه سال 1878 مىباشد در صورتى كه سيد در همين سال بنا بر فرمان ارباب فراماسونها (#استعمار_انگليس) از مصر بيرون شده بود و اصولاً در مصر حضور نداشت تا به مراسمى در لژ فراخوانده شود.
🔸برگهاى ديگرى نيز پيرامون ارتباط سيد با فراماسونها در اين «مجموعه» آورده شده است كه اگر ساختگى نباشد دست كم نمى تواند براى اثبات ماسونى بودن سيد گواه درخور توجهى باشد و چون در اين دفتر براى بررسى زندگى سيد جمال و نقش مزدوران استعمار در ناپسند نماياندن چهرۀ سيد، مجالى نيست، ناگزير آن را مىگذاريم و مى گذريم و برآنيم كه به يارى خداوند در فرصتى مناسب به بررسى زندگى سيد و نوشته هاى ديگران دربارۀ او بنشينيم و از روى دروغپردازىها و نيرنگ بازىها و خيانت هايى كه پيرامون سيد انجام گرفته است پرده برداريم.
🔹ليكن نكته اى كه بايسته است پيرامون مجموعه اسناد و مدارك چاپ نشده... ناگفته نماند اين است كه سازمان فراماسونرى، هيچ گاه رخصت نمى دهد كه سندها، نوشته ها و ديگر نشانه هاى فراماسونى يكى از اعضاى سازمان، پراكنده شود و در دسترس مردم قرار گيرد، اكنون بايد ديد كه چگونه به اصطلاح «اسناد و مدارك» ماسونى بودن سيد را آشكارا چاپ و پراكنده ساختند؟!
🔹اسماعيل رائين آورده است:
... چون براى سيد بازماندگانى نبوده، #سازمان_فراماسونرى نمى دانسته است كه نوشته ها، سندها و كتاب هاى سيد در كجا و در دست چه كسانى قرار دارد؛ از اين رو به آن دست نيافته و سرانجام آن سندها و نوشته ها چاپ و پراكنده گرديده است!!
🔸اين دسته از نويسندگان بر آن بوده اند، چاپ و پخش مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده دربارۀ #سيد_جمال را بر خلاف سياست سازمان فراماسونرى بنمايانند و اينگونه وانمود كنند كه با پخش اين «مجموعه» در واقعيت فراماسونها غافلگير شدند، ليكن آنچه كه اين دروغ را بر ملا و نيرنگ بازان را رسوا مى كند، اين است كه نه تنها حاج امين الضرب از اعضاى #فراماسونرى بوده است بلكه اصغر مهدوى و ايرج افشار كه «مجموعه» يادشده را دسته بندى كرده و در دسترس مردم گذاشته اند نيز از ماسونها مى باشند و اصولاً بيشتر آنان كه سيد را فراماسون وانمود كرده اند، خود از سرسپردگان سازمان فراماسونرى مىباشند و «على القاعده» سازمان #فراماسونرى پس از مرگ امين الضرب به خانۀ او رفته و «اسناد ماسونيك» او را بيرون برده و لابد از بردن «سند»هاى «ماسونيك» سيد جمال «خوددارى ورزيده است»؟!! (نهضت امام خمینی،ج۳، ص۸۲-۸۸)
🇮🇷 @IRANeMOASER
✳️دروغ بزرگ شبه روشنفکران در خصوص سیدجمال الدین اسدآبادی
❎بررسی اسناد ادعایی پیرامون سید جمال اسدآبادی/۲
🔻به مناسبت سالگرد درگذشت سیدجمالالدین اسدآبادی
🔹«سند» ديگر نامه اى است كه «لژ كوكب الشرق» در قاهره به شخصى به نام «#جمال_الدين» نوشته و به او خبر داده است كه در جلسه اعضاى لژ با اكثريت آرا به عنوان رئيس لژ براى يك سال برگزيده شده است
درباره اين نامه نيز بايسته است نكته هايى يادآورى شود:
١. اگر مقصود از « #جمال الدين » سيد جمال الدين اسدآبادى است؟ بايد با پيشوند «الشيخ» آورده مى شد. در كشورهاى عربى عنوان «شيخ» براى روحانيان از اهميت ويژهاى برخوردار است و تنها در هنگام خوار داشتن از آوردن آن خوددارى مىشود. به ويژه اينكه لازمۀ محتواى نامه يادشده نيز تجليل بيشتر از سيد بوده كه به رياست لژ برگزيده شده است!!
٢. اين نامه بدون آرم و سربرگ سازمان فراماسونرى است و در واقع نامۀ رسمى سازمان شمرده نمى شود. آيا باور كردنى است كه سازمانى با آن سيستم پيچيده و گسترده، براى شخصيتى كه به رياست يكى از لژهاى آن برگزيده شده است، نامه غيررسمى و فاقد عناوين معمولى بفرستد؟!
٣. آنان كه ماسونى بودن سيد را مطرح كردهاند، خود اعتراف دارند كه سيد پس از پيوستن به فراماسونرى، ديرى نپاييد كه از آن بيرون آمد و يا بيرونش كردند، بنابراين چگونه پذيرفتنى است كه عضو تازه واردى را كه هنوز بدرستى آزمايش نشده است، به رياست لژ برگزيده باشند؟!
۴. تاريخ اين نامه سال ١٨٧٨ مىباشد در صورتى كه سيد در همين سال بنا بر فرمان ارباب فراماسونها (#استعمار_انگليس) از مصر بيرون شده بود و اصولاً در مصر حضور نداشت تا به مراسمى در لژ فراخوانده شود.
🔸برگهاى ديگرى نيز پيرامون ارتباط سيد با فراماسونها در اين «مجموعه» آورده شده است كه اگر ساختگى نباشد دست كم نمى تواند براى اثبات ماسونى بودن سيد گواه درخور توجهى باشد و چون در اين دفتر براى بررسى زندگى سيد جمال و نقش مزدوران استعمار در ناپسند نماياندن چهره سيد، مجالى نيست، ناگزير آن را مىگذاريم و مى گذريم و برآنيم كه به يارى خداوند در فرصتى مناسب به بررسى زندگى سيد و نوشته هاى ديگران دربارۀ او بنشينيم و از روى دروغپردازىها و نيرنگ بازىها و خيانت هايى كه پيرامون سيد انجام گرفته است پرده برداريم.
🔹ليكن نكته اى كه بايسته است پيرامون مجموعه اسناد و مدارك چاپ نشده... ناگفته نماند اين است كه سازمان فراماسونرى، هيچ گاه رخصت نمى دهد كه سندها، نوشته ها و ديگر نشانه هاى فراماسونى يكى از اعضاى سازمان، پراكنده شود و در دسترس مردم قرار گيرد، اكنون بايد ديد كه چگونه به اصطلاح «اسناد و مدارك» ماسونى بودن سيد را آشكارا چاپ و پراكنده ساختند؟!
🔹اسماعيل رائين آورده است:
... چون براى سيد بازماندگانى نبوده، #سازمان_فراماسونرى نمى دانسته است كه نوشته ها، سندها و كتاب هاى سيد در كجا و در دست چه كسانى قرار دارد؛ از اين رو به آن دست نيافته و سرانجام آن سندها و نوشته ها چاپ و پراكنده گرديده است!!
🔸اين دسته از نويسندگان بر آن بوده اند، چاپ و پخش مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره #سيد_جمال را بر خلاف سياست سازمان فراماسونرى بنمايانند و اينگونه وانمود كنند كه با پخش اين «مجموعه» در واقعيت فراماسونها غافلگير شدند، ليكن آنچه كه اين دروغ را بر ملا و نيرنگ بازان را رسوا مى كند، اين است كه نه تنها حاج امين الضرب از اعضاى #فراماسونرى بوده است بلكه اصغر مهدوى و ايرج افشار كه «مجموعه» يادشده را دسته بندى كرده و در دسترس مردم گذاشته اند نيز از ماسونها مى باشند و اصولاً بيشتر آنان كه سيد را فراماسون وانمود كرده اند، خود از سرسپردگان سازمان فراماسونرى مىباشند و «على القاعده» سازمان #فراماسونرى پس از مرگ امين الضرب به خانۀ او رفته و «اسناد ماسونيك» او را بيرون برده و لابد از بردن «سند»هاى «ماسونيك» سيد جمال «خوددارى ورزيده است»؟!! (نهضت امام خمینی،ج۳، ص۸۲-۸۸)
🇮🇷 @IRANeMOASER
💢انگیزه رژیم پهلوی از برگزاری جشنهای اشرافی 2500 ساله
📍سالروز جشنهای ننگین 2500 ساله/5
🔹انگيزه و انديشه نهان و آشكار برگزاركنندگان و كارگردانان جشن يادشده در «شرح وظايف شوراى مركزى جشن» تا پايهاى خود را نمايان ساخته است و با نگاهى گذرا به آن، مىتوان دريافت كه شاه با راه انداختن اين برنامه، بر آن بوده است:
🔸1. حركتى را كه از سوى #روشنفكران از دوران #قاجار آغاز شده بود تا با شاهبازى، «زرتشتىنمايى»، باستانگرايى و انديشه تنگنظرانه ناسيوناليستى كار اسلام را بسازند ـ و نتوانستند ـ او با بيرون كشيدن #كوروش و #داريوش از دل گور و باليدن به استخوان پوسيده شاهان
خونآشام، دامن زدن به تعصبات قومى و نژادى، رواج ايدئولوژى شاهنشاهى و... آن حركت استعمارى و واپسگرايانه را به بار نشاند!...
🔹2. شاهبازى، طاغوتمآبى، خودكامگىها و نابكارىهاى دوران باستان را با مجد و شكوه بنماياند و از #شاهان_خونآشام و جنايتپيشه آن دوران الگو بسازد تا بتواند رفتار وحشيانه، نابخردانه و طاغوتمآبانه خود را در ديد ملت آگاه و فروهيده ايران درست، باارزش، درخورپذيرش و شكوهمند وانمود كند و بدينگونه از بدبينى و پشت كردن تودهها به شاه و رژيم شاهنشاهى پيشگيرى كند و از آنجا كه كوروش با #يهوديان اسير در زندان #بختالنصر خوشرفتارى كرده و زمينه رهايى آنان را فراهم آورده بود، بىترديد اگر او براى مردم امروز ايران الگو مىشد، ارتباط خائنانه شاه با صهيونيستها و بازگذاشتن دست اشغالگران فلسطين در همه شئون سياسى، اقتصادى و فرهنگى ايران، نه تنها شرمآور و خيانتبار شمرده نمىشد بلكه پسنديده و در خور ستايش نيز بود! از اين رو سياستگذاران و كارگردانان جشنهاى يادشده، يكباره بيش از 150 سال از تاريخ ايران را كه به دوران سلسله مادها مربوط مىشد ناديده گرفتند و كوروش را به عنوان بنيانگذار «شاهنشاهى ايران» وانمود كردند...
🔸3. خودنمايى و برترىجويى از ديگر انگيزههاى شاه براى برگزارى جشن يادشده بود. شاه در برابر هماوردان سرشناس و با شخصيتى كه از پايگاه مردمى فراوانى برخوردار بودند، مانند #جمالعبدالناصر، #سوكارنو، #قوام #نكرومه، #فيدل_كاسترو و... سخت خود را ناتوان و ناچيز مىديد و هيچ امتيازى نداشت تا در برابر آنان به خود ببالد. او ديرزمانى بود كه تلاش داشت تا اين «عقده حقارت» خود را به گونهاى جبران كند، رفرم «انقلاب سفيد» و ناميدن خود به عنوان رهبر اين انقلاب و به يدك كشيدن عنوان «آريامهر» و... نتوانست شخصيتى جهانى براى او بيافريند و محبوبيت مردمى براى او به ارمغان آورد.
🔹شاه در پى ساليان درازى سرخوردگى و درماندگى بر اين اميد بود كه با گره زدن رژيم خود به كوروش و داريوش و راه انداختن جشنهاى دو هزار و پانصدمين سال شاهنشاهى، خود را در برابر ديد جهانيان به شكل فرعونى بىمانند و امپراتورى مقتدر و بىهمتا به نمايش گذارد و براى خود اعتبارى به دست آورد.
🔸اين واقعيت در نوشته برخى از عناصر وابسته به رژيم شاه چنين بازگو شده است:
🔹 ... از اوايل دهه 1960 (1339) اين فكر بر سر شاه افتاده بود كه براى تثبيت پيوندش با سلاطين قبل از اسلام، به برگزارى مراسم پر زرق و برقى نياز دارد و بعد هم كه در تدارک جشنهاى 2500 ساله در #تخت_جمشيد برآمد، احساس مىكرد كه با اجراى اين مراسم خواهد توانست تداوم شاهنشاهى در طول تاريخ ايران را به نظر سران دنيا برساند و به تمام پادشاهان، رؤساى جمهور و حكام جهان ـ كه توالى نوع حكومت امروزشان هرگز به دوران باستان نمىرسيد ـ ثابت كند كه پس از 2500 سال محمدرضا پهلوى وارث برحق كوروش، بنيانگذار شاهنشاهى ايران است....
🔸4. به نمايش گذاشتن افسانه «جزيره ثبات» ايران و انگيختن سرمايهداران و سياستمداران بيگانه به سرمايهگذارى در ايران و گماشتن شاه در خليجفارس به عنوان ژاندارم منطقه و سرازير كردن سلاحهاى سنگين و پيشرفته به سوى ايران
🔹5. سرگرم كردن تودههاى نادار و ستمديده كه جانشان از بيكارى، تهيدستى و گرسنگى به لب رسيده بود و بازداشتن آنان از انديشيدن پيرامون عوامل بدبختى و بىنصيبى خويش و عقبماندگى كشور
🔸6. رواج دادن فساد و فحشا و بىبند و بارى
🔹7. برجسته نشان دادن نقش شاهان در تاريخ ايران و قداست بخشيدن به آنان
🔸8. درخشان نماياندن دوران تاريک پيش از اسلام و ايران باستان
🔹انگيزه ريشهاى و نخستين رژيم شاه از برگزارى جشن دوهزار و پانصدمين سال «شاهنشاهى»...جهشى در راه اسلامزدايى و رواج دادن انديشه ... ناسيوناليستى و زندهكردن ايدئولوژى واپسگرايانه ايران باستان بود ...(نهضت امام خمینی، 787-782)
🇮🇷 @IRANeMOASER
✳️دروغ بزرگ شبه روشنفکران در خصوص سیدجمال الدین اسدآبادی/2
🔹«سند» ديگر نامهاى است كه #لژ_كوكب_الشرق در قاهره به شخصى به نام «#جمال_الدين» نوشته و به او خبر داده است كه در جلسه اعضاى لژ با اكثريت آرا به عنوان رئيس لژ براى يک سال برگزيده شده است
درباره اين نامه نيز بايسته است نكتههايى يادآورى شود:
🔸١. اگر مقصود از « #جمال الدين » سيد جمال الدين اسدآبادى است بايد با پيشوند «الشيخ» آورده مى شد. در كشورهاى عربى عنوان «شيخ» براى روحانيان از اهميت ويژهاى برخوردار است و تنها در هنگام خوار داشتن از آوردن آن خوددارى مىشود. به ويژه اينكه لازمه محتواى نامه يادشده نيز تجليل بيشتر از سيد بوده كه به رياست لژ برگزيده شده است!!
🔹٢. اين نامه بدون آرم و سربرگ سازمان فراماسونرى است و در واقع نامه رسمى سازمان شمرده نمىشود. آيا باور كردنى است كه سازمانى با آن سيستم پيچيده و گسترده، براى شخصيتى كه به رياست يكى از لژهاى آن برگزيده شده است، نامه غيررسمى و فاقد عناوين معمولى بفرستد؟!
🔸٣. آنان كه ماسونى بودن سيد را مطرح كردهاند، خود اعتراف دارند كه سيد پس از پيوستن به فراماسونرى، ديرى نپاييد كه از آن بيرون آمد و يا بيرونش كردند، بنابراين چگونه پذيرفتنى است كه عضو تازه واردى را كه هنوز بهدرستى آزمايش نشده است، به رياست لژ برگزيده باشند؟!
🔹۴. تاريخ اين نامه سال ١٨٧٨ مىباشد در صورتى كه سيد در همين سال بنا بر فرمان ارباب فراماسونها (#استعمار_انگليس) از مصر بيرون شده بود و اصولاً در مصر حضور نداشت تا به مراسمى در لژ فراخوانده شود.
🔸برگهاى ديگرى نيز پيرامون ارتباط سيد با فراماسونها در اين «مجموعه» آورده شده است كه اگر ساختگى نباشد دست كم نمى تواند براى اثبات ماسونى بودن سيد گواه درخور توجهى باشد و چون در اين دفتر براى بررسى زندگى سيد جمال و نقش مزدوران استعمار در ناپسند نماياندن چهره سيد، مجالى نيست، ناگزير آن را مىگذاريم و مىگذريم و برآنيم كه به يارى خداوند در فرصتى مناسب به بررسى زندگى سيد و نوشتههاى ديگران درباره او بنشينيم و از روى دروغپردازىها و نيرنگبازىها و خيانتهايى كه پيرامون سيد انجام گرفته است پرده برداريم.
🔹ليكن نكتهاى كه بايسته است پيرامون مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده... ناگفته نماند اين است كه سازمان فراماسونرى، هيچگاه رخصت نمىدهد كه سندها، نوشتهها و ديگر نشانههاى فراماسونى يكى از اعضاى سازمان، پراكنده شود و در دسترس مردم قرار گيرد، اكنون بايد ديد كه چگونه به اصطلاح «اسناد و مدارک» ماسونى بودن سيد را آشكارا چاپ و پراكنده ساختند؟!
🔹اسماعيل رائين آورده است:
... چون براى سيد بازماندگانى نبوده، #سازمان_فراماسونرى نمىدانسته است كه نوشتهها، سندها و كتابهاى سيد در كجا و در دست چه كسانى قرار دارد؛ از اين رو به آن دست نيافته و سرانجام آن سندها و نوشتهها چاپ و پراكنده گرديده است!!
🔸اين دسته از نويسندگان بر آن بودهاند، چاپ و پخش مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره #سيد_جمال را بر خلاف سياست سازمان فراماسونرى بنمايانند و اينگونه وانمود كنند كه با پخش اين «مجموعه» در واقعيت فراماسونها غافلگير شدند، ليكن آنچه كه اين دروغ را بر ملا و نيرنگبازان را رسوا مىكند، اين است كه نه تنها حاج امينالضرب از اعضاى #فراماسونرى بوده است بلكه #اصغر_مهدوى و #ايرج_افشار كه «مجموعه» يادشده را دستهبندى كرده و در دسترس مردم گذاشتهاند نيز از ماسونها مىباشند و اصولاً بيشتر آنان كه سيد را فراماسون وانمود كردهاند، خود از سرسپردگان سازمان فراماسونرى مىباشند...(نهضت امام خمینی،ج۳، ص۸۲-۸۸)
🇮🇷 @IRANeMOASER
انگیزه رژیم پهلوی از برگزاری جشنهای اشرافی 2500 ساله
سالروز جشنهای ننگین 2500 ساله/5
🔹انگيزه و انديشه نهان و آشكار برگزاركنندگان و كارگردانان جشن يادشده در «شرح وظايف شوراى مركزى جشن» تا پايهاى خود را نمايان ساخته است و با نگاهى گذرا به آن، مىتوان دريافت كه شاه با راه انداختن اين برنامه، بر آن بوده است:
🔸1. حركتى را كه از سوى #روشنفكران از دوران #قاجار آغاز شده بود تا با شاهبازى، «زرتشتىنمايى»، باستانگرايى و انديشه تنگنظرانه ناسيوناليستى كار اسلام را بسازند ـ و نتوانستند ـ او با بيرون كشيدن #كوروش و #داريوش از دل گور و باليدن به استخوان پوسيده شاهان
خونآشام، دامن زدن به تعصبات قومى و نژادى، رواج ايدئولوژى شاهنشاهى و... آن حركت استعمارى و واپسگرايانه را به بار نشاند!...
🔹2. شاهبازى، طاغوتمآبى، خودكامگىها و نابكارىهاى دوران باستان را با مجد و شكوه بنماياند و از #شاهان_خونآشام و جنايتپيشه آن دوران الگو بسازد تا بتواند رفتار وحشيانه، نابخردانه و طاغوتمآبانه خود را در ديد ملت آگاه و فروهيده ايران درست، باارزش، درخورپذيرش و شكوهمند وانمود كند و بدينگونه از بدبينى و پشت كردن تودهها به شاه و رژيم شاهنشاهى پيشگيرى كند و از آنجا كه كوروش با #يهوديان اسير در زندان #بختالنصر خوشرفتارى كرده و زمينه رهايى آنان را فراهم آورده بود، بىترديد اگر او براى مردم امروز ايران الگو مىشد، ارتباط خائنانه شاه با صهيونيستها و بازگذاشتن دست اشغالگران فلسطين در همه شئون سياسى، اقتصادى و فرهنگى ايران، نه تنها شرمآور و خيانتبار شمرده نمىشد بلكه پسنديده و در خور ستايش نيز بود! از اين رو سياستگذاران و كارگردانان جشنهاى يادشده، يكباره بيش از 150 سال از تاريخ ايران را كه به دوران سلسله مادها مربوط مىشد ناديده گرفتند و كوروش را به عنوان بنيانگذار «شاهنشاهى ايران» وانمود كردند...
🔸3. خودنمايى و برترىجويى از ديگر انگيزههاى شاه براى برگزارى جشن يادشده بود. شاه در برابر هماوردان سرشناس و با شخصيتى كه از پايگاه مردمى فراوانى برخوردار بودند، مانند #جمالعبدالناصر، #سوكارنو، #قوام #نكرومه، #فيدل_كاسترو و... سخت خود را ناتوان و ناچيز مىديد و هيچ امتيازى نداشت تا در برابر آنان به خود ببالد. او ديرزمانى بود كه تلاش داشت تا اين «عقده حقارت» خود را به گونهاى جبران كند، رفرم «انقلاب سفيد» و ناميدن خود به عنوان رهبر اين انقلاب و به يدك كشيدن عنوان «آريامهر» و... نتوانست شخصيتى جهانى براى او بيافريند و محبوبيت مردمى براى او به ارمغان آورد.
🔹شاه در پى ساليان درازى سرخوردگى و درماندگى بر اين اميد بود كه با گره زدن رژيم خود به كوروش و داريوش و راه انداختن جشنهاى دو هزار و پانصدمين سال شاهنشاهى، خود را در برابر ديد جهانيان به شكل فرعونى بىمانند و امپراتورى مقتدر و بىهمتا به نمايش گذارد و براى خود اعتبارى به دست آورد.
🔸اين واقعيت در نوشته برخى از عناصر وابسته به رژيم شاه چنين بازگو شده است:
🔹 ... از اوايل دهه 1960 (1339) اين فكر بر سر شاه افتاده بود كه براى تثبيت پيوندش با سلاطين قبل از اسلام، به برگزارى مراسم پر زرق و برقى نياز دارد و بعد هم كه در تدارک جشنهاى 2500 ساله در #تخت_جمشيد برآمد، احساس مىكرد كه با اجراى اين مراسم خواهد توانست تداوم شاهنشاهى در طول تاريخ ايران را به نظر سران دنيا برساند و به تمام پادشاهان، رؤساى جمهور و حكام جهان ـ كه توالى نوع حكومت امروزشان هرگز به دوران باستان نمىرسيد ـ ثابت كند كه پس از 2500 سال محمدرضا پهلوى وارث برحق كوروش، بنيانگذار شاهنشاهى ايران است....
🔸4. به نمايش گذاشتن افسانه «جزيره ثبات» ايران و انگيختن سرمايهداران و سياستمداران بيگانه به سرمايهگذارى در ايران و گماشتن شاه در خليجفارس به عنوان ژاندارم منطقه و سرازير كردن سلاحهاى سنگين و پيشرفته به سوى ايران
🔹5. سرگرم كردن تودههاى نادار و ستمديده كه جانشان از بيكارى، تهيدستى و گرسنگى به لب رسيده بود و بازداشتن آنان از انديشيدن پيرامون عوامل بدبختى و بىنصيبى خويش و عقبماندگى كشور
🔸6. رواج دادن فساد و فحشا و بىبند و بارى
🔹7. برجسته نشان دادن نقش شاهان در تاريخ ايران و قداست بخشيدن به آنان
🔸8. درخشان نماياندن دوران تاريک پيش از اسلام و ايران باستان
🔹انگيزه ريشهاى و نخستين رژيم شاه از برگزارى جشن دوهزار و پانصدمين سال «شاهنشاهى»...جهشى در راه اسلامزدايى و رواج دادن انديشه ... ناسيوناليستى و زندهكردن ايدئولوژى واپسگرايانه ايران باستان بود ...(نهضت امام خمینی، 787-782)
🇮🇷 @IRANeMOASER